عربستان در نقشه ترامپ/منافع دو متحد قدیمی دچار واگرایی میشود؟
رابطه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده با عربستان سعودی، در دو ماه اول صدارتش، روزبهروز پیچیدهتر شده است.

سلطان العامر پژوهشگر مرکز مطالعه خاورمیانه در دانشگاه هاروارد
انتشار این مقاله به معنای تائید نقطهنظرات آن از سوی روزنامه نیست. این مقاله صرفاً با هدف آشنایی مخاطب به شیوه فکری تحلیلگران و اندیشکدههای خارجی منتشر میشود.
رابطه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده با عربستان سعودی، در دو ماه اول صدارتش، روزبهروز پیچیدهتر شده است. حواس ترامپ بود که اولین تماس با یک رهبر خارجی، پس از سوگند ریاستجمهوری، با محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی باشد، در «نشست آینده اولویت ابتکار سرمایهگذاری» در میامی که سعودیها تأمینکننده مالیاش بودند، سخنرانی کرد و اعلام کرد برای بهنتیجهرساندن یک توافق تریلیون دلاری به عربستان خواهد رفت.
با این حال، سیاستهای او در قبال ایران، غزه و نفت حاکی از فصل جدید منافع و اولویتهای واگرا بین دو کشور است. احیای سیاست «فشار حداکثری» ترامپ، علیه ایران، ممکن است تجدید روابط عربستان و ایران را به خطر بیاندازد و منجر به ازسرگیری حملات ایران به تأسیسات نفتی سعودی شود. برنامه احتمالی آوارهکردن اجباری فلسطینیان و بیرونراندنشان از غزه، باعث میشود بهنتیجهرساندن معاهده دفاعی ایالات متحده و عربستان، بهعنوان بخشی از توافق عادیسازی با اسرائیل، نامحتمل شود و سرانجام، تصمیم ترامپ برای تشویق به افزایش تولید نفت آمریکا و اعمال تعرفه بر چین ممکن است قیمت نفت را به پایینتر از عددی براند که عربستان برای برنامههای تحولی و ابرپروژههای بلندپروازانهاش لازم دارد.
احیای فشار حداکثری
بعد از دورهای ثبات نسبی، تجدید کارزار فشار حداکثری ترامپ ممکن است منجر به تنشهای فزاینده در خلیج[فارس] شود. سعودیها پیامد کارزار اول ترامپ را به خاطر دارند: ۱۲ ماه مه ۲۰۱۹، ایران به چهار کشتی از بندر اماراتی فجیره حمله کرد. دوتایشان نفتکشهای سعودی بودند. حملات روبهتشدید، ۱۴ سپتامبر اوج گرفتند، درست ۹ روز قبل از روز ملی عربستان، وقتی ۱۸ پهپاد و چندین موشک کروز به سمت پالایشگاه بِقِیق، بزرگترین پالایشگاه جهان و به سمت میدان نفتی خُرَیص شلیک شدند این حملات موقتاً بیش از نصف تولید نفت عربستان و ۵ درصد از تولید نفت جهان را متوقف کرد.
ترامپ تصمیم گرفت به جای تلافی علیه ایران، در دفاع از عربستان سعودی به حرکات نمادین دست بزند. او شش روز بعد از حمله به بقیق به رسانهها گفت «آسانترین کاری که میتوان[د] بکن[د]» این است که بگوید «برید بچهها. برید [بزنید] و اون روز بدی برای ایران میشه.» بعد از حملهنکردن به ایران دفاع کرد چون «چیزی که قدرت نشان میدهد، نشاندادن کمی خویشتنداری است.» ۲۸ سپتامبر، پنتاگون اعلام کرد ۲۰۰ سرباز، یک سامانه موشکی پاتریوت و چهار سامانه رادار زمینی به عربستان سعودی خواهد فرستاد.
دو هفته بعد، پنتاگون گفت سه هزار سرباز خواهد فرستاد، بهاضافه «دو گردان هوایی جنگنده، دو گروه اعزامی هوایی، دو سامانه موشک پاتریوت و یک سامانه پدافند هوایی مرحله پایانی ارتفاع بالا یا «تاد» به عربستان سعودی» خواهد فرستاد؛ اما در ماه مه ۲۰۲۰، وقتی دو کشور بر سر تولید نفت اختلاف پیدا کردند، ایالات متحده ۳۰۰ سرباز را از عربستان سعودی فراخواند و دو سامانه را که از تأسیسات نفتی آنجا دفاع میکردند، برگرداند.
پتانسیل تکرار اقدام تلافیجویانه ایران علیه کارزار ترامپ، ممکن است منجر به این شود که عربستان سعودی سیاست منطقهایاش، «درگیری صفر» را رها کند؛ سیاستی که بعد از انفعال ترامپ در مقابل حملات بقیق اتخاذ شده بود. دوره بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۹، شاهد شدیدترین شکل مداخلهگرایی سعودی در منطقه بود. این همزمان با ظهور بنسلمان شد که توانست قدرت را بهشکلی مؤثر متمرکز کند. ماه مارس ۲۰۱۵، سعودیها در واکنش به کودتایی که انصارالله، جنبش اسلامی مورد حمایت ایران یا همان حوثیها، به انجام رساندند، رهبر ائتلاف نظامی عربی در یمن شدند. در دسامبر ۲۰۱۵، عربستان برپایی ائتلاف اسلامی نظامی ضدتروریستی را اعلام کرد.
یک ماه بعد، بعد از حمله جمعی به سفارت سعودی در تهران در اعتراض به اعدام یک چهره برجسته مخالفان شیعه در عربستان، این کشور تمام روابط دیپلماتیکش با ایران را قطع کرد. در ژوئن ۲۰۱۷، با همراهی امارات متحده عربی، مصر و بحرین، دولت سعودی قطع همه روابط دیپلماتیک با قطر را اعلام کرد و دلیلش را روابط قطر با داعش، القاعده، اخوانالمسلمین و ایران اعلام کرد. در سال ۲۰۱۸، مشخصاً بعد از قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار عربستانی، در کنسولگری عربستان در استانبول، جنبشی با حمایت دولت برای بایکوت ترکیه کلید خورد.
اما بعد از حملات بقیق، دولت سعودی سیاستی بیطرفانهتر و آشتیجویانهتر در منطقه در پیش گرفت. روز ۵ ژوئن ۲۰۲۱، در یک نشست شورای همکاری خلیج[فارس]در شهر العلا در شمال غرب عربستان، سعودیها و قطر پایان اختلاف سهسالهشان و احیای روابط عادی را اعلام کردند؛ سپس ائتلافی که به رهبری سعودیها در یمن بود، آتشبسی یکطرفه اعلام کرد. در ژوئن ۲۰۲۲، ولیعهد سعودی به ترکیه سفر کرد و تحریم غیررسمی اقتصادی متوقف شد.
با ایران هم همین رویکرد در پی گرفته شد. در مصاحبهای در آوریل ۲۰۲۱، بنسلمان موضع جدیدی در مقابل جمهوری اسلامی گرفت. او گفت: «ایران کشوری در همسایگی ماست و همه آنچه میخواهیم این است که رابطه خوبی با آنها داشته باشیم.» این احساس در چندین دور مذاکره نمود یافت و در مارس ۲۰۲۲، در مصاحبهای با نشریه آتلانتیک، تکرار شد.
در این مصاحبه بنسلمان گفت ایرانیها «همسایه هستند، همسایه برای همیشه. نمیتوانیم از دستشان راحت شویم و نمیتوانند از دستمان راحت شوند؛ پس برای هردویمان بهتر است که حلش کنیم و راهی برای همزیستی پیدا کنیم». یک سال بعد، در مارس ۲۰۲۳، دو کشور در پکن ازسرگیری روابط را اعلام کردند.
این رویکرد «درگیری صفر» همه حملات ایران و متحدانش علیه عربستان سعودی را متوقف کرد. این حقیقت دلیل دوامآوردن عربستان در محک چندین درگیری در چند سال گذشته بود. عربستان سعودی به جای اینکه در جنگ روسیه و اوکراین طرف کسی را بگیرد، تصمیم گرفت نقشی بیطرف و میانجیگرانه اتخاذ کند. در آوریل ۲۰۲۳ هم وقتی در سودان جنگ داخلی در گرفت، همین رویکرد نسبت به این کشور اتخاذ شد. وقتی اسرائیل بعد از حمله غافلگیرکننده حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جنگش را در غزه شروع کرد، سعودیها پیشگام ابتکاری دیپلماتیک برای آتشبس شدند، علیه حملات اسرائیل در یمن ابراز دغدغه کرد و حتی حملات اسرائیل به ایران را محکوم کرد.
گسترش توافقات ابراهیمی
دو دلیل هست که منتظر باشیم، دولت ترامپ و حکومت سعودی، حول برنامه ترامپ برای گنجاندن عربستان در توافقات ابراهیمی، واگرا شوند. اول، از نظرگاه سعودی، این برنامه با برنامه احتمالی دیگر ترامپ تباین دارد: برنامه آوارهکردن فلسطینیان و بیرونراندنشان از غزه، بازنشانیشان در جایی دیگر و اعلام مالکیت بر این قلمرو. با قول نتانیاهو برای ادامه جنگ در غزه هم در تضاد است. عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل مبتنی بر این است که لااقل یک راه معتبر و غیرقابلبازگشت برای حرکت به سمت یک کشور فلسطینی ایجاد شود.
جابهجایی اجباری فلسطینیان به بیرون از غزه، عکس این پیشنیاز خواهد بود. شاید این حقیقت داشته باشد که دولت سعودی میتوانست پیش از اکتبر ۲۰۲۳ چیزی کمتر از این پیشنیاز را بپذیرد؛ اما جنگ در غزه، با هزینه سنگینش در ویرانی و مرگ غیرنظامیان، هزینههای داخلی هر گونه تلاش برای عادیسازی را، بدون تعهدی معتبر به سمت کشور فلسطینی، افزایش داد.
پیش از جنگ و بعد از امضای اولین توافق ابراهیمی بین اسرائیل و امارات متحده عربی در اکتبر ۲۰۲۰، عربستان سعودی گامهایی افزایشی به سمت توافقی برای عادیسازی در پیش گرفت. این کار را در سپتامبر ۲۰۲۰، با بازکردن حریم هواییاش برای پروازهای اسرائیلی به سمت امارات متحده عربی شروع کرد. در ژوئیه ۲۰۲۲، حریم هوایی عربستان سعودی برای همه پروازهای اسرائیلی باز شد.
یک سال بعد در ژوئیه ۲۰۲۳، یک تیم بازیهای رایانهای اسرائیلی، سرود ملی اسرائیل را در ریاض خواندند. این اقدامات از سپتامبر ۲۰۲۳ بهسرعت بیشتر شدند، یعنی از زمانی که عربستان سعودی با ایالات متحده، اسرائیل، هند و کشورهای دیگر، به دالان اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا پیوست و برای اولین بار میزبان یک وزیر اسرائیلی در ریاض شد. ۲۰ سپتامبر، بنسلمان در مصاحبهای با فاکسنیوز اعلام کرد، روابط عادی با اسرائیل روزبهروز نزدیکتر میشود.
در کنار این گامها، کارزار رسانهای داخلی مداومی کلید خورد که بر شهروندان سعودی تأثیر بگذارد تا عادیسازی را بپذیرند. این گفتمان جدید، بر رویکرد «اول عربستان» تأکید کرد، روابط فراملی با آرمان فلسطین را تخفیف داد، روابط حماس و دیگر گروههای شبهنظامی با ایران را برجسته کرد و نخبگان فلسطینی را قدرنشناس و خائن به مردم خود به تصویر کشید؛ مثلاً بندر بنسلطان، سفیر سابق عربستان در ایالات متحده، برنامهای تلویزیونی و سهقسمتی پخش کرد که در آن نخبگان فلسطینی را مقصر دستنیافتن به جایگاه کشور میخواند.
این کارزار با این فرض عملیاتی شد: ۵۶ درصد عربستانیها زیر ۳۰ سال دارند و ۷۶ درصد زیر ۴۰ سال. این دلالت بر این دارد که بیشتر عربستانیها قابلانعطافترند، کمتر ضداسرائیلاند و بیشتر مستعد چارچوبدهی بازبینیشدهای از درگیری عربیاسرائیلیاند. سخت بتوان ارزیابی کرد این کارزار تا چه حد موفق بود، اما نظرسنجیای در اوت ۲۰۲۳، نشان داد تنها ۱۳ درصد از عربستانیها حامی این هستند که به تیمهای ورزشی اسرائیلی اجازه داده شود در مسابقات داخل عربستان سعودی شرکت کنند و ۳۰ درصد حامی همکاری با شرکتهای اسرائیلی در حوزههایی مثل امنیت سایبری بودند.
با این حال، در نتیجه جنگ غزه، نسلهای جوان سعودی نگرشهای ضداسرائیلی قوی پیدا کردند. نظرسنجیای در دسامبر ۲۰۲۳ نشان داد، ۹۶ درصد از مردم عربستان بر این باورند که کشورهای عربی، باید بلافاصله تمام روابط را با اسرائیل قطع کنند. نشریه آتلانتیک گزارش داد، بنسلمان به آنتونی بلینکن، وزیر خارجه سعودی گفته است بسیاری از عربستانیها «واقعاً هیچ درباره مسئله فلسطین نمیدانستند و در نتیجه دارند برای اولین بار بهواسطه این درگیری با این مسئله آشنا میشوند. این مشکلی عظیم است. مسئله فلسطین برای خودم شخصاً مهم است؟ نیست، اما برای مردمم هست و به این خاطر باید حواسم باشد که این [اقدامات درباره فلسطین] معنادار باشند.»
این بستر علت واکنشهای شدید سعودیها را به دو موضعگیری از ترامپ و نتانیاهو مشخص میکند: وقتی ترامپ ادعا کرد عربستان سعودی در مقابل عادیسازی، خواستار کشور فلسطینی نیست و وقتی نتانیاهو ایده داد که کشوری فلسطینی در عربستان سعودی برپا شود. اولی برخلاف تلاشهای سعودیها بود برای توجیه عادیسازی بهعنوان اقدامی که کشور فلسطینی به همراه میآورد. دومی برخلاف ملیگرایی «اول عربستان» بود.
دومین دلیل احتمالی ناکامی ترامپ در بهنتیجه رساندن توافقی برای عادیسازی بین اسرائیل و عربستان این است که معلوم نیست بتواند، دیگر خواستههای عربستان سعودی از ایالات متحده را برآورده کند. این خواستهها شامل معاهده دفاعیای رسمی مشابه آنکه ایالات متحده با ژاپن امضا کرده، کمک ایالات متحده به برنامه هستهای سعودی و دیگر توافقات همکاری اقتصادی هستند.
دستور کار آشفته سیاست خارجی ترامپ، در کنار سوءمدیریتش در روابط ایالات متحده با متحدان کلیدی در آمریکای شمالی و اروپا، ممکن است تصویری از اتکاناپذیری منتقل کند؛ بهعلاوه، سیاستهای قطبیساز ترامپ، این را زیر سوال میبرد که او بتواند حمایت ۱۴ سناتور دموکرات، یعنی پیشنیاز تصویب معاهده دفاعی رسمی را تأمین کند، با فرض حمایت متفقالقول جمهوریخواهان؛ در نهایت، اگر کارزار فشار حداکثری به تشدید تنشها منجر شود، هزینه ارائه معاهده دفاعی به کشوری در معرض حمله را بالا میبرد.
افزایش تولید نفت
برنامه ترامپ برای کاهش قیمت نفت، تأثیری منفی روی توانایی عربستان سعودی برای تأمین بودجه پروژههای عمده زیرساختی و تحولی خواهد داشت. عربستان سعودی، مضاف بر ابرپروژههایش در «چشمانداز ۲۰۳۰»، میزبان برنامههای بزرگی مثل نمایشگاه بینالمللی ۲۰۳۰ و جام جهانی ۲۰۳۴ خواهد بود. برنامه ترامپ شامل افزایش تولید نفت با ایجاد مشوق برای شرکتهای نفتی آمریکایی است و اعمال فشار به کشورهای عضو اوپکپلاس، شامل عربستان سعودی، برای افزایش تولید.
دیگر تحریمهای اقتصادی ترامپ، بهخصوص علیه چین، ممکن است منجر به کاهش تقاضای جهانی برای نفت شود. یکدههای میشود که عربستان سعودی برنامهاش را برای تنوعبخشی به اقتصادش در بخشهای غیرنفتی اعلام کرده، اقتصادش هنوز وابستگی زیادی به نفت دارد. در سال ۲۰۲۳، ۶۳ درصد از درآمد دولت از نفت آمد؛ بعلاوه، چین بزرگترین خریدار نفت سعودی است.
به گزارش صندوق بینالمللی پول، عربستان سعودی برای تعادل بودجهاش لازم دارد، نفت بشکهای 96/2 دلار باشد. وضعیت کلی مالی عربستان سعودی همچنان قوی است و ذخایر ارز خارجی ۴۳۵ میلیارد دلاریاش و نرخهای استقراض پایینش هم این را تقویت میکند، اما کاهش قیمت نفت منجر به بدهی بیشتر و کسری بودجه عمده خواهد شد. عربستان سعودی، پیشبینی کسری بودجه ۲۷ میلیارد دلاری برای سال ۲۰۲۵ دارد و نسبت بدهی به تولید ناخالص ملیاش از 5/7 درصد در سال ۲۰۱۵ به 29/7 درصد در سال ۲۰۲۴ رسیده است. این روندها، اگر ادامه یابند، ممکن است در میانمدت عواقب منفی داشته باشند.
بهطور خلاصه، عربستانی که ترامپ اکنون با آن مواجه است، تفاوتی عمده با عربستانی دارد که در دولت اولش میشناخت. سیاست منطقهایاش کمتر تقابلی است، افکار عمومیاش روزبهروز بیشتر ضداسرائیلاند و بیش از هر زمان به درآمد نفتی برای تأمین بودجه پروژههایش نیاز دارد. اگر ترامپ خودش را با این واقعیتهای جدید هماهنگ نکند، منافع این دو متحد قدیمی همچنان واگراتر خواهند شد.
چه میتوان کرد؟
شاید با حمایت و تقویت روند سیاست بیطرفانه عربستان، بهتر بتوان منافع آمریکا را در منطقه تأمین کرد، تا با اعمال فشار بر این کشور برای کنارگذاشتن این سیاست. این یعنی، علاوهبر حمایت فعلی دولت ترامپ از نقش عربستان سعودی در جنگ روسیه و اوکراین، ابتکارات دیپلماتیک عربستان سعودی برای ثبات پایدارتر در یمن، غزه، لبنان، سوریه، لیبی و سودان نیز تشویق شوند. این دو متحد میتوانند، با هماهنگکردن تلاشهایشان با ترکیه، اردن و قطر، از تحولات فعلی در سوریه به عنوان فرصتی برای تضعیف نفوذ ایران استفاده کنند.
ایران، امروز، بسیار ضعیفتر از دو سال پیشاش است. نفوذش در غزه، لبنان و سوریه کاهشی عمده یافته. به جای کارزار فشار حداکثری که در دولت اول ترامپ موفق از کار درنیامد، ایالات متحده میتواند با عربستان سعودی و دیگر متحدان در منطقه در جهت کسب توافقی رضایتبخش با ایران همکاری کند یا با ایجاد مشوق و فرصت برای رهبران فعلی عراق، جهت فاصلهگرفتن از ایران، نفوذ منطقهای ایران را باز هم ضعیفتر کند.