| کد مطلب: ۱۵۲۳۵

درس‌های رویارویی ایران و اسرائیل برای آمریکا

درس‌های رویارویی ایران و اسرائیل برای آمریکا

پل پیلار: زد و خورد حملات هوایی اخیر بین اسرائیل و ایران به اندازه کافی یک رویداد برجسته است تا موجب برانگیختن تفسیرهای زیاد شده و این نکته را برجسته سازد که این رویداد نقطه عطفی در امور خاورمیانه است. این حملات در واقع آنقدر مهم هستند که پیامدهایی گسترده‌تر از آسیب فیزیکی ایجاد کنند. اما مهم است که در این نقطه عطف اغراق نکرده و درک کنیم که این رویداد چه درس‌هایی برای سیاست آینده ایالات متحده در قبال خاورمیانه در خود دارد.

اگرچه رگبار موشکی ایران در ۱۳ آوریل به عنوان اولین حمله مستقیم ایران به خاک اسرائیل برجسته شده است، اما بهتر است به عنوان بخشی از واکنش تدریجی به استفاده مکرر اسرائیل از خشونت، از جمله خرابکاری و ترور، در خاک ایران درک شود.

حتی واکنش ایران دو هفته پیش بسیار خویشتن‌دارانه بود البته اگر فرض کنیم که ایران می‌توانست خسارت بیشتری به اسرائیل وارد کند. سرنگونی اکثر پرتابه‌ها نمی‌تواند برای رهبران ایران غافلگیرکننده باشد. آنها از توانایی‌های سیستم‌های دفاع هوایی اسرائیل که مکرراً استفاده می‌شود آگاه هستند.

ایرانیان پیام خود را رساندند. آنها حمله را با پهپادهای آهسته آغاز کردند و به اسرائیل و ایالات متحده زمان دادند تا یک دفاع مؤثر را فعال کنند. اگر ایران می‌خواست عملیاتی برای وارد کردن ضربه‌ای مخرب‌تر انجام دهد، مسلماً وضعیت بسیار متفاوت بود.

احتمالاً این عملیات شامل رگبار گسترده و اعلام‌نشده موشک‌های بالستیک می‌شد که فقط چند دقیقه هشدار را در پی داشت. رهبران ایران احساس می‌کردند که موظف هستند به نحوی به تشدید تنش اسرائیل در حمله به خاک ایران -محوطه سفارت ایران در دمشق که اسرائیل دو هفته قبل آن را بمباران کرد و تلفات متعددی به بار آورد- پاسخ دهند، اما هیچ تمایلی برای تشدید درگیری بزرگ نداشتند.

موضوع دیگری که در تفسیر مبادله آتش بین اسرائیل و ایران شنیده می‌شود این است که این حمله ائتلاف ضدایرانی مورد حمایت ایالات متحده که شامل اسرائیل و کشورهای کلیدی عربی می‌شود را به واقعیت نزدیک‌تر کرد.

این تفسیر اغراق‌آمیز است. اختلافات بین اسرائیل و اعراب خلیج‌فارس در مورد سیاست‌ها در قبال ایران همچنان آشکار است، به‌طوری‌که نزدیک شدن کشورهای عربی به تهران در تضاد شدید با سیاست ادامه‌دار اسرائیل برای ترویج انزوای حداکثری ایران است.

علاوه بر این، خشم نسبت به تحمیل رنج عظیم اسرائیل به مردم نوار غزه در سراسر جهان عرب شدید است و حمله اسرائیل به غزه هیچ نشانه‌ای از پایان ندارد. محدودیت‌های شدید هر ائتلاف ضدایرانی مورد حمایت ایالات متحده توسط کشورهای عربی خلیج‌فارس که به ایالات متحده هشدار داده‌اند از قلمرو یا حریم هوایی خود برای انجام هرگونه حمله علیه ایران استفاده نکند، بار دیگر خودش را نشان داد.

هدف اصلی دولت‌های عربی در طول کل بحران اسرائیل و ایران در دو هفته گذشته، اجتناب از تشدید جنگی منطقه‌ای بوده است که می‌تواند به‌طور قابل توجهی به منافع اقتصادی و امنیتی آنها آسیب برساند. کمک‌هایی که اردن و تا حدی عربستان سعودی در دفاع در برابر پهپادها و موشک‌های ایرانی انجام دادند در پی تحقق این هدف بود.

چندین پیامد را می‌توان با اطمینان بیشتر از رویدادهای دو هفته گذشته استخراج کرد. نخست عدم تمایل ایالات متحده به «نه» گفتن به اسرائیل، رفتار بی‌پروا و بی‌ثبات‌کننده اسرائیل را تشویق می‌کند.

مخرب‌ترین رفتار در طول یک سال گذشته، کاری بود که اسرائیل با نوار غزه انجام داد، اما حمله به محوطه سفارت ایران، فراتر از تصور بود. ندادن چراغ قرمز از نظر تصمیم‌گیرندگان اسرائیلی به‌عنوان یک چراغ سبز ضمنی در نظر گرفته می‌شود. 

اسرائیل احساس کرده استفاده از نیروی نظامی برای تغییر روایت جواب می‌دهد و احتمالاً دوباره از این تکنیک استفاده خواهد کرد. احتمالاً هدف اولیه حمله اسرائیل به سفارت ایران، تحریک ضدحمله ایران بود که کانون توجه بین‌المللی را از حمله فاجعه‌بار اسرائیل به نوار غزه منحرف کند.

این تاکتیک موفق شد. پوشش رسانه‌ای و بحث‌های سیاسی درباره خاورمیانه به سرعت در مورد آنچه در غزه اتفاق می‌افتد کمتر شد و بیشتر در مورد موشک‌های ایران مطرح شد.

بسیاری از این پوشش‌ها و بحث‌ها با اقدام ایران به‌گونه‌ای برخورد می‌کردند که گویی یک اقدام غیرمعمول است و به ندرت اشاره می‌کردند که این اقدام تلافی‌جویانه در پاسخ به حمله اسرائیل به سفارت ایران است.

حمله با دفاع متفاوت است. اولی احتمالاً بی‌ثبات‌کننده است و دومی این‌طور نیست.  مناقشه حل‌نشده اسرائیل و فلسطین همچنان منبع اصلی خشونت و بی‌ثباتی در خاورمیانه است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی