دوراهی آمریکا در یمن
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
تنگه بابالمندب، آبراه استراتژیکی است که کشتیها از طریق آن به سمت کانال سوئز حرکت میکنند و بیش از 10 درصد تجارت جهانی از این مسیر عبور میکند. بعد از اعلام خبر توقیف یک کشتی در دریای سرخ توسط نیروهای یمنی، ترافیک کشتیها در دریای سرخ، 35 درصد کاهش یافت. تجارت بهطور کامل مسدود نشده است، زیرا اکثر کشتیها میتوانند مسیر امنتر اما طولانیتری را در اطراف آفریقا انتخاب کنند، ولی حوثیها با این کار، هزینه حملونقل را در سطح جهانی افزایش دادهاند و هزینههای مضاعفی بر تجارت تحمیل کردهاند، آنهم در زمانی که مشکلاتی در کانال پاناما ایجاد شده است. حملونقل پیچیدهتر شده و بانکهای مرکزی کشورهای مختلف، نگران افزایش تورم هستند. اگر اقدامات حوثیها ادامه یابد، هزینههای مصرفکنندگان و تأثیر آن بر دولتهای منطقه قابل توجه خواهد بود. در صورت بسته شدن طولانیمدت دریای سرخ، اروپا و کشورهای حاشیه دریای مدیترانه بیشترین خسارت را متحمل خواهند شد. برخی از کشورهای شمال آفریقا مانند تونس و الجزایر نیز بهصورت ویژهای آسیبپذیر هستند، زیرا بیشتر تجارت آسیایی خود را از طریق کانال سوئز انجام میدهند. اسرائیل، هدف مورد نظر حوثیها، پیشتر به دلیل توقف فعالیت کشتیهای تجاری در بندر ایلات آسیب دیده است، اما اندازه نسبتاً کوچک این بندر، باعث شده تاثیر کلی آن نسبتاً قابل کنترل باشد. بازنده بزرگ انسداد در دریای سرخ، مصر است که یکچهارم درآمد ارزیاش به هزینههای ترانزیت از طریق کانال سوئز وابسته است. عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر که هماکنون به دلیل وضعیت بحران انسانی در غزه و همچنین اقتصاد رو به زوال مصر تحت فشار است، در صورت کند شدن عبور کشتیها از کانال سوئز، ممکن است با فشار مالی بزرگی مواجه شود. اختلال درازمدت ترافیک کشتیها در دریای سرخ، بر قیمت انرژی بهویژه برای مصرفکنندگان در اروپا تأثیر خواهد گذاشت. حدود یکپنجم ترافیک کانال سوئز، نفت است، چه نفتی که به وسیله کشتیها و چه آن بخشی که از طریق خط لوله سومد مصر ارسال میشود. حجم نفت خام و فرآوردههای پالایشگاهی عبوری از این کانال، نزدیک به 9 میلیون بشکه در روز است که معادل تقریباً 12 درصد از کل تجارت دریایی است. توقف کامل حملونقل نفت از طریق این کانال، یک اختلال قابل توجه در تجارت انرژی خواهد بود و احتمالاً قیمت نفت خام را در سال 2024 افزایش میدهد. حوثیها میخواهند مانند حامیشان ایران، تواناییهای خود را به رخ بکشند و اعتبار منطقهای خود را افزایش دهند. آنها میخواهند اسرائیل را تحت فشار بینالمللی قرار دهند تا حملاتش به غزه را متوقف کند و احتمالاً تا زمانی که این هدف محقق نشود، حمله به کشتیها را ادامه خواهند داد. ممکن است رفع خطر حوثیها از طریق نیروی نظامی دشوار باشد. آنها برخلاف حزبالله لبنان که در حال مواجهه مستقیم نظامی با اسرائیل است، در معرض تهدید فوری اندکی قرار دارند و اکنون در جنگ یکدههای خود با عربستان سعودی به آستانه پیروزی رسیدهاند. این همان چیزی است که این وضعیت را، هم برای ایالات متحده و هم برای جامعه بینالمللی تبدیل به یک موقعیت چالشبرانگیز میکند. حوثیها در قلعههای کوهستانی پناه گرفتهاند و تامین مالی میشوند و به شدت با تسلیحات ایران، از جمله پهپادهای دقیق و موشکهای کروز ضدکشتی و موشکهای بالستیک، تجهیز شدهاند. آنها با در اختیار داشتن مقادیر زیادی تسلیحات، میتوانند این حملات را برای مدت طولانی ادامه دهند. همه اینها در تفکر ایالات متحده که در حال حاضر برای جلوگیری از دور جدید حملات حوثیها، بر افزایش حضور نیروی دریایی بینالمللی در اطراف یمن متمرکز است، تأثیر میگذارد. یک کارزار حملات هوایی مستمر، توانایی حوثیها را کاهش میدهد، اما با هدف کلیدی ایالات متحده یعنی جلوگیری از تشدید بحران منطقهای تا حدی که ایران مستقیماً وارد درگیری نشود، در تضاد است.