سقوط اسد و عرصه سیاست داخلی ایران
از دیدگاه ایران، سقوط بشار اسد در سوریه همراه با تصمیم مسکو برای رها کردن متحد استراتژیک خود یک آسیب استراتژیک است.
از دیدگاه ایران، سقوط بشار اسد در سوریه همراه با تصمیم مسکو برای رها کردن متحد استراتژیک خود یک آسیب استراتژیک است. استراتژی مقاومت ایران بر اتحاد با اسد استوار بود. بدتر از همه، رهبران ایران بیم دارند که حکومت اسد با آنچه که آنها تروریسم میداند، جایگزین شود. به این معنا، تصور در ایران از تهدید بالقوه حاکمان جدید در سوریه منعکسکننده دیدگاه سیاستگذاران ایالات متحده است.
در واشنگتن و تهران، نگرانی مشترک این است که پیروزی نوعی «جهادگرایی سنی» میتواند باعث تشتت و جنگ داخلی بیشتر در سوریه شود و راه را برای احیای نسخه جدیدی از داعش باز کند. اصلاحطلبان ایران نیز در این ترس شریک هستند. در عین حال، سقوط اسد، عرصه سیاسی در جمهوری اسلامی را تغییر داده است. آنچه به طور گسترده به عنوان تثبیتناپذیر نسل جدید تندروها دیده میشد، اکنون متفاوت به نظر میرسد. سقوط اسد نهتنها جناح تندرو در ایران را تضعیف کرد، بلکه دلایل زیادی برای تجدید دیپلماسی با ایالات متحده فراهم کرد.
این موضعی است که مدتها از سوی اصلاحطلبان حمایت میشد. اصلاحطلبان با توجه به نیروهایی که در برابر آنها صفآرایی کرده بودند سعی کردند با حمایت از تعامل بینالمللی با غرب و حتی با ایالات متحده، نفوذ سیاسی داخلی خود را تقویت کنند. آنچه که سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور سابق، «گفتگوی تمدنها» نامید، یک بازی استراتژیک در این پروژه پیچیده داخلی و جهانی بود.
هر رئیسجمهور اصلاحطلبی از خاتمی گرفته تا حسن روحانی و رئیسجمهور کنونی مسعود پزشکیان، نسخههایی از این رویکرد را مطرح کردهاند. علاوه بر این، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق و معاون فعلی رئیسجمهور، نقش اصلی را در حمایت از هر سه رئیسجمهور داشت. از نظر اصلاحطلبان، مفاد برجام - از جمله «بندهای غروب آفتاب» آن - فرصتی بین 10 تا 15 سال برای بازسازی اقتصاد ایران فراهم میکرد و اصلاحطلبان امیدوار بودند، این توافق کشور را به عرصه دیپلماسی و اقتصادی جهانی پیوند زند.
اما زمانی که دونالد ترامپ در سال 2018 ایالات متحده را از توافق خارج کرد، این تصور به باد رفت. ممکن است سقوط اسد به اصلاحطلبان ایران روحیه جدیدی داده باشد. با این حال، یادآوری این نکته حیاتی است که استراتژی مقاومت ایران از ابتدا براساس استفاده یا تهدید به زور و دیپلماسی بنا شده بود. استعفای ظریف در 12 آگوست 2024 از معاونت راهبردی رئیسجمهوری، 11 روز پس از انتخاب پزشکیان و بازگشت متعاقب آن به این پست ظرف دو هفته، این پیام را ارسال کرد که اصلاحطلبان همچنان نقش کلیدی در خارج و داخل کشور دارند.
اینکه سطوح عالی قدرت در ایران با بازگشت ظریف مخالفت نکردند، نشان میدهد که کاهش ظرفیت ایران برای استفاده از قدرت نظامی برای دفاع از حیاتیترین منافع خود، حالا دیپلماسی ضروری است. در واقع، ظریف در مقاله فارینافرز در 2 دسامبر 2024 موضوع دیپلماسی را تکرار کرد و در آن استدلال کرد که «پزشکیان خواهان ثبات و توسعه اقتصادی در خاورمیانه است اما او همچنین میخواهد با غرب تعامل سازنده داشته باشد.
دولت او آماده مدیریت تنشها با ایالات متحده است.» با سقوط اسد و عقبنشینی روسیه از سوریه، سیاست خارجی ایران در یک دوراهی بزرگ قرار دارد. همانطور که دیوید سنگر در نیویورکتایمز اخیراً اشاره کرده است، ایران یا باید توسعه مداوم برنامه هستهای خود را دنبال کند یا دیپلماسی جدی را برای دفاع و در نتیجه بازتعریف مقاومت انتخاب کند.
حفظ استراتژی که مدتهاست بر اساس فرمول «بدون جنگ، بدون صلح» استوار شده، حالا کمی دشوار است. هنوز خیلی زود است که بگوییم ترامپ به هرگونه اقدام ایران چه واکنشی نشان خواهد داد. همه رهبران خاورمیانه معتقدند که رئیسجمهور منتخب اقدامات دیپلماتیکی را که جو بایدن نتوانست انجام دهد، صورت خواهد داد.
با این حال، در مورد ایران، ترامپ باید با پیشفرض مذاکرهای که قبلاً آن را رد کرده بود، موافقت کند و این یعنی کاهش یا حذف تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای در ازای توافق جدیدی که رژیم سختتر نظارت بینالمللی را بر ایران تحمیل میکند، اما به ایران اجازه غنیسازی محدود میدهد. تندروهایی مانند برایان هوک، که ممکن است دوباره به عنوان گزینه اصلی ترامپ درباره ایران خدمت کنند، در عوض برای بازگشت به «فشار حداکثری» اصرار دارند؛ سیاستی که در دولت اول ترامپ مانع از هرگونه مصالحه در مورد غنیسازی شد.