| کد مطلب: ۱۰۶۲۱
دیپلماسی نظامی آری، نظامی‌کردن دیپلماسی هرگز

دیپلماسی نظامی آری، نظامی‌کردن دیپلماسی هرگز

درباب لزوم ارتباط ارگانیک بین ساختارهای نظامی و دیپلماتیک

مباحث در خصوص کارکردهای وزارت امور خارجه ایران به‌عنوان دستگاه دیپلماسی و دستورالعمل‌ها و اولویت‌های دستگاه‌های نظامی کشور به‌خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به‌طور خاص، نیروی قدس سپاه پاسداران و لزوم هماهنگی این دو نهاد با یکدیگر یا استقلال آنها از هم، به‌هیچ‌عنوان جدید نیست. سال‌هاست این مباحث در سطح کارشناسی در روزنامه‌ها و مطبوعات و یا حتی مبارزات انتخاباتی و جدل‌های سیاسی مطرح شده است اما واقعیت این است که این بحث‌ها هیچ‌کدام در نهایت به سرانجام نرسیده است و ما هنوز شاهد تعریفی از یک رابطه ارگانیک و معطوف به نتیجه مطلوب براساس منافع ملی کشور در خصوص کارکردهای این دو نهاد در کنش با یکدیگر نیستیم. این روزها نیز مصوبه اخیر مجلس در مستثنی کردن برخی نهادها نظیر وزارت اطلاعات، نیروهای مسلح و سازمان انرژی اتمی از هماهنگی با وزارت خارجه، بار دیگر بر این بحث‌ها دامن زده است. 

البته این ایده و نظریه کاملاً درست است که شانس موفقیت دیپلمات‌ها در عرصه مذاکره و دیپلماسی، درصورتی‌که قدرت نظامی قابل‌توجهی پشت سر داشته باشند، بسیار افزایش می‌یابد. چراکه قدرت و ابزار نظامی کارتی است که دیپلمات‌ها می‌توانند با استفاده از آن پشت میز مذاکره قدرت مانور بیشتری به‌دست آورده و آن قدرت نظامی را در پس‌زمینه به نمایش بگذارند اما در عین حال تکیه بیش از اندازه بر ابزارهای نظامی، عملاً دست دیپلمات‌ها را می‌بندد و قدرت دیپلماسی را تضعیف می‌کند. 

درست در همین نقطه است که بسیاری در ارائه تعریفی کاربردی و کارکردی از عبارت «دیپلماسی نظامی» دچار خطا می‌شوند. از این عبارت که از دو واژه دیپلماسی و نظامی تشکیل شده است، گاه به معنای رنگ نظامی دادن به دیپلماسی مراد می‌شود. درحالی‌که نظامی کردن دیپلماسی دامی بس خطرناک است که تنها یک نتیجه به بار می‌آورد و آن استفاده بیش از حد، نابهنگام و نامناسب از ابزار نظامی است. در چنین شرایطی به صورت اتوماتیک، از درجه اهمیت ابزارهای غیرنظامی و دیپلماتیک کاسته شده و کشور با یک عدم‌تعادل در گفت‌وگو و تعامل با جهان پیرامونی‌اش مواجه می‌شود. در چنین شرایطی است که خطر تنش‌ها افزایش می‌یابد چراکه طرف‌های مقابل تنها سیگنال‌های نظامی دریافت می‌کنند و بنابراین ادراک تهدیدشان افزایش خواهد یافت و متناسب با همین ادراک تهدید نیز دست به اقدامات متقابل خواهند زد. حال در چنین شرایطی تنها یک اشتباه محاسباتی می‌تواند جرقه جنگی را بزند. مصداق این رخداد را می‌توان در گفت‌وگوی ژنرال وسلی کلارک، از نظامیان باتجربه آمریکایی در گفت‌وگویش با آمی گودمن درباره حمله آمریکا به عراق دریافت؛ آنجا که گفت:«اگر تنها ابزاری که در دست دارید چکش باشد، آن‌وقت همه مشکلات را به‌صورت میخ خواهید دید.» اینجاست که مشخص می‌شود هر کشوری در کنار برخورداری از قدرت نظامی، باید از ظرافت‌های دیپلماسی نیز برخوردار باشد. این دستگاه دیپلماسی است که قدرت نظامی یک کشور را به‌صورتی ظریف برای طرف‌های مقابل ترجمه می‌کند اما تکیه بیش از اندازه به نیروهاى نظامى و توانایى‌ها و راهکارهایشان، از توجه به دیپلماسى کاسته و نقش محورى آن را زیر سوال مى‌برد. حتی زمانی که کشوری مجبور می‌شود در یک رویارویی نظامی ورود کند، باز هم این دیپلمات‌ها هستند که باید مقدمات این ورود نظامی را فراهم کرده و توجیهات حقوقی و بین‌المللی آن را به زبان دیپلماتیک بیان کنند. امروز دنیا، دنیای افکار ایده‌هاست. معنای این سخن این نیست که نباید به ابزارهای نظامی توجه کرد. چه اینکه حتی قدرتمندترین کشورهای جهان نیز همواره در مسیر به‌روز کردن و ابداعات و نوآوری‌های جدید نظامی حرکت می‌کنند اما این تصور که تنها ابزار نظامی است که امنیت کشور را تامین می‌کند، بنابراین بهتر است قبل از تصمیمی به نظامیان میدان داده شود، تصوری است که محاسن عملی دیپلماسی را به شدت تضعیف می‌کند. 

البته دیپلمات‌ها و دستگاه دیپلماسی همواره کار سختی برای اثبات خود و محاسن عملی کار خود در پیش دارند. بخش اعظمی از کار دیپلمات‌ها در پسِ پرده انجام می‌شود. آنها اقدامات و دستاوردهای خود را بر سر دست نمی‌گیرند چراکه بسیاری از این اقدامات باید محرمانه و در کانال‌های دیپلماتیک باقی بمانند اما در مقابل، آزمایش موشکی، نمایش دادن قدرت نظامی در قالب مانور نظامی، اقدامی کاملاً علنی است. حتی سخن گفتن از قدرت سخت، قدرت نرم و آنچه که این روزها درباره هوش مصنوعی باب شده نیز آسان است اما این دیپلماسی است که کمتر از آن سخن گفته می‌شود چراکه دیپلماسی اساساً حول محور قدرت می‌چرخد اما اقداماتش از نظرها پنهان است. فعالیت گسترده اما پنهان ائتلاف‌سازى، رو در رو شدن بر سر میز مذاکره، برطرف کردن اختلافات و سرمایه‌گذارى درازمدت بر روابط بین کشورها و ملت‌ها، اقداماتی است که آنچنان که باید دیده نمی‌شوند. این اقدمات تنها زمانی دیده می‌شوند که به ثمر برسند. از این جهت که دیپلمات همچون باغبانی است که نهالی نحیف را از گزند باد و توفان دور داشته و آن را آبیاری می‌کند و تا زمانی که آن نهال ثمر ندهد، اهمیت کارش پیدا نمی‌شود. حتی پس از میوه دادن نیز کار باغبان با آن نهال تمام نمی‌شود. منفعت دیپلماسی اغلب درک نمی‌شود. کسی چه می‌داند که دیپلمات‌ها در سراسر جهان مانع وقوع چه بحران‌هایی شده‌اند. کسی چه می‌داند که دیپلمات‌ها در سراسر جهان و در طول تاریخ چندین بار از وقوع جنگ‌های بزرگ جلوگیری کرده‌اند اما وقتی نظامیان یک پیروزی به دست می‌آورند، همه نگاه‌ها را به خود معطوف می‌کنند. در یک ساختار استاندارد سیاست خارجى، دیپلمات‌ها باید بر همه امور روابط خارجی مسلط باشند. از قدرت نرم گرفته تا ایده‌پردازى، فرهنگ‌سازی، دیپلماسى عمومى و همینطور جمع‌آورى اطلاعات و انجام اقدامات مخفى، کمک‌رسانى نظامى و تهدید دیگر کشورها به استفاده از زور. بنابراین با توجه به آنچه که ذکر شد، واضح به نظر می‌رسد که دیپلماسی کمک‌رسان و همراه ساختارهای نظامی است. بنابراین اساساً معاف کردن ساختارهای نظامی از هماهنگی با دستگاه دیپلماسی اینگونه می‌نماید که گویی دستگاه دیپلماسی ناکارآمد است و یا اینکه نامحرم است و یا اینکه شایسته طرف مشورت قرار گرفتن نیست. 

درحالی‌که یکی از مهمترین ویژگی‌های دیپلمات‌ها، قدرتِ قضاوت و تحلیل است و اساساً دیپلمات‌ها در طول دوران کاری‌شان در این خصوص مدام آموزش می‌بینند.

ویلیام برنز، رئیس سیا در کتاب خاطرات دیپلماتیک خود می‌نویسد:«یکى از بهترین تعاریفى که از کلمه داورى و قضاوت ارائه شده، متعلق به راینهولد نیبور است که در نوشته‌اش به نام «دعاى آرامش» آمده است: «خداوندا! آرامشى به من عطا کن تا چیزهایى که قادر به تغییرشان نیستم را همانگونه که هستند، بپذیرم. شجاعتى به من ببخش تا چیزهایى را که مى‌توانم، تغییر دهم و خردى به من عنایت فرما تا تفاوت میان این دو را بدانم.» این سخن نیبور به مانند همه پند و اندرزهاى دیگر از جهات مختلف قابل تعبیر است. نئومحافظه‌کاران آمریکایى از «شجاعت» براى توجیه حمله سال 2003 به عراق استفاده کردند. منتقدان این جنگ اما از نبود «خرد» به‌عنوان عامل خویشتن‌دارى در حمله به عراق سود جستند. در این میان اما آنچه که در دنیاى انسان جایزالخطا، تعبیرهاى گوناگون ندارد، قضاوت و داورى صحیح است. داورى یعنى سبّک و سنگین کردن هدف و وسیله، پیش‌بینى عواقب ناخواسته اقداماتى که با قصد صحیح و درست انجام مى‌شوند و در نهایت قضاوت، یعنى سنجش واقعى محدودیت‌ها در مقایسه با قدرت بالقوه.»

آنچه برنز از سخنان نیبور مراد می‌کند لزوم در کنار هم قرار گرفتن «شجاعت» به‌عنوان جوهره یک نیروی نظامی در کنار «خرد» به‌عنوان جوهره دیپلماسی است. این دو در کنار هم دو بال کارآمد روابط خارجی را شکل می‌دهند. هر زمان یکی از این دو بال به هر دلیل ناکارآمد شده و از صحنه کنار رود،  پرواز ممکن نیست و کدام عاقلی است که دانسته بخواهد یکی از این دو بال را کنار بنهد!

 

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار