تلاشهای تهران برای ترمیم بازدارندگی ۱۸ ساله حزبالله آغاز شده است
معنای شهادت نصرالله برای ایران
از حزبالله لبنان با عنوان جواهر تاج ایران یاد میشود؛ تشکلی که در سال ۱۹۸۵ و پس از آنکه رهبران انقلاب نوپای ایران تصمیم گرفتند تشکلی را در لبنان برای مبارزه با اسرائیل شکل دهند، با صدور یک نامه سرگشاده، هویت، استراتژی و برنامه ایدئولوژیک خود را برای اولین بار به صورت رسمی اعلام کرد.
«حضور من در بیروت، در این شرایط دشوار و درحالیکه هر شب و هر لحظه رژیم صهیونیستی، بیروت را بمباران میکند، خود بهترین نشانه است که جمهوری اسلامی ایران همچنان محکم و استوار پشت سر حزبالله خواهد بود و به حمایت از شیعیان لبنان و مردم لبنان ادامه خواهد داد»؛ این پاسخ سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه به پرسش خبرنگار شبکه LBCI پس از دیدار با نبیه بری، رئیس پارلمان است که پرسید: «توضیح شما برای لبنانیهایی که میگویند ایران حزبالله را فروخت چیست؟»
از حزبالله لبنان با عنوان جواهر تاج ایران یاد میشود؛ تشکلی که در سال ۱۹۸۵ و پس از آنکه رهبران انقلاب نوپای ایران تصمیم گرفتند تشکلی را در لبنان برای مبارزه با اسرائیل شکل دهند، با صدور یک نامه سرگشاده، هویت، استراتژی و برنامه ایدئولوژیک خود را برای اولین بار به صورت رسمی اعلام کرد. حزبالله در ابتدا و تحت رهبری نخستین دبیرکل خود یعنی شیخ صبحی طفیلی، دیدگاههایی شبیه به انقلابیون ایرانی داشت، بسیاری از نظریات راجع به یک لبنان مستقل را رد میکرد و خواهان ادغام این کشور در وطن بزرگ اسلامی بود. طفیلی در این خصوص گفته بود: «ما در محدوده لبنان فعالیت و یا در چارچوب آن فکر نمیکنیم.
لبنان یک بازیچه هندسی کوچک است که بهوسیله امپریالیستها به وجود آمده است. ما تلاش داریم که در کلیه نقاط گیتی از مسلمانان دفاع کنیم.» مواضع تند و تیز شیخ طفیلی اما به مرور موجب شد تا از ساختار این مجموعه تازهتاسیس فاصله بگیرد تا جایی که امروز در زمره مخالفین حزبالله و جمهوری اسلامی ایران است و مواضع تندش علیه رهبر انقلاب، بارها برای رسانههای منطقهای خوراک خبری ایجاد کرده است.
در میان دبیران کل حزبالله، سیدحسن نصرالله بیشترین زمان رهبری و بیشترین نزدیکی و قرابت را به جمهوری اسلامی ایران داشت؛ پس از شیخ صبحی طفیلی، در دومین شورای حزب در سال ۱۳۷۰ سیدعباس موسوی بهعنوان دبیرکل حزبالله معرفی شد. دوران دبیرکلی موسوی اما خیلی زود با شهادت او در ۲۷ بهمن ۱۳۷۰ به پایان رسید.
روند تحولات از سالهای نخست تاسیس حزبالله نشان میدهد که این پایه اصلی آنچه بعدها به محور مقاومت معروف شد نیز مانند ایران، روند بلوغ سیاسی را خیلی زود طی کرد و تصمیم گرفت تا خود را در ساختار سیاسی لبنان وارد کرده و از تداوم نقشآفرینی خود با عنوان یک نیروی شبهنظامی صرف، فاصله بگیرد.
ورود حزبالله به عرصه سیاست داخلی لبنان در کتاب «انقلاب اسلامی ایران و شیعیان لبنان» اینگونه تشریح شده است که «حزبالله لبنان پس از پیمان طائف در خصوص مشارکت در انتخابات پارلمانی تصمیم بسیار مهم و حیاتی گرفت که به نقطه عطفی در تاریخ حزبالله بدل گشت. حزبالله پس از کسب اجازه از ولیفقیه آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، جهت مشروعیت شرکت در انتخابات، در انتخابات پارلمانی ۱۹۹۲ که پس از بیست سال فترت برگزار شد، شرکت کرد».
حسین شیخالاسلام، از بنیانگذاران حزبالله ماجرای دبیرکلی سیدحسن نصرالله را اینگونه روایت میکند که «موقعی که سیدعباس موسوی شهید شد و خبر شهادتش به ایران رسید، از طرف آقا دستور آمد که هیئتی برود تا ببینند چه کار میشود کرد. این هیئت به سرپرستی حضرت آقای جنتی رفت و من هم در خدمتشان بودم. همه داشتیم فکر میکردیم که بعد از سیدعباس چه باید کرد؟ در پرواز به این نتیجه رسیدیم که بهترین جایگزین برای ایشان آقاسیدحسن هستند... در منزل شیخ صبحی جلسهی شورا تشکیل شد... سنّ شیخ صبحی از همه بیشتر بود و از طرفی ممکن بود خود ایشان مشکل بیافریند که مشکل هم آفرید که انشاءالله خدا هدایتش کند و عاقبت بهخیر شود.
جلسه تشکیل شد و شورا به اتفاق آقای سیدحسن نصرالله را انتخاب کرد. فردا قبل از اینکه سیدعباس را به خاک بسپاریم، در مراسم آقای سیدحسن نصرالله بهعنوان دبیرکل حزبالله سخنرانی کرد و بسیار هم قوی سخنرانی کرد. مراسم بسیار خاصی بود و همه ما هم حالت دیگری داشتیم و خدا لطف کرد که این وقفه نیفتاد. این را هم من از حضرت امام درس گرفته بودم که وقتی مسئولی شهید میشد، قبل از اینکه او را به خاک بسپارند، جانشین او را تعیین کرده باشند».
حزبالله، تحت رهبری سیدحسن نصرالله توانست در سال ۲۰۰۰، ارتش اشغالگر را از جنوب لبنان بیرون براند و در سال ۲۰۰۶ نیز نبردی ۳۳ روزه را با موفقیت با پایان برساند و برای ۱۸ سال، با ایجاد بازدارندگی، مرزهای جنوب لبنان را در امنیت نگه دارد.
بازدارندگی خدشهدارشده حزبالله
در بحبوحه افزایش سطح تنش در خاورمیانه، بالا رفتن حجم تبادل آتش مرز شمالی فلسطین اشغالی و ترور رهبران حماس در لبنان و فرماندهان سپاه پاسداران ایران در سوریه و حتی پس از ترور اسماعیل هنیه در قلب جمهوری اسلامی ایران، شاید کمتر کسی، برای لحظهای حتی به ترور سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله میاندیشید؛ برای سالها اینگونه تصویر شده بود که این رهبر قدرتمند جبهه مقاومت، جایی درون زمین یا در میانه کوهها اسکان داده شده که اگر نخواهد، دست هیچکس به او نخواهد رسید. حزبالله در سالهای پس از جنگ سال ۲۰۰۶، چنان این باور و باور شکستناپذیری و قدرت بازدارندهاش را نهتنها در اذهان مردم لبنان که در ذهن فرماندهان اسرائیلی و آمریکایی جاانداخته بود که توانست بهرهبرداری قابل توجهی از آن داشته باشد.
امروز اما هرچند برای سالها، حداقل روی کاغذ انتخاب جانشین سیدحسن نصرالله کار سختی نبود و از سیدهاشم صفیالدین، رئیس شورای اجرایی حزب و پسرعموی مادر دبیرکل با عنوان جانشین او یاد میشد و حتی قائم مقام نصرالله یعنی شیخ نعیم قاسم نیز که از سال ۱۹۹۱، عهدهدار این مسئولیت است نیز حضور دارد اما با گذشت بیش از یک هفته از شهادت دبیرکل شهید حزبالله، هنوز جانشینی مشخص نشده است. هرچند این واقعیت غیرقابل انکار است که در برهه کنونی و در میانه جنگ، جانشینی رهبری کاریزماتیک چون سیدحسن نصرالله کار دشواری به نظر میرسد اما دلیل اصلی عدم انتخاب چهارمین دبیرکل در تلاش ارتش اشغالگر برای ترور همه چهرههای حزبالله نهفته است، تا جایی که از دو روز گذشته نیز ادعای شهادت هاشم صفیالدین از سوی رسانههای اسرائیلی مطرح شده است.
در این میان، شاخه نظامی حزبالله نیز کمتر از حلقه رهبری سیاسی آن لطمه نخورده است؛ از اکتبر ۲۰۲۳، زمانی که حزبالله متعهد شد از نبرد حماس علیه اسرائیل حمایت کند، سه فرمانده آن به نامهای فواد شکر، ابراهیم عقیل و علی کرکی به همراه بسیاری از فرماندهان درجه دوم آن به شهادت رسیدهاند. با توجه به این مسئله از دست دادن پرسنل همراه با ضربات زیرساختی و تضعیف اعتماد ناشی از آن، بازسازی توان نظامی این گروه یک کار سخت و طاقتفرسا خواهد بود. این در حالی است که بازسازی زیرساختها و نیروی انسانی این حزب که در سال ۲۰۰۶ و همچنین در زمان حضور حزبالله در سوریه صورت گرفت، تحت مدیریت شخص نصرالله و شخصیتی همچون قاسم سلیمانی بود که با قدرت مدیریت، کاریزما و ارتباطات گسترده توانستند نیروهای نظامی تحت فرمان خود را مجدداً به حد بالای آمادگی برسانند و مانور قدرت دهند.
در این فضای بهوجودآمده، از تحرکات احزاب مخالف حزبالله و همپیمانانش برای بهرهبرداری سیاسی در جهت انتخاب رئیسجمهور مدنظر خودشان در شرایطی که مقاومت و حامی اصلیاش یعنی جمهوری اسلامی ایران تحت فشار قرار گرفتهاند، نباید غافل بود. آخرین تلاش پارلمان برای انتخاب رئیسجمهور در خردادماه ۱۴۰۲ با شکست مواجه شد اما همزمان یک پیروزی را برای حزبالله و همپیمانانش رقم زد چراکه بهرغم عدم حضور قویترین فراکسیون مسیحی پارلمان و همپیمان مهم حزبالله در کنارش، این حزب با همراهی «امل» و جریان مسیحی «المرده» توانست مانع از پیروزی جهاد ازعور، گزینه مدنظر ائتلاف مسیحی کتائب و قوات و همراهی جریان ملی آزاد شود و پس از آن نیز با آبستراکسیون مانع از برگزاری دور دوم انتخابات شد.
پس از شهادت سیدحسن نصرالله اما موج تازهای از تلاشها برای برگزاری جلسه پارلمان و انتخاب رئیسجمهور از سوی احزابی همچون، قوات اللبنانیه، جریان ملی آزاد و کتائب آغاز شده است؛ حزب قوات اللبنانیه، روز شنبه خواستار برگزاری جلسه پارلمان برای انتخاب رئیسجمهور شد و حزبالله را به تداوم ممانعت از برگزاری این جلسه متهم کرد. در بیانیه قوات آمده است: «ما معتقدیم فاجعهای که امروز لبنانیها تجربه میکنند، برای لحظهای سیاستمداران بهویژه نیروهای مخالف را وادار کرده باشد تا مواضع و عملکرد خود که لبنان و لبنانی را به این جایگاهی که الان در آن هستیم، کشانده است، بررسی کنند». جبران باسیل، رهبر جریان ملی آزاد نیز پیش از این از لزوم برگزاری جلسه پارلمان سخن گفته بود.
وزیر امور خارجه، سفیر حمایت تهران از مقاومت
در چنین شرایطی است که وزیر امور خارجه ایران، سه روز پس از عملیات وعده صادق ۲ که در پاسخ به شهادت اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس و مهمتر از آن شهادت دبیرکل حزبالله لبنان صورت گرفت، همزمان با بمباران گسترده، راهی بیروت میشود تا پس از رایزنیهای گسترده در مقر سازمان ملل متحد و همراهی رئیسجمهور در سفر به قطر به منظور شرکت در اجلاس مجمع گفتوگوی همکاری آسیا، پیام حمایت ایران از لبنان و مقاومت را به نخستوزیر و رئیس مجلس این کشور ابلاغ کند.
وزیر امور خارجه ایران که برنامه سفرش به لبنان را برای پیش از سفر به نیویورک برنامهریزی کرده بود، آن را به خواست و توصیه دبیرکل شهید حزبالله و به دلیل شرایط بیثبات این کشور، به تعویق انداخت تا در نهایت در فقدان سیدحسن نصرالله راهی لبنان شود.
سیدعباس عراقچی در جریان سفر خود به لبنان در شرایطی با جمعی از شخصیتها و نخبگان فرهنگی، سیاسی و پارلمانی لبنان دیدار کرد تا شنونده تشریح وضعیت این کشور از زبان آنها باشد که نگرانی از ایجاد فضای ناامیدی در جامعه شیعه لبنان در خصوص عدم حمایت ایران از مقاومت، از جمله تبعات اجتنابناپذیر پس از شهادت چهرهای همچون سیدحسن نصرالله است. وزیر امور خارجه کشورمان در این دیدار این پیام را به جامعه لبنان رساند که «اگرچه همه ما داغدار ضایعه بزرگ از دست دادن سید مقاومت و مجاهدین شجاعمان هستیم، اما نسبت به حقانیت راهمان و پیروزی نهایی بیش از هر زمانی ایمان داریم».
وزیر امور خارجه ایران که پس از بیروت، راهی دمشق، پایتخت سوریه شد، در بدو ورود به این کشور از تلاشهایش برای پایان درگیری و آتشبس در لبنان سخن گفت و تاکید کرد که «ابتکاراتی در این زمینه وجود دارد و رایزنیهایی صورت گرفته که امیدواریم به نتیجه برسد». عراقچی شرایط برقراری آتشبس در لبنان را شامل رعایت حقوق مردم لبنان، پذیرش از سوی مقاومت و همزمانی آن با آتشبس در غزه عنوان کرد.