| کد مطلب: ۱۷۷۳۲
ایدئولوگ انسدادگرا

سیاست خارجی مدنظر سعید جلیلی چگونه است؟

ایدئولوگ انسدادگرا

علی‌‏اصغر خاجی، مذاکره‌‏کننده ایران در مذاکرات محرمانه عمان می‏‌گوید: «سعید جلیلی و علی باقری تمام توان‏شان را به کار گرفتند که مذاکرات پیش نرود. آنها مرتب از مفاد مذاکره ایراد می‏‌گرفتند؛ این در حالی بود که ما قبل از رفتن، درباره این سفر با سعید جلیلی حرف زده بودیم؛ بعد از بازگشت هم رهبری گزارش ما را خواندند و نظرات‏شان را پی‌‏نویس کردند و گفتند ما مذاکره کنیم و سعید جلیلی هم به کار خود ادامه دهد.»

«درحالى‌که به سعید جلیلی که در مقابلم نشسته بود نگاه مى‌کردم، بیانیه‌اى کوتاه و ساده را قرائت کردم. ابراز امیدواری کردم که ایرانى‌ها پیام حضور ما در مذاکرات را دریافت کرده باشند. جلیلی به دقت سخنان مرا یادداشت مى‌کرد و در طول سخنانم لبخند به لب مى‌آورد. در ادامه نطقى ۴۵ دقیقه‌اى درباره تاریخ و فرهنگ ایران ایراد کرد که در جاى‌جای آن بر نقش سازنده ایران در منطقه تاکید شده بود. او زمانی اشاره کرد که هنوز به صورت پاره‌وقت در دانشگاه تدریس می‌کند. آن‌جا بود که احساس کردم اصلاً به دانشجویانش حسادت نمى‌کنم.»

این جملات، توصیف ویلیام برنز، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و معاون وقت وزیر امور خارجه ایالات متحده پس از گفت‌وگویی ۴۵دقیقه‌ای در زمان قدم زدن در فضای سبز، با دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی و مذاکره‌کننده ایرانی، سعید جلیلی در سال ۲۰۰۹ است؛ دیداری که هیچ‌گاه تصویری از آن منتشر نشد تا جلیلی و طرفدارانش بتوانند قدم زدن محمدجواد ظریف با وزیر امور خارجه آمریکا را مورد حمله قرار دهند.

این دیپلمات باسابقه آمریکایی که جزئیات دیدار و گفت‌وگو با جلیلی را در کتاب خاطرات خود با عنوان «گفت‌وگوهای پشت‌پرده» روایت کرده است، پس از اولین دیدارش با دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران، در یادداشتی کوتاه به کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا می‌نویسد که «گفت‌و‌گوی امروز با ایرانی‌ها به وضوح به من یادآوری کرد که احتمالاً در چند سال گذشته چیزی از دست نداده‌ایم».

همچنین گفته می‌شود که در اولین مذاکراتی که به سرپرستی جلیلی با خاویر سولانا، مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا صورت گرفت؛ مذاکره‌کننده ارشد ایرانی خطابه‌ای طولانی درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اتاق مذاکرات برای افراد خوانده بود؛ موضوعی که اعضای هیئت آمریکا آن را بی‌ارتباط با دستور کار و نتیجه آن را فرسایش و خستگی افراد حاضر در سالن گفت‌وگوها خواندند.

کاترین اشتون که پس از سولانا، مسئولیت مذاکره با ایران را به عهده می‌گیرد نیز در کتاب خاطراتش با عنوان «و بعد از آن چه؟» می‌نویسد: «در طول دو سال اول من، ما هفت جلسه در سوئیس، ترکیه، عراق، روسیه و قزاقستان برگزار کردیم اما پیشرفت چندانی نداشتیم. من و دکتر جلیلی، کاندیدای ریاست‌جمهوری ایران در سال ۱۳۹۲، ساعت‌ها با هم صحبت کردیم و در این بین نامه‌ها و تلفن‌ها رد و بدل شد اما به جایی نرسیدیم.»

حسین موسویان، یکی از مذاکره‌کنندگان ایرانی برنامه هسته‌ای نیز در کتاب خاطراتش با عنوان «روایت بحران هسته‌ای ایران» از یک فاجعه دیپلماتیک در دوران مذاکرات جلیلی پرده برمی‌دارد و در خصوص «طنزآمیز» خواندن یکی از پیشنهادات دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران می‌نویسد: «دلیل تمسخرآمیز بودن با این پیشنهاد نه‌فقط غلط‌های تایپی بلکه یک جانبه‌گری موجود در آن بود که باعث می‌شد دیپلمات‌های حاضر در جلسه آن را گنگ و نامفهوم بدانند. هیئت ایرانی به رهبری جلیلی در این نامه غلط املایی متعددی داشتند؛ از جمله در بالای نامه به جای نوشتن عبارت non paper که به‌عنوان غیررسمی یا تفاهم شفاهی و غیرمکتوب است، روی آن none paper نوشته بود که به معنی غیرکاغذی است».

سعید جلیلی هر بار پس از مذاکرات بی‌نتیجه با ۱+۵، محل جدیدی را برای دور بعدی مذاکرات تعیین می‌کرد که به سوژه رسانه‌های داخلی و خارجی تبدیل شده بود. وندی شرمن که در دولت دوم باراک اوباما و با استعفای برنز، نماینده اصلی آمریکا در مذاکرات شد، در کتاب خاطراتش با عنوان «ترس یعنی شکست؛ درس‌هایی درباره شجاعت، قدرت و سرسختی» می‌نویسد که چطور پس از هر دور از مذاکرات، هلگا اشمیت، معاون اشتون باید منتظر تلفن علی باقری، نفر دوم جلیلی می‌ماند تا محل مذاکرات تازه‌ای که جلیلی و همکارانش در آن احساس راحتی می‌کردند را به آن‌ها پیشنهاد دهد.

و این توصیف سال‌ها اتلاف عمر و هزینه ملتی بود که دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی منافع ملی‌شان را به گروگان گرفته بود.

سعید جلیلی از سال ۱۳۸۶ تا ۱۹ شهریور ۱۳۹۲ دبیر شورای عالی امنیت ملی و رئیس گروه مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران با کشورهای غربی بود. در سال ۱۳۹۲ در یازدهمین دور انتخابات ریاست‌جمهوری نامزد شد، و بیش از ۴ میلیون رای کسب کرد و نفر سوم شد. جلیلی از همان سال عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. جلیلی همچنین در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ به‌عنوان کاندیدا ثبت‌نام کرد، و دو روز پیش از برگزاری انتخابات به نفع سیدابراهیم رئیسی از شرکت در انتخابات انصراف داد اما این بار تاکید دارد که تا پایان در رقابت حضور خواهد داشت.

منافع ملی چگونه گروگان گرفته شد؟

سعید جلیلی خاطره خوبی از مناظره‌های تلویزیونی ندارد چراکه این مدل از تبلیغات انتخاباتی، دقیقاً همان بزنگاهی است که او دیگر متکلم‌وحده نیست و یک‌طرفه برای دیگران حکم صادر نمی‌کند. در مناظره‌های امسال نیز این مصطفی پورمحمدی، روحانی محافظه‌کار بود که ابتدا در مناظره دوم، خاطره‌ای از جلسه مشترک با جلیلی روایت کرد و گفت: «در جلسه شورای عالی امنیت ملی بحث FATF مطرح شد، فکر می‌کنم سال ۹۵ بود، من و آقای طیب‌نیا هم دعوت شدیم، چراکه عضو شورای عالی پولشویی بودیم، من مفصل صحبت کردم که چقدر ما مشکل داریم و بحران تبادل مالی داریم و اصلاً اگر برجام هم نباشد، این قصه همه را گرفتار می‌کند، ایشان [سعید جلیلی] پایان جلسه آمد و گفت، تو مسئول باشی قبول داریم ولی آقایان‌[دولت روحانی] را قبول نداریم». این سخنان پورمحمدی اما با هیچ پاسخی از سوی جلیلی مواجه و تکذیب نشد.

مصطفی پورمحمدی در مناظره چهارم نیز مجدداً در تشریح توافق کرسنت که پیش‌تر علیرضا زاکانی در خصوص آن پورمحمدی را متهم کرده بود، گفت: «یکی از وجوه دیپلماسی بحث دیپلماسی اقتصادی است. تاکنون اقداماتی در حوزه همسایگان و گردشگری انجام شده است. برای مثال بحث مصداقی بحث کرسنت و اس‌اف‌او را داشتیم. در دولت وقت برای بهره‌برداری از میدان مشترک گازی سلمان، طی سی سال قرار بود که از این حوزه مشترک برداشت انجام شود و به فروش برسد. وقتی بحث اختلاف قیمت مطرح شد، دیوان محاسبات نیز ورود کرد و بنده نیز در سال ۸۱ در دفتر رهبری بودم و نقشی در این اتفاق نداشتم.

من در سال ۱۳۸۷ به سازمان بازرسی رفتم و این اطلاعات را باید به مردم نسبت به ادعاهایی که در مناظرات مطرح شد بدهیم. ما قرار بود سهم خود را از میدان برداریم. ۱۶ سال است که کشور در این حوزه معطل شده است. در این پروژه قرار بود که گاز بفروشیم و پول تامین کنیم. به دلیل بسته شدن راه پیشبرد این پروژه، میلیاردها دلار زیان دیده و محکوم شدیم. چرا تا امروز جلوی آن را گرفتیم؟ یا آقای زنگنه مجرم است یا دوستانی که جلوی قرارداد را گرفتند. این بسته شدن میلیاردها دلار به ایران ضرر زده است. سه سال است که آقای زنگنه سر این موضوع با آقای جلیلی درخواست مناظره داده است، چرا آقای جلیلی نمی‌پذیرد؟

۱۷ سال از این موضوع گذشته و اموال ملت به تاراج رفته و پرونده جریمه ۱۸ میلیارد دلاری علیه ایران تشکیل شده است. مگر نمی‌گویید طرف شما (زنگنه) خیانت‌کار است؟ پس چرا گفت‌وگو نمی‌کنید؟ حداقل به دادگاه ارجاع دهید و در دادگاه مسئله را طبق قانون حل کنید. برخی می‌گویند ما خواب‌نما شدیم، اما گویا برخی هنوز در خواب هستند یا دیر از خواب بلند شدند. خیلی‌ها هم مسائل را نمی‌فهمند. شما که علامه دهر هستید، در رشته خود هم موفق نبودید، بگویید در کدام مذاکره پیروز بودید و بگویید که کجا و در کدام عمل خود کار را درست انجام دادید؟ در کتاب‌های درسی و دانشگاه که می‌توان خیلی حرف‌ها زد، اما شما در رشته خودتان هم موفق نبودید. بحث فقط با شعار جلو نمی‌رود!»

مسعود پزشکیان نیز در این مناظره گفت: «بنده از ابتدا گفتم که موضوعات را باید با کارشناسان حل کرد به زاکانی صادقانه‌ گفتم من سواد برجام را ندارم، اما مشکل این بود که اینها هم سواد نداشتند ولی نمی‌گفتند و اقدام می‌کردند و وقتی از آنها پرسیدم روش ارزیابی شما برای حل مشکل چیست؟ می‌گفتند روش شما چیست؟ و با نگاه خودشان یک چیزی را درآوردند. از آقای جلیلی و این‌ها پرسیدم اگر برجام و این موضوع را نمی‌‌پذیرید راه دیگر که ارائه می‌دهید چیست؟ گفتند نقشه دیگری نداریم و همین است که در حال حاضر روزانه هزاران دلار ضرر می‌دهیم.»

در مناظره‌های انتخاباتی سال ۹۲، علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب که در آن سال کاندیدای ریاست‌جمهوری بود، بخش قابل توجهی از زمان خود را در مناظره سیاست خارجی به پاسخگویی به سعید جلیلی اختصاص داد و گفت: «دیپلماسی این نیست که انسان برود مقابل کشورهای دیگر خطابه بخواند و در مصاحبه مطبوعاتی مطالب خود را بیان کند. دیپلماسی این نیست که ما در یک طرف بنشینیم و آنها در طرف مقابل بنشینند و ما حرف مشخصی را بزنیم بدون آنکه اقدامات دیگری در خارج از آن انجام دهیم... هنر دیپلماسی این است که از این فرصت‌ها استفاده کند و اصولگرایی به این معنی است که انعطاف‌پذیر هم باشد، نباید در داخل کشور طوری وانمود کنیم که اصولگرا هستیم و انعطاف‌ناپذیر باشیم، ما مصالح ملی را در دیپلماسی باید به‌طور بهتر تأمین کنیم. باید از دیپلماسی به نفع مصالح ملی استفاده کنیم، دیپلماسی فقط خشونت و سرسختی نشان دادن نیست. دیپلماسی به معنی تعامل و معامله است و با همه کشورها و آنهایی که مذاکره می‌کنیم باید بسیار خوب عمل کنیم و می‌شود در مذاکرات هسته‌ای بهتر از این عمل کرد و اگر این روند موفق بود این مشکلات پیش نمی‌آمد و وضع به اینجا نمی‌رسید».

سخنان جلیلی در خصوص صنعت هسته‌ای در جریان مناظره‌ها واکنش رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران را نیز به همراه داشت؛ علی‌اکبر صالحی در مصاحبه‌ای گفت: «انتظار نداریم از کسی که مدعی تقواست چنین حرف‌هایی زده شود. مگر شما خودتان را در محضر خدا نمی‌بینید؟ آیا این همه دستاوردها را نمی‌بینند، اگر ظرفیت تکنولوژی ما چنین بود که ایشان ادعا و تکرار می‌کند، ما می‌توانستیم ظرف یکی ‌دوسال، آن را سه برابر گذشته کنیم؟»

«ما محاکمه و مجازات شدیم»

این جمله، سرآغاز روایت علی‌اصغر خاجی، مذاکره‌کننده وقت ایران هنگام بازگشت از دور دوم مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در مسقط است که در بازگشت از این سفر در دادگاه مخفیانه‌ای که سعید جلیلی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی به راه انداخته بود، مورد پرسش و پاسخ قرار گرفت.

این دیپلمات ایرانی می‌نویسد: «وقتی ما از سفر دوم مسقط بازگشتیم در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توسط آقایان باقری و جلیلی محاکمه شدیم که شما به چه اجازه‌ای و با چه دستورالعملی رفتید؟ آقای احمدی‌نژاد هم کاملاً با ورود وزارت خارجه به این پرونده مخالف بود حتی من یک دفعه با ایشان صحبت کردم و خواستم به ما کمک کند چراکه وضعیت خوبی بود اما ایشان حرف من را تایید نکرد و بعد هم دکتر صالحی گفت که آقای احمدی‌نژاد به ایشان گفته که به‌عنوان وزیر خارجه حق ندارید این کار را بکنید و به‌عنوان شخصی هم، من توصیه می‌کنم این کار را نکنید.»

علی‌اصغر خاجی، مذاکره‌کننده ایران در مذاکرات محرمانه عمان می‌گوید: «سعید جلیلی و علی باقری تمام توان‌شان را به کار گرفتند که مذاکرات پیش نرود. آنها مرتب از مفاد مذاکره ایراد می‌گرفتند؛ این در حالی بود که ما قبل از رفتن، درباره این سفر با سعید جلیلی حرف زده بودیم؛ بعد از بازگشت هم رهبری گزارش ما را خواندند و نظرات‌شان را پی‌نویس کردند و گفتند ما مذاکره کنیم و سعید جلیلی هم به کار خود ادامه دهد.»

سعید جلیلی همچنین پس از پایان نخستین دور این مذاکرات محرمانه، علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه وقت را به اقدام خودسرانه در این رابطه متهم کرد تا جایی که رئیس‌جمهور وقت که خود مخالف کانال عمان بود به جلیلی نامه نوشت و به او یادآوری کرد که صالحی، مجوز مذاکره با آمریکا را از رهبری دریافت کرده است و ایشان تاکید کرده‌اند ضرورتی ندارد که در انجام مذاکرات مسقط تاخیر شود و این مذاکرات ارتباطی با مذاکرات جلیلی با ۱+۵ ندارد.

صالحی در این رابطه می‌گوید: «آقا دستور فرموده بودند که این دو راه باید هماهنگ با هم جلو برود اما آقای جلیلی خیلی راضی به این کار نبود و من خیلی تلاش کردم». وزیر امور خارجه وقت می‌افزاید که «بار دوم هم نمی‌گذاشتند و اینجا بود که با اختیارات وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران اجازه انجام مذاکرات را دادم و رفتند و خوشبختانه منجر به این شد که اینها گفتند اصل غنی‌سازی ما را به رسمیت می‌شناسند».

صالحی همچنین پس از این تحولات در نامه‌ای به رهبری نسبت به کارشکنی جلیلی در مذاکرات گلایه می‌کند که «او حتی اصل اجازه رهبری برای مذاکرات عمان را زیر سوال برده است».

آنچه خاجی و صالحی بیان کرده‌اند، روایتی شفاف از دیدگاه سعید جلیلی و هم‌فکرانش نسبت به مذاکراتی است که حتی رهبر انقلاب نیز با آن موافقت کرده بودند که در نهایت به توافقی انجامید که نه‌تنها ایران را از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد خارج کرد بلکه برای نخستین بار حق ایران را به غنی‌سازی اورانیوم به رسمیت شناخت.

اما این پایان ماجرای کارشکنی‌های تیم سعید جلیلی در مسیر احقاق حقوق ملت ایران نیست. جلیلی که روزی باقری را دست راست خود قرار داده بود و معاون سیاسی امروز وزارت امور خارجه نیز در مسیر اقدامات خلاف منافع ملی همراهی‌اش می‌کرد، پس از آنکه معاون پیشین خود را در جایگاه تلاش برای احیای برجام دید، در صف مقابلش قرار گرفت.

در زمانی که احتمال می‌رفت دولت سیزدهم به توافق برای احیای برجام نزدیک شده است، عباس رنجبر، رئیس دفتر سعید جلیلی در توئیتی نوشت: «احیای روح برجام و تز رسواشده‌ حل معیشت ازطریق سازش در اذهان مردم؛ شرطی کردن اقتصاد و اعمال خودتحریمی علیه نهاد‌های داخلی؛ اعطای مجدد اهرم فشار مکانیسم ماشه و نظارت‌های استثنایی به آمریکا و جاسوسان اسرائیل؛ و... آقایان رئیسی و باقری مسئولیت مستقیم تبعات این تصمیم برعهده‌ شماست».

اما دستاوردهای سعید جلیلی چیست؟

دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی پس از چهارمین مناظره انتخاباتی درحالی‌که مورد این سوال قرار گرفته بود که دستاورد شما در سال‌های مسئولیت چه بود، در حساب ایکس خود نوشت: «می‌گویند در زمان مسئولیت چه کردی؟ زمانی که مسئول شدم، دو کشور همسایه در اشغال آمریکا بود. زمان پایان مسئولیتم نامه می‌نوشتند که کمک کنید بتوانیم از این دو کشور خارج شویم».

وی پیام دیگری نیز نوشت: «در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی زمانی که امثال شما از تحولات سوریه به نام انقلاب یاد می‌کردید، با تشخیص دقیق فتنه داعش، جلوی اجرا شدن ایده‌های خطرناک شما را گرفتم».

سعید جلیلی در حالی موضوعات مرتبط با افغانستان، عراق و سوریه و همچنین خروج ایالات متحده از افغانستان را به‌عنوان دستاورد خود به هوادارانش ارائه می‌دهد که به‌عنوان کسی که با سابقه دبیری شورای عالی امنیت ملی بر حوزه‌های کاری نهادهای ایران واقف است، به خوبی می‌داند سیاستگذاری در خصوص این دو کشور همسایه و سوریه، بیش از هر نهاد دیگری بر عهده نیروی قدس سپاه پاسداران است.

همچنین در یک فایل صوتی منتسب به مجتبی ذوالنور که در مهرماه ۱۳۹۶ منتشر شد اینگونه بیان شده است که «حاج قاسم می‌گفت اگر جلیلی رئیس‌جمهور شود من یک روز در‌[سپاه] قدس نمی‌مانم. ایشان تمرکزگراست و چک آبدارچی‌اش را هم خودش باید امضا کند. با وجود ایشان کارها قفل می‌شود».

جلیلی همچنین در حالی در حساب ایکس خود نوشت: «کار سیاست خارجی دفاع از حقوق مردم و دانشمندان است» که ترور ۵ دانشمند و مسئول هسته‌ای ایران یعنی رضا قشقایی، مسعود علی‌محمدی، مجید شهریاری، مصطفی احمدی‌روشن و داریوش رضایی‌نژاد در زمان مسئولیت وی در شورای عالی امنیت ملی صورت گرفته است.

دستاورد جلیلی اما به طور متوسط هر ۱۶۰ روز یک قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی علیه ایران بود که اوج آن‌ها ۶ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل است؛ قطعنامه ۱۷۳۷ که در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ که با رای مثبت ۱۵ کشور عضو شورای امنیت به تصویب رسید.

قطعنامه ۱۷۴۷ که در ۲۴ مارس ۲۰۰۷ به اتفاق آرا علیه ایران تصویب شد و از تمامی کشورهای جهان خواسته شده تا فعالیت خود با شرکت‌های ایرانی را که در زمینه انرژی هسته‌ای فعالیت دارند، محدود کنند. ممنوعیت صادرات و واردات سلاح‌های سنگین به ایران نیز از دیگر موارد صادره در این قطعنامه بود.

قطعنامه (۱۸۰۳)، ۹ ماه بعد از صدور قطعنامه ۱۷۴۷ در تاریخ سوم مارس ۲۰۰۸ با ۱۴ رای مثبت و رای ممتنع ونزوئلا علیه ایران و همچون قطعنامه‌های قبلی براساس فصل هفتم منشور ملل متحد، ناظر به اقدام‌های لازم در ارتباط با تهدید صلح و امنیت جهانی تصویب شد. قطعنامه‌های ۱۸۳۵ و ۱۸۸۷ که به ترتیب در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۸ و ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۹ صادر شدند نیز ذیل فصل هفتم منشور بودند.

در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ اما قطعنامه‌ای علیه ایران صادر شد که تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران را به سطحی غیرقابل باور علیه تهران بالا برد؛ براساس قطعنامه ۱۹۲۹ که با رای مثبت چین و روسیه به تصویب رسید، کشورهای عضو سازمان ملل می‌توانستند «تمام محموله‌های هوایی و دریایی که به ایران فرستاده می‌شود یا از آن خارج می‌شود را در فرودگاه‌ها، بنادر و آب‌های قلمرو خود در صورتی که بر این باور باشند که آن محموله‌ها حاوی مواد اتمی، موشکی یا نظامی ممنوع اعلام شده‌است، بازرسی کنند»

و همچنین به آن‌ها اجازه می‌داد «محموله‌های دریایی ایران را براساس قوانین بین‌المللی در آب‌های آزاد بازرسی، توقیف و حتی در صورت لزوم نابود کنند». آنچه در تاریخ نه‌چندان دور این کشور رخ داده و تحریم‌هایی که اثرات قابل توجهی بر زندگی مردم داشتند، چیزی نیست که سعید جلیلی یا هر شخص دیگری بتواند آن را کتمان کرده یا حتی با نام دستاورد به ملت ایران بفروشد.

عکس: همشهری

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار