نزدیکتر از هر زمان دیگر به یک جنگ تمامعیار منطقهای
ترور فواد شکر، فرمانده ارشد حزبالله در روز ۳۰ ژوئیه و بلافاصله ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در روز بعد، ضربهای دوگانه و تحقیرآمیز به ایران و محور مقاومت بود. این واقعیت که دو ترور به ترتیب در مرکز اقتدار حزبالله و در پایتخت ایران رخ دادند، تضمین کرد که قطعاً واکنش تلافیجویانه از سوی تهران و حزبالله قطعی باشد. اظهارات علنی از سوی آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم ایران و حسن نصرالله، دبیرکل لبنان در واقع هیچ راه فراری برای مذاکرات با هیچیک از دو طرف و احتمال خویشتنداری برجانگذاشت.
در مورد زمان و نحوه تلافی ایران و حزبالله فقط میتوان گمانهزنی کرد. روز بعد از ترور هنیه، رهبران محور مقاومت که برای حضور در مراسم تحلیف مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران در تهران حضور داشتند، برای ارزیابی نحوه واکنش با یکدیگر ملاقات کردند. این واقعیت که دیداری بین رهبران محور مقاومت اتفاق افتاد، دلالت بر این دارد که به احتمال بسیار قوی، واکنش تلافیجویانه با مشارکت همه گروهها رخ خواهد داد.
حسن نصرالله در سخنرانی خود به تاریخ یک اوت گفت که منازعه حزبالله و اسرائیل وارد مرحله جدیدی شدهاست. معنای سخن او این بود که قوانینی که باعث مهار نحوه برخورد اسرائیل در جنگ فرامرزی با اسرائیل میشد، از جمله قواعدی مانند هدف قرار ندادن شهرهای بزرگ و مناطق غیرنظامی، حالا دیگر از بین رفتهاند. واکنش حزبالله به ترور فواد شکر، از قواعد جدیدی پیروی خواهد کرد.
دولت ایالات متحده آمریکا نشان دادهاست که یا نمیتواند و یا نمیخواهد متحدان خود را در اسرائیل کنترل و مهار کند. بلافاصله پس از این دو ترور، دولت آمریکا به سرعت اعلام کرد که نقشی در کشتن فواد شکر نداشت و از ترور هنیه نه اطلاع داشت و نه در آن نقشی داشت. برداشت عمومی در محور مقاومت از این اظهارات این است که دیگر نمیتوان برای جلوگیری از یک جنگ منطقهای به واشنگتن اتکا کرد.
تا به امروز، محور مقاومت علاقهای به شروع چنین جنگی نشان ندادهاست. ایران در میانه مسئله جانشینی قرار دارد و حزبالله و لبنان باید با بحران گسترده اقتصادی کنار بیایند. هیچیک از این دو نمیخواهند که افکار عمومی و حمایت بینالمللی را از فلسطین منحرف کنند و هیچیک نمیخواهند که وارد جنگ با ایالات متحده آمریکا شوند. اما هر دو میدانند که دولت بایدن علاقهمند است جلوی یک جنگ تمامعیار منطقهای را بگیرد. در عین حال میدانند که دولتی که قرار است پنج ماه دیگر قدرت را تحویل دهد، قدرت مانور ناچیزی دارد. دولت کنونی آمریکا نیز نمیتواند به ایران و گروههای نیابتیاش مشوق قابل توجهی ارائه دهد تا خویشتنداری کنند و در عین حال به نظر میرسد که در جلوگیری از رفتار تشدیدکننده اسرائیل ناتوان است.
بعد از ۱۰ ماه جنگ اسرائیل علیه غزه، دولت آمریکا هم کنترلش بر متحد خود را از دست داده و هم ترس دشمنانش ریختهاست. در نتیجه واشنگتن، اگر نگوییم هیچ، دست بالا اثر محدودی بر محاسبات هزینه و فایده تشدید تنش در طرفهای درگیری دارد. خاورمیانه امروز از هر زمان دیگری به یک جنگ تمامعیار منطقهای چند جبههای نزدیکتر شدهاست.