دیپلماتها و تحلیلگران در توضیح اهمیت نقش رئیسجمهوری در سیاست خارجی و احیای برجام:
بله، فرق میکند
دور دوم چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری درحالی روز جمعه (۱۵تیرماه) برگزار خواهد شد که موضوع سیاست خارجی، تحریمها، FATF و برجام یکی از محورهای اصلی برنامهها، مناظرهها و کمپینهای دو نامزد است. توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ امضا شد اما خروج آمریکا از آن در سال ۲۰۱۸، موجب شد تا ثمرات برجام که در سال نخست پس از امضا، موجب تورم تکرقمی و رشد دورقمی شده بود، از اهداف خود فاصله بگیرد. با بازگشت دموکراتها به کاخ سفید پس از انتخابات ۲۰۲۰ که بازگشت ایالات متحده به برجام را نیز در کمپین انتخاباتی خود جای داده بودند، همین امر نیز موجب شد تا مذاکرات احیای برجام با حضور هیئتهای مذاکرهکننده در وین آغاز شد و روندی را در پیش گرفت که سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وقت وزارت امور خارجه و مذاکرهکننده ارشد ایران در خرداد ۱۴۰۰ و در آستانه سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری اعلام کند که «معتقدیم که بیش از هر زمان دیگری به توافق نزدیک شدهایم».
دولت سیزدهم اما کار خود را با حضور نیروهایی آغاز کرد که در همه سالهای مذاکرات، توافق و پس از آن، منتقد برجام بودند و به نظر میرسید کسی دیگر به میز مذاکرات وین بازنخواهد گشت. با این حال اما در نهایت بهرغم همه مواضع پیشین، پس از ۶ ماه، شخصی عازم وین شد که پیش از تصدی مسئولیت معاونت دستگاه دیپلماسی در سمت معاونت دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفتم منشور، نقش غیرقابل انکاری ایفا کرده بود و پس از آن نیز به تبعیت از رئیسِ پیشین خود، در زمره مخالفین جدی برجام قرار داشت.
علی باقریکنی اما زمانی که بهعنوان مذاکرهکننده در متن تلاش برای کسب منافع ملی با توجه به اراده نظام در این امر که مصداقش در کلام آیتالله خامنهای اینگونه تشریح شده که «اگر بتوان تحریم را رفع کرد، حتی یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم» و «اگر بتوان با روش درست، عاقلانه، ایرانی- اسلامی و عزتمندانه تحریمها را برطرف کرد باید این کار را انجام داد»، قرار گرفت، در ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ گفت: «کسانی که با پوشش دفاع از ارزشها تلاش میکنند تا مذاکره را ماهیتاً ضدارزش جلوه دهند، عملاً میخواهند دست نظام را برای تأمین منافع ملی از این ابزار کلیدی و مهم تهی کنند».
با این حال، مؤلفههای زیادی از جمله عدم دانش و تجربه کافی مذاکرهکننده ارشد ایران، بهرهگیری از مشاوران بعضاً دارای اغراض جناحی و شخصی و همچنین تحولات بینالمللی و داخلی موجب شد تا باقری نتواند وظیفه محوله را به سرانجام برساند اما مذاکرات را به بنبست کشاند. امروز نیز دو تفکر در موضوع مذاکرات و گفتوگو در دو سوی انتخابات ریاستجمهوری مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند که یکی قائل به گفتوگو، تعامل و خواهان احیای برجام است و دیگری تنها بر این امر تاکید دارد که «ما در برجام طلبکار هستیم».
مسئلهای که اما حتی طرف طلبکار نیز نمیتواند آن را انکار کند، ضربهای است که تحریمها در همه سالهای پس از خروج آمریکا از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری بر کشور وارد آورده است. حال، با توجه به واقعیت ذکرشده و همچنین فضای منطقه و بینالملل در زمان روی کار آمدن دولت چهاردهم، دو سوال مهم مطرح است که هممیهن برای پاسخ به آنها به سراغ دیپلماتهای بازنشسته و باتجربه دستگاه دیپلماسی و کارشناسان و تحلیلگران رفته و از آنها پرسیده است:
*برخی معتقدند که اگر سیاست کلی نظام احیای برجام است، بنابراین هیچ فرقی ندارد که سعید جلیلی رئیسجمهور باشد یا مسعود پزشکیان. چون در هر دو صورت هر کدام از این دو برجام را احیا خواهند کرد؟ آیا شما با این فرض موافق هستید؟ اگر آری چرا؟ اگر نه، چرا؟
جاوید قربان اوغلی، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در آفریقای جنوبی: بله، تصمیم مذاکره یا توافق با نظام است اما نقش کسی که این تصمیم را به بهترین وجه و با حفظ حداکثری منافع ملی کشور اجرایی کند، بسیار مهم و تعیینکننده است. نظام به دولت سیزدهم اجازه مذاکره و توافق داد. اتفاقاً این تصمیم در جلسهای بود که رهبری شخصاً آن را اداره و مدیریت میکردند. در این جلسه بسیاری از آقایان از جمله دکتر صالحی، اسلامی، علی لاریجانی و همین آقای جلیلی حضور داشتند. رهبری با دقت همه نظرات را شنید و در نهایت تصمیم به مذاکره و احیای توافق هستهای اتخاذ شد. چه شد که به نتیجه نرسید؟
دقیقاً مسئولیت تیم مذاکرهکننده، توانمندی تیم در مدیریت مذاکرات و دستیابی به توافق بود. یکسال فرصتسوزی شد. در نهایت هرچند گفته میشود آقای باقری نیز به این نتیجه رسید که نمیتوان به توافقی بهتر از توافق قبلی دست یافت. هر گونه مطالبات بیشتر منجر به انسداد و بنبست خواهد شد. بارها گفته شده توافق بدهبستان است. نمیتوان انتظار داشت همه چیز را بگیریم و چیزی ندهیم. دیگر اینکه مذاکره باید هدفمند و قابل اجرا باشد. همین آقای جلیلی طی شش سال به قول دکتر ولایتی میز مذاکره را با منبر و وعظ و خطابه اشتباهی گرفته بود.
موضوعاتی را مطرح میکرد که حتی چین و روسیه هم با آن مخالف بودند. نتیجه هم همان شش قطعنامه ذیل فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل شد. از آن به بعد هدف مذاکرهکنندگان بعد از جلیلی، خارج کردن کشور از بار گران همان قطعنامهها متمرکز شد. بنده به جد اعتقاد دارم توافق هستهای(برجام) بزرگترین دستاورد و موفقیت کشور طی چند دهه گذشته بود. اینکه چرا به اینجا رسیدیم و اینکه آیا همان برجام قابل احیاست یا باید در پی توافق دیگری باشیم، بحثی طولانی است.
فکر میکنم دیدگاه جلیلی مبنی بر مطالبهگری در مذاکرات آتی توافق هستهای ریشه در تفکری دارد که به دنیا از دریچه ایدئولوژیک نگاه میکند. با این تفکر هیچ توافقی قابل دستیابی نیست. بنابراین در پاسخ به سوال شما باید گفت حتی اگر خواست نظام باشد باید افراد کارآزموده را به کار گیرد. قطعاً اگر فرد دیگری غیر از قوامالسلطنه برای مذاکره به مسکو میرفت، آن نتیجه حاصل نمیشد.
تردید نکنید اگر جز ولایتی و ظریف مسئول مذاکره اجرای قطعنامه ۵۹۸ بودند، آن دستاورد بزرگ را نداشتیم که خاویر پرز دکوئیار عراق را شروعکننده جنگ اعلام کند و اگر روحانی و ظریف نبودند توافق هستهای به سرانجام نمیرسید. امروز هم فرق بزرگی است بین پزشکیان که در سیاست خارجی اعتقاد به تعامل با جهان، توازن در مناسبات و روابط خارجی و استفاده از همه فرصتها برای توسعه کشور و رفاه مردم دارد و سعید جلیلی که قطعنامه را ورقپاره و تحریم را نعمت میداند و در شرایطی از یک جهان فرصت با افتخار صحبت میکند که بیش از پنجاه درصد تولید ناخالص جهان در دست همان چند کشوری است که او اعتقادی به رابطه قدرتمند با آنها ندارد و میخواهد این کشورها را از تحریم ایران پشیمان کند.
نصرتالله تاجیک، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن: بنده با این گزاره موافق نیستم زیرا سیاستهای کلی نظام یا حکومت نتیجه یک برونداد سازمانی است که نهادها و سازمانهای مختلف در آن نقش دارند. حتی هیچ سیاستی در خصوص یک موضوع خاص در خلأ شکل نمیگیرد، اینها براساس کنش و واکنش، تعامل افراد حقیقی و حقوقی، گردش اطلاعات، تصمیمسازی و سیاستگذاری، نشان دادن تاکتیکها و بهطور کلی مقدمه و مؤخره دارد و اینطور نیست که در لحظه تصمیمی گرفته شود و تفاوتی نداشته باشد که رئیسجمهور آقای پزشکیان باشد یا آقای جلیلی! همچنین در این تصمیمها، نهادها نیز تاثیرگذار هستند یعنی یک سیستم تکنوکراتیک در کشور کار میکند. برخی از دوستان متاسفانه خیلی سادهسازی میکنند و فکر میکنند یک نفر آن بالا نشسته و همه سررشتهی امور را در دست دارد و دیگران را مثل عروسک کنترل میکند که اساساً نه منطقی و نه عینی و نه درست است. یک سیستمی شامل مجموعه سیاستمداران و تکنوکراتها و کارشناسان در کشور کار میکنند، اینکه حالا ما با یک امری موافق یا مخالف هستیم، بحث دیگری است و میتوانیم نقد و در تصمیمسازی دخیل باشیم اما اینکه واقعیت را در نظر نگیریم و سادهسازی کنیم ما را به گمراهی میکشاند.
مثالهای فراوانی وجود دارد؛ همانطور که آقای علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه اسبق هم اخیراً در مصاحبهای از دوران وزارتش گفت، برای مذاکرات مسقط، مقدماتی طی و پیامی رد و بدل شد و گردش کار صورت گرفت و در وزارت امور خارجه روی آن صحبت شد و کار کارشناسی صورت گرفت و مقدماتی صورت میگیرد و بر آن اساس در سال ۹۱ رهبری پذیرفت که گفتوگوی مستقیم میان ایران و آمریکا صورت بگیرد. اگر در آن زمان آقای جلیلی به جای حضور در شورای عالی امنیت ملی، وزیر امور خارجه بود اساساً این مقدمات طی نمیشد کمااینکه بعد از گردش کار و تصمیم رهبری، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی که آقای جلیلی بود کار و تصمیم رهبر را معطل کرد و آقای صالحی میگویند که در عرض یکسال ما توانستیم تنها دوبار مذاکره کنیم به این معنا که آقای جلیلی در آن مقطع از جایگاه و موقعیتش استفاده کرد و اجازه نداد کار طبق روال درست پیش برود.
پس ببینید تفاوت دارد که چه کسی در کجا قرار بگیرد. یعنی اگر مثلاً بهجای آقای جلیلی فرد دیگری دبیر شعام بود چهبسا کمک میکرد که روند زودتر طی شود و در منطقه پرآشوب خاورمیانه زمان را از دست ندهیم و مشکلات بیشتری از دو کشور مطرح و برطرف میشد و برجام زودتر منعقد و به آمدن ترامپ برخورد نمیکرد! همچنین در تصمیمگیریها و اجرای سیاستها، این فقط فرد نیست که تصمیم میگیرد، آن فرد یک ایدهای پشت سرش قرار دارد؛ این براساس آن ایده و فکر، یک تیم درست میکند و آن تیم برنامه میدهد، آن برنامه است که کار میکند. درست است که ما در این کار ضعیف هستیم چراکه متاسفانه کشورمان بهصورت حزبی اداره نمیشود و قائم به فرد است؛ همین آقای جلیلی 12-11 سال است که دولتِ در سایه تشکیل داده و این مقدار برنامه چند هزار صفحهای دادند اما الان میبینید ایشان انسجام فکری ندارد و ایدههایی دارد که فقط به آن ایدهها علاقه دارد.
من به جنبههای دیگر کار ندارم اما میخواهم بگویم فرق میکند چه کسی با چه افکاری و با چه رویکردی به جهان و چه شناختی از جهان میخواهد سکان کشور را به دست بگیرد. بنابراین به اعتقاد من فرد مهم است، فرد تیم میشود و تیم برنامه ارائه میدهد و برنامه باید اجرا شود. بازشناخت درست و واقعی جهان هم کافی نیست! بلکه تواناییهای نرم و سخت و آسیبپذیریها و نقاط ضعف ما برای روبهرویی با آن جهان هم مهم است. تشخیص فرصت و تهدید هم مهم است. اگر برآورد ما از خودمان و چالشهایمان واقعی نباشد نسخهپیچی درستی نخواهیم داشت. متاسفانه جامعه ما به دلیل اجرای سیاستهای غلط آسیبپذیر شده و باید یک مدت تنشها را برای مردم کم کنیم تا روحیهشان بازسازی شود. تداوم وضعیت کنونی و سایشها برای مردم، کشور و حکومت خوب نیست.
ابوالقاسم دلفی، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در فرانسه: براساس آنچه که در این یکی، دو هفته گذشته و اظهارات آقایان نامزدها که گفتند و ما شنیدیم، اینطور نیست که این احساس در مخاطب یا عامه مردم به وجود آمده باشد که همه اینها به دنبال آن هستند که برجام را احیا کنند یا نگاه دو جناح به مسئله اینطور است که هر دو خواهان این هستند که برجام احیا شود.
هر دو نفری که الان در کسوت دو کاندیدای ریاستجمهوری حاضر هستند، دیدگاه مشخصی نسبت به برجام دارند؛ یک نگاه این است که طی سه سال گذشته هرآنچه داشته و هر چه توانسته به کار گرفته تا برجام احیا نشود و حتی در ابتدای کار و انتهای کار دولت قبلی، اقداماتی را از طریق مجلس به عمل آورده که از ایجاد توافق ممانعت شود. بنابراین یک دیدگاه این است که برجام و محتوای آن برای مملکت چیزی جز ضرر نداشته و مذاکراتی که چه در این دولت و دولت قبل صورت گرفته نشان داده که منفعتی در کار نیست و نیازی نیست ادامه پیدا کند و عملاً هم آن را در مجلس و کمیسیون سیاست خارجی آن آتش زدند و امروز نیز کسی که در کسوت جانشین وزیر خارجه در حال فعالیت است عملاً پیش از این دولت در خصوص ناکارآمدی برجام و اینکه این توافق چه خسارتهایی برای کشور خواهد داشت صحبت کرده است. بنابراین آنچه که از سوی آقایان در کسوت کاندیداتوری ریاستجمهوری گفته میشود که ما همه تلاشمان را خواهیم کرد که کشور را از این وضعیت رها کنیم و به شیوه خودمان برجام را در دستور کار قرار دهیم، توهماتی است
که در عمل و در جریان مذاکرات سه سال گذشته به اثبات رسیده که به دنبال احیای برجام نیستند، ضمن اینکه اجرای برجام را حتماً به منزله پایان زندگی سیاست خود میدانند چراکه احیای برجام مساوی با گشایش در کشور خواهد بود و سیاست متوازن با دنیا لازمهاش این است که شما به همه دنیا توجه کنید و اینکه بخش اعظم دنیا را حذف کنید و با بخش کوچکی که بهزعم ما بهصورت عددی نصف جمعیت دنیا هستند اما مشخص نیست چه تاثیری در روندهای جهانی داشته باشند را جایگزین کنیم. بنابراین این نگاه اولی است که بهرغم همه ادعاهایش، نسبت به برجام نظر مساعدی ندارد و آن را نافی منافع گروهی و حزبی خودش میداند و تاکنون هم این چنین عمل کرده اما برخی مواقع سیاست اعمالیاش با سیاست اعلامی تناقض دارد.
نگاه دوم اما نگاهی است که طی سالهای گذشته با زیر و بمهایی در تلاش بوده تا با دنیا به همانگونه که هست تعامل کند و امکاناتی که در عرصه سیاست خارجی در دنیا وجود دارد را به کمک بگیرد و رفتن به سمت یک سیاست متوازن و داشتن ارتباط با همه دنیا را پیشه کند؛ بهخصوص با آن بخش که به دلایل مختلفی با هم دچار مشکل شدیم و به سمت تحریم حرکت کردیم و تا فصل هفتم پیش رفتیم و قطعنامههایی را که دوستان قبلی به کشور تحمیل کردند را پیش رو دیدیم و اگر کمی دیرتر جنبیده بودیم شاید شبیه وضعیت عراق صدام را در آخر دوران حکومتش برای خودمان به تصویر میکشیدیم. همان نگاه هم موجب شد تا در مقطعی در سالهای ۹۵ تا ۹۷ نتیجه داد و آن سالهایی که برجام نهایی شد و شروع کرد به اجرایی شدن و ما در آن دو سال دیدیم رشد کشور دورقمی و تورم تکرقمی شد و تاثیر برجام و رسیدن به نتایج برجام اگر در شرایط آرام بینالمللی و توازن با دنیا حرکت میکردیم، قطعاً نتیجه اینی نبود که امروز شاهدش هستیم.
آن نگاه، نگاهی است که به دنبال داشتن روابط متوازن با دنیاست، اگرچه آن نگاه هم اگر امروز بخواهد به دنبال تحقق برجام باشد، همانطور که میدانید از نظر عملی عمر اجرایی برجام تا کمتر از یکسال آینده به پایان خواهد رسید و با توجه به شرایطی که وجود دارد و چیزی با عنوان برجام دیگر وجود نخواهد داشت اما محتوای آن و روح برجام که عبارت است از زندگی مسالمتآمیز با دنیا و داشتن روابط با همه کشورهای دنیا اعم از همسایگان و داشتن روابطی که بتواند در چارچوب آن روابط، منافع ملی برای همه ملت و نهفقط یک گروه خاص تامین شود را دنبال کند. انشاالله که این نگاه و این دیدگاه با استفاده از تجربیات گذشتهای که در قبال برجام و مذاکراتی که داشتیم و مشکلاتی که برای کشور به وجود آورد، با توجه به آن تجربیات، با نگاه بهتری در جهت احیای روابط بینالملل سالم و مبتنی بر منافع ملی همه کشور و همه مردم ایران حرکت کند.
علی ماجدی، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در آلمان: بنده با این صحبت مخالف هستم؛ تفاوت در این است که نخست یک نفر باور داشته باشد و دیگر اینکه در این زمینه تجربه داشته باشد و سوم اینکه اگر به کسانی که برجام را به نتیجه رساندند نگاه کنیم با کسانی که در عمل با آن مخالفت کردند خیلی متفاوت است؛ بنابراین اگر هر دو نفر مدعی هستند، هرچند من این را در چهره آقای جلیلی بههیچعنوان نمیبینم، اگر کاری هم بخواهد انجام دهد همان سنگاندازی خواهد بود. آقای پزشکیان اما با انتخاب آقای ظریف، قطعاً این توانایی را دارند که برجام را احیا کنند.
ساسان کریمی، مدرس دانشگاه و تحلیلگر سیاست خارجی: خیر، نقش رئیس دستگاه اجرایی و ضمناً توابع او در سه سطح بر سرنوشت کشور در سیاست خارجی مؤثر است: تصمیمسازی از طریق چگونگی انتقال پیام از محیط بینالملل به داخل، تصمیمسازی اتاقهای فکر دولتی و جلسات تصمیمسازی سطوح بالا که رئیسجمهور و دیگر اعضای دولت در آن شرکت دارند. تصمیمگیری در سطوح بالا و نهادهایی مانند شورای عالی امنیت ملی و جلسات سطح بالاتر. نحوه اجرای تصمیمات و جزئیاتی که به تیمهای مجری دولت وابسته است و تفاوت آنها در محورهای مختلف در کلیت اجرا شدن و اجرا نشدن هم مؤثر است.
در بسیاری از موارد تصمیم نظام به حل مسئله بوده است ولی کارگزار توان یا جسارت این معنا را نداشته است. باید توجه کرد که به هر حال کار را کارگزار انجام میدهد و بهخصوص در کشورهایی مانند ایران که از نظر تشکیلاتی ساختار فربه و صلبی ندارند، کارگزار تاثیر بسیار عمدهای دارد. نمونههای آن در پروندههای سیاست خارجی پس از انقلاب فراوان است.
کوروش احمدی، تحلیلگر سیاست خارجی: اولاً روشن نیست که سیاست کلی نظام احیای برجام باشد؛ با توجه به اینکه شاید تاریخ مصرف برجام ۹۴ به دلایل فنی و سیاسی تمام شده باشد و شاید باید در فکر نوعی دیگر از توافق با غرب باشیم که البته خود بحث مستقلی است. ثانیاً شاهد و قرینهای که حاکی از وجود سیاست کلی برای احیای برجام باشد، در دست نیست. نظام هم در اوائل تیر ۱۴۰۰ و هم در اسفند ۱۴۰۰ و هم در شهریور ۱۴۰۱ امکان احیای برجام ۱۳۹۴ را داشت. ولی به آن تن نداد و این در حالی بود که بخشی از طیف ضدبرجامی در دولت مرحوم رئیسی در مواجهه با واقعیات عینی سیاست خود را تعدیل کرده و برای احیای برجام تلاش کرده بود. اما بخشی از همان طیف که همچنان اسیر توهمات باقی مانده بود، نقش مهمی در خنثی کردن تلاشها برای احیای برجام بازی کرد.
از حالا به بعد نیز شکی نیست که تصمیمگیر نهایی در مورد برجام رئیسجمهور نیست. اساساً مذاکرات عمان که به برجام منتهی شد، در سال ۹۱ در دولت احمدینژاد بدون اطلاع رئیسجمهور وقت (در مراحل اولیه) و بدون موافقت یا حداقل حمایت وی شروع شده بود. با این حال رئیسجمهور نیز بهعنوان جزئی از هیئت حاکمه میتواند بر تصمیمی که گرفته میشود اثر بگذارد. اساساً اگرچه همیشه مقامات عالی و میانی تاکید کردهاند که مسئولیت سیاست خارجی با رهبری است و دولت مجری است، اما از آنجا که تصمیم در خلأ گرفته نمیشود و ترکیب هیئت حاکمه و پایگاه اجتماعی مهم است، حتماً فرق خواهد کرد که چه رئیسجمهوری در شورای امنیت ملی نشسته و طرف مشورت قرار گرفته باشد. خاصه آنکه رئیسجمهور در تعیین برخی از دیگر اعضای شورای امنیت ملی مانند وزیر خارجه و وزیر کشور و وزیر دفاع هم بسته به توان و ارادهاش میتواند نقش داشته باشد. لذا اگر سعید جلیلی، رئیسجمهور شود او و تیم او اساساً در جهت هیچگونه تفاهمی با غرب حرکت نخواهند کرد. اما مسعود پزشکیان برعکس در چنین جهتی تلاش خواهد کرد.
حسن بهشتیپور، تحلیلگر سیاست خارجی: این گزاره بخشی از واقعیت را بیان و بخشی را کتمان میکند؛ بخشی از حقیقت این است که تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران در مسائل کلان از جمله مذاکرات هستهای، در شورای عالی امنیت ملی که نهاد فراقوهای براساس اصل ۱۷۶ قانون اساسی است که به مسائل کلان کشور رسیدگی میکند، بنابراین تصمیمگیری در آنجا صورت میگیرد، بنابراین این مسئله صحت دارد که آنچه در این شورا تصویب میشود و در نهایت به تایید رهبری نیز میرسد، باید از سوی دولت اجرا شود. اما آنچه در این گزاره کتمان شده، این است که رئیسجمهور در تصمیمسازی، تعیینکننده است، به این معنا که درست است که وی، تصمیمگیر نهایی نیست اما در تصمیمسازی نقش محوری و اساسی دارد، چنانچه خودش، وزیر امور خارجه، وزیر اطلاعات و وزیر کشور عضو مؤثر شورای عالی امنیت ملی هستند.
ضمن اینکه بسیاری از ایدههای مختلف که خوراک فکری این شورا هستند، در کمیتههای کارشناسی شورای عالی امنیت ملی مورد بررسی قرار میگیرند؛ بنابراین بسیار متفاوت است که چه کسی در پاستور باشد. نکته سوم که معتقدم از دو مورد ابتدایی مهمتر است، نقش رئیسجمهور و تیمش در اجرای مصوبات شوراست؛ به این معنا که گاهی شما مصوبه خوبی در شورای عالی امنیت ملی دارید اما در اجرا با چالشهای جدی روبهرو میشوید، اینکه آن مدیریت توانا باشد و خوب دستورات را طراحی و اجرا کند و آن را محقق کند، ابتدا به شخص رئیسجمهور بهعنوان دومین مقام اجرایی کشور و تیم همراهش بستگی دارد.
*با توجه به اینکه روز جمعه انتخابی در پیش است و کشور در عرصه سیاست خارجی با مسائل مهمی روبهروست، شکل این انتخاب چه تاثیری میتواند بر روند کلی کشور در این عرصه داشته باشد؟
جاوید قربان اوغلی: اگر نگوییم همه، بلکه بسیاری از مشکلات و بنبستهای کشور در تامین معیشت و زندگی آبرومند برای مردم، عقب ماندن از توسعهیافتگی در مقایسه با همسایگان و کشورهایی که با فاصله بسیاری از ایران قرار داشتند و تنزل جایگاه کشور در نظام بینالملل، در کنار ناکارآمدی داخل، ریشه در سیاست خارجی کشور دارد. هنر حکمرانی بستن دروازههای کشور نیست. هیچ کشوری را در جهان نمیتوان سراغ گرفت که با سیاست خارجی ستیزهجویانه در مسیر توسعه قرار گرفته باشد. بنابراین سیاست خارجی به نحو غیرقابل انکاری با انتخابات پیوند میخورد. جمله معروف روحانی که در زمان انتخابات ۹۲ گفت باید چرخ سانتریفیوژها بچرخد ولی چرخ اقتصاد هم بچرخد. این یکی از گزارههای تاثیرگذار در کسب پیروزی او بود.
آنچه انتخاب او در انتخابات ۹۶ را هم تضمین کرد همین مسئله سیاست خارجی، موفقیت در گذر از بحران هستهای بود. آقای خاتمی علاوه بر ایده تاثیرگذار «گفتگوی تمدنها» که ایران را در سطح جهان به عنوان کشوری صلحطلب مطرح کرد، در گفتوگو با سیانان گفت میخواهد در دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکا شکاف ایجاد کند. نگاه دنیا به ما، براساس ایدههای سازنده و تاثیرگذار که از زبان مسئولان رده اول و مسئول دستگاه دیپلماسی کشور شکل میگیرد. قطعاً فرق بزرگی است که در رأس دستگاه دیپلماسی ما ظریف و صالحی قرار داشته باشند یا متکی و امیرعبداللهیان. توانمندی و تاثیرگذارترین افراد برداشتهای مختلفی را در فضای بینالمللی ایجاد میکنند.
به سوال شما برگردم، بهعنوان یک کارشناس، تردید ندارم که نقش رئیسجمهور، وزیر امور خارجه و دستگاه دیپلماسی کشور در نحوه اجرا و پیشبرد اهداف و تصمیمات کلان تاثیرگذار است. براساس قانون اساسی، رئیسجمهور، رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور بهعنوان نهاد تصمیمگیری کلان کشور است. مشخص است که حضور شخصی مانند خاتمی و یا حتی روحانی در خروجی و مصوبات این شورا تعیینکننده است. بنابراین سیاست خارجی برآمده از انتخابات در بسیاری از موضوعات کشور از جمله معیشت، زندگی، آینده و توسعه تاثیرگذار است.
نصرتالله تاجیک: سیاست خارجی از چند جهت در کشور ما مهم شده است؛ اول اینکه متاسفانه سیاست خارجی گروگان سیاست داخلی شده است به این معنا که اگر سیاست خارجی را آزاد نکنیم هرچند بهطور مطلق قابل جداسازی نیست و سیاست خارجی و سیاست داخلی آینده تمامنمای یکدیگر یا دو روی یک سکه هستند و به هر صورت ارتباط نزدیکی دارند اما گروگان گرفتن سیاست خارجی توسط جناحها یا افراد تنها مختص ماست. راهش این است که سیاست داخلی را به گونهایی تنظیم کنیم که در سیاست خارجی راهبرد متوازن با رویکرد تنش صفر داشته باشیم. نکته دوم این است که ما اقتصاد سیاسی ضعیفی طراحی کردهایم یعنی فروش نفت را به سفره مردم وصل کردیم که نقض غرض است و در طول تاریخ ایران نداشتهایم که اقتصاد سیاسی کشور اینگونه طراحی شود! همه کشورها پول فروش نفت و فروش ذخائر که متعلق به نسلهای آینده است را بهعنوان سرمایهگذاری استفاده میکنند و سود آن برای رفاه مردم مصرف میشود.
اما اینکه بیاییم فروش نفت را به سفره مردم وصل کنیم و نفت بفروشیم و اگر بتوانیم پولش را برگردانیم کالاهای اساسی مردم را وارد کنیم! و تازه چه مقدار حرف و حدیث در این زمینه و میزان تخفیف و برنگشتن پولها بهدلیل تحریمها و عدم عضویت در افایتیاف و مبادلات غیرشفاف که باعث رواج فساد شده وجود دارد که از اثرات وضعیت کنونی سیاست خارجی است! این اقتصاد سیاسی آسیبپذیر است و این نهتنها ضعیف و منفی است که خانمانبرانداز است و این شرایط فعلی ماست و اینجاست که سیاست خارجی نقش عمدهای پیدا میکند. سیاست خارجی متاسفانه الان برای حل مشکلات کشور کارآ نیست! جنبههای دیگری نیز وجود دارد؛ به این معنا که سیاست خارجی متاسفانه علمی نیست، خیلی هیجانی و فردمحور است و نهادگرا نیست! این وضعیت قابل تحمل نیست و باید این مسائل را در دولت چهاردهم حل کنیم چراکه در حال از دست دادن زمان هستیم.
ما در حال عقب افتادن از رقبا هستیم و در مسابقات منطقهای بهرغم اینکه ما در چند جنبه پهنه ژئوپلیتیکی و نیروی جوان و تحصیلکرده و سختافزار نظامی دست برتر را داریم اما در چند جنبه که طراحی سیاست داخلی و سیاست خارجی ماست از رقبا عقب میافتیم و روند توسعه مردم ایران در حال لطمه خوردن است. یعنی این کشاکش و این سایشهای اجتماعی ما تمام توان ما را گرفته است. این اقتصاد سیاسی، این اقتصاد و این سفره مردم و این نارضایتی عمومی شرایط را به ضرر ما کرده است و این «ما» در خصوص مردم ایران است و نه یک جناح و یک شخص! لذا از این دو منظر، سیاست خارجی مهم است و این انتخابات دوقطبی بین اشخاص اتفاق نیفتاد بلکه قطببندیمیان گفتمانهای سیاست خارجی است. یعنی ما یک گفتمان دوستمحور و یک گفتمان دشمنمحور داریم؛ بخشی از مسئولین و افراد، کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا را دشمن فرض میکنند و دائم خواهان مبارزه هستند و این توان مملکت را از بین میبرد.
ما میتوانیم مخالف غرب و سیاستهای آمریکا و هژمونی آمریکا باشیم و این حق ماست و میتواند در طراحیهای ما در صورتیکه توان اجرایش را داشته باشیم قرار بگیرد اما این توان را فعلاً نداریم. موشک صرفاً برای این کار کفایت نمیکند. باید یارگیری و اجماعسازی هم داشته باشیم و در درجه اول باید اقتصاد را قوی کنیم و مردم را راضی و خوشحال که حداقلی از زندگی خوب را داشته باشند. ما میتوانیم حداقل از چینیها الگو بگیریم و اول اقتصاد را درونزا و قوی کنیم و بعد به سمت سایر موارد برویم. گروه دیگر در این انتخابات دوستمحور هستند به این معنا که میگویند ما با کشورها دوست باشیم که البته مفهومش این نیست که زیر سلطه آنها قرار بگیریم بلکه معنایش این است که با سیاست تنش صفر حرکت کنیم و سیاست متوازن میان غرب و شرق داشته باشیم.
مفهومش این است که ما از دشمنتراشی و دشمن بودن با کشورها دوری کنیم و در کنارش اقتصادمان را قوی و مردم را قدرتمند و نقش بدهیم و مملکت قوی بسازیم، آن زمان است که تصمیم میگیریم مرحله بعدی چه کنیم، نه حالا با آسیبپذیری و ناهنجاری در جامعه و با این فشار اقتصادی که میبینیم موجب شده تا ۶۰ درصد از مردم ما در انتخابات شرکت نکنند! این مورد یعنی نارضایتی مردم از سیاستها و رویکردهای حکمرانی البته پیشتر هم خودش را نشان داده است و مسئولین کشور هم به آن اذعان دارند اما متاسفانه هیچ کسی گوش شنوا ندارد که حرف مردم را بشنود و متقابلاً برای برطرف کردن مشکلات و نارضایتیها برنامهریزی کند! این موارد باید در برنامه نهادهای حاکمیتی لحاظ شود و راه و روشی را پیش پای مردم قرار دهد که آنها فقط یک زندگی راحت و کرامت انسانی داشته باشند.
مردم عموماً به دنبال انقلاب و سرنگونی نیستند، بله، قشری هستند که میتوان حسابشان را از دیگران جدا کرد اما مردم اصلی کسانی هستند که پای این مملکت ایستادهاند و علاقهمندند که خودشان یک زندگی راحت داشته باشند و کشوری رو به توسعه و پیشرفت با اقتصادی شکوفا داشته باشند و با استفاده از همه ظرفیتهای کشور و مخصوصاً قشر جوان و تحصیلکرده که نیاز به بازار کار وسیع و متنوع دارد، ایران شکوفا شود. این نیاز به سیاست خارجی توسعهگرا و تعاملی دارد و نه سیاست خارجی تقابلی! لذا دلیل عمده اینکه سیاست خارجی نقش خیلی زیادی در این انتخابات ایفا کرده است و گفتمانهای سیاست خارجی روبهروی هم قرار گرفتهاند را همان دو نکته اقتصاد سیاسی ضعیف وصل سفره به فروش نفت و گروگان گرفتن سیاست خارجی توسط سیاست داخلی میدانم.
آقای جلیلی و تیمش اینکاره نیستند! آقای جلیلی در مقام دبیر شعام متاسفانه نشان داد که تفکراتش بیشتر آرمانگرایانه و بدون اهداف واقعی است. این نگاه به درد شرایط کنونی کشور نمیخورد و بعید است چنین نگاه و رویکردی هم به نفع حکومت باشد. این نگاه کشور را وارد بنبست و جنگ ناخواسته میکند! در مقابل آقای پزشکیان و تیم سیاست خارجیاش دنبال سیاست خارجی تعاملگرا هستند که با مذاکره حداکثر امتیاز را بگیرند و با عنصر زمان که ذیقیمتترین قدرت نرم و فرصت تعیینکننده است تهدیدها را به فرصتهای توسعهای تبدیل کنند و به این شکل میتوان امید لطمهخورده مردم را بازیابی کرد و کشور را از خطرات آتی رهانید. انشاالله!
ابوالقاسم دلفی: در درجه اول باید تاکید کنم که حضور هر چه بیشتر مردم در روز جمعه و آنهایی که در دور نخست به پای صندوق نیامدند و به هر دلیلی با صندوق قهر بودند، بیایند و به خاطر کشور و خودشان و آینده ایران حضور داشته باشند، طبیعتاً رئیسجمهوری که با آرای بیشتر و با پشتوانه مردمی بیشتری انتخاب شود، با قدرت بیشتری سیاستهایش را اجرا خواهد کرد تا منافع ملی و توازن در روابط بینالملل را در دستور کار قرار دهد که همواره اعلام کرده در دستور کار دارد، و همچنین در صحنه بینالملل تلاش میکند تا سیاست خارجی را در چارچوب گسترش روابط با همه کشورهای دنیا در دستور کار قرار دهد.
علی ماجدی: درست است که خیلیها معتقدند که سیاست خارجی توسط حاکمیت تعیین میشود یا بنا به گفته رهبر انقلاب، این سیاست در شورای عالی امنیت ملی شکل میگیرد اما بنده بر این باورم که کسانی که در وزارت امور خارجه هستند، در تهیه گزارشها و ارائه گزارشها بسیار بسیار اهمیت دارد. من حقیقتاً اعتقاد دارم که مسئله کارشناس و کارشناسهای زبده میتواند بیشترین خدمت را به کشور انجام دهند و در عین حال میتوانند خیانتکارترین آدمها باشند و بخواهند مسائل را برعکس جلوه دهند.
هنر کارشناسی یک حوزه کاملاً تخصصی است؛ چه در زمینه سیاست و چه در زمینه اقتصاد، که ما بگوییم وقتی شما این سیاست را اعمال کردید، صددرصد مثبت است و نقطه منفی ندارد، من بهعنوان کسی که چندین سال کار سیاسی و اقتصادی کردهام، محال است این گزاره را بپذیرم. جایی است که شما میخواهید راهحل را به بالاترین مقام ارائه کنید، اگر وجدان داشته باشید میتوانید نکات مثبت و منفی را بگویید اما اگر نکات مثبت و منفی به منویات شما برمیگردد، بهخصوص اگر اختلافات کم باشد، برجام اما از جمله موضوعاتی است که اختلافش زیاد است یعنی نتیجه دو تا سیاست در اقتصاد و سیاست خارجی آثار مخربی بر این کشور گذاشته که نمیدانم تا چه زمانی میتواند ادامه داشته باشد.
واقعاً امیدوارم که اگر آقای پزشکیان انتخاب شدند که با تمام وجود باید از ایشان حمایت کرد، بتواند این مشکلات را حل کند، هرچند ممکن است بهصورت کامل حل نشود اما حداقل بخشی از آن با برجام حل شود و تحریمها از بین برود. بنابراین مسئله این است که وقتی کسی در این جایگاه قرار گرفت بر باور پیوستن به FATF و برگشت به برجام باشد با این انتظار که برجام ماکسیمم طرفین است و هیچیک از طرفین حاضر به دادن امتیازی بیش از آنچه در برجام داده شده، نیستند. یعنی نه ما میتوانیم کمتر از برجام را بپذیریم و نه آمریکا حاضر است کوچکترین امتیازی را به آن اضافه کند. لذا فقط بازگشت به برجام است که میتواند راهحل باشد.
ساسان کریمی: به هر حال دو رویکرد کاملاً متفاوت در سیاست خارجی در انتخابات حاضرند که شنبه صبح، حتماً یکی از این دو بر مسند قدرت خواهد نشست. رویکرد تعامل با جهان و تنشزدایی از یک سو و رویکرد ایستادگی و اصرار بر ظلم طرفهای مقابل در محیط بینالمللی در سوی دیگر. اولی به کندی کار را بهبود خواهد داد و دومی این کار را نخواهد کرد و بر مواضع خود اصرار میکند. این اصرار به احتمال زیاد به تندی موجب افزایش سطح تنش از سوی طرفهای مقابل در محیط بینالمللی و در نتیجه فرسایش قابل توجه در سیاست خارجی و بقیه بدنه اجرایی کشور خواهد شد. با هر دو میتوان ادامه بقا داد ولی حتماً با تنش و تحریم نمیتوان توسعه پیدا کرد و در جهان و منطقه رقابتی کنونی این یعنی عقب افتادنی که جبران آن اگر محال نباشد حتماً بسیار دشوار و دور از ذهن خواهدبود.
کوروش احمدی: توضیحی را که در مورد چگونگی تاثیر رؤسایجمهور بر مسائل مربوط به برجام دادم، میتوان بهطور کلی به بقیه عرصههای سیاست خارجی نیز تسری داد. در سایر عرصهها از جمله مسائل منطقه در کنار کم و کیف رابطه با غرب نیز بسیار مهم است و این دو مسئله میتوانند تأثیر و تأثر متقابل شدیدی بر هم داشته باشند؛ بهطوریکه حل یکی بدون حل دیگری تقریباً ناممکن باشد. مسئله بسیار مهم دیگر مطالبه سیاست خارجی متوازن است که سالهاست از جانب کارشناسان و بدنه جامعه مطرح میشود. سیاست آقای جلیلی در هر دوی این موارد کاملاً مشخص است. یعنی با وجود ایشان، دولت تلاش چندانی برای ایفای نقش در ارتباط با مسائل منطقهای نخواهد کرد، البته روشن نیست که آقای پزشکیان هم اگر بخواهد بتواند تاثیری داشته باشد.
در مورد سیاست خارجی متوازن هم روشن است که آقای جلیلی و دوستان ایشان هیچ انگیزه و تمایلی نخواهند داشت و دنبال نگاه یکجانبه به شرق خواهند بود. در مورد آقای پزشکیان ایشان نظرات مثبتی در این مورد ابراز کرده و خواهد کرد اما اینکه نظراتش چه تاثیری ممکن است داشته باشد، روشن نیست. همچنین لازم است بر تیم اجرایی تاکید کنم که بسیار مهم است. آقای جلیلی تیم کارآمدی برای اجرای سیاست خارجی ندارد. اما آقای پزشکیان قطعاً برخورد حرفهایتری با سیاست خارجی در حوزه اجرا خواهد داشت. البته عامل دیگری که میتواند به درک بهتر از اوضاع کمک کند، توجه به روند و سیر امور طی چند دهه گذشته و سمت و سوی آن است.
حسن بهشتیپور: باید توجه داشته باشیم که مردم به هرکس بهعنوان رئیسجمهور رای بدهند یعنی به رویکرد او رای دادهاند؛ این موضوع مهمی است که مخالفان آن رئیسجمهور باید آن را بپذیرند. به این معنا که اگر من از آنچه اکثریت مردم به آن رای دادند، خوشم نیاید، میخواهم انتقاد و کارشکنی کنم. ما باید این فرهنگ رشدیافتگی را داشته باشیم که اگر فکر و رویکردی رای آورد ولو اینکه با نظر و منویات قلبی من مخالف بود، بپذیریم که منافع ملی کشورمان ایجاب میکند که به رای اکثریت احترام بگذاریم و او را رئیسجمهور کل کشور بدانیم ولو اینکه شاید مخالف باشیم و اجازه بدهیم این رویکرد در عمل خودش را نشان بدهد و در عمل اگر موفق شد، خب مشخص است که همه ما شاد خواهیم شد و اگر شکست خورد، در پایان ۴ سال باید پاسخگو باشند اما اگر برعکس عمل کنیم به این معنا که چون نظر مردم و رئیسجمهور منتخب، با نظر ما مخالف بوده، با انواع کارشکنیها و سنگاندازیها، مانع تحقق ایده او شویم، آن شکست، شکست فرد نه بلکه شکست کشور است. ما باید این واقعیت را بپذیریم که رئیسجمهور منتخب مردم باید مورد حمایت همه باشد.