| کد مطلب: ۸۲۵۵

طبیبـان دورافتـاده

گزارشی از شرایط سخت زندگی و درآمد پزشکان در مناطق محروم به مناسبت روز پزشک تصادفات‌جاده‌ای، ابتلا به انواع بیماری‌های واگیر، مار و عقرب‌گزیدگی در کنار نبود امک

گزارشی از شرایط سخت زندگی و درآمد پزشکان در مناطق محروم به مناسبت روز پزشک

تصادفات‌جاده‌ای، ابتلا به انواع بیماری‌های واگیر، مار و عقرب‌گزیدگی در کنار نبود امکانات پزشکی و درمانی، پزشکان مناطق محروم را با سختی کار مواجه کرده است

خبر قطع‌نخاع جراح مغز و اعصاب در کل منطقه دشتیاری پیچیده بود؛ پزشکی که برای رسیدن به خانه بلیت گرفت، سوار تاکسی شد تا به فرودگاه برود اما در دل تاریکی شب، تاکسی با شتری برخورد کرد، خودرو واژگون و پزشک مصدوم شد. او را به بیمارستان بردند، تشخیص اما شوک‌آور بود؛ قطع‌نخاع. پزشکانی که دوران طرح‌شان را در مناطق محروم گذرانده‌اند ازاین‌دست خبرها زیاد به گوش‌شان رسیده. تا از روستای دورافتاده‌ای در خراسان و سیستان و بلوچستان و چهارمحال و بختیاری خودشان را به خانه برسانند، بند دل پدر، مادر و همسرشان پاره می‌شود. جاده‌های ناامن، خودروهای ناایمن و راننده‌هایی که همیشه در بالاترین سرعت در جاده می‌رانند، اتفاقات ناگواری برای مسافران‌شان رقم می‌زنند و گروهی از مسافران‌شان همان پزشکان مناطق محرومند. ابتلا به بیماری‌های واگیر مثل مالاریا و تب دانگی و وبا، مارگزیدگی و عقرب‌گزیدگی، تنها بخشی از زندگی‌ پزشکانی است که در دورافتاده‌ترین مناطق، دوران طرح‌شان را می‌گذرانند. آنها در کنار نبود آب، برق، گاز و امکانات رفاهی، در کنار حشرات و جانوران موذی و در کنار فرهنگ مردمی که با آن خویی نگرفته‌اند، در پایین‌ترین سطح از امکانات پزشکی و درمانی، بیماران خسته و درمانده را معاینه می‌کنند؛ بیمارانی که به گفته همین پزشکان گاهی توانایی خرید یک ورق قرص‌شان را هم ندارند.

ماهانه فقط 14میلیون تومان

سارا 21ماه را در منطقه محروم گذرانده و می‌گوید که 8-7ماه بیشتر در طرحش مانده و کار کرده است، در‌حالی‌که دوره طرحش 14ماه بود. او پزشک یکی از روستاهای کنارک سیستان و بلوچستان بود. سارا از سختی طبابت در مناطق محروم می‌گوید و از نبود آب و امکانات رفاهی: «ما شاید در هفته دوبار بیشتر نمی‌توانستیم حمام کنیم، خیلی‌وقت‌ها اقامتگاه ما آب نداشت و باید به خانه روستاییان می‌رفتیم. خیلی‌وقت‌ها آب را در حوض‌انبارها ذخیره می‌کردیم درحالی‌که حوض‌ها پر از مارمولک، قورباغه و حشرات دیگر بود. گاهی حتی برای دستشویی‌رفتن هم آب نداشتیم.» او تنها پزشک منطقه بود، در کنار او یک ماما، یک بهیار، یک کاردان و یک سرایدار هم کار می‌کردند: «کادر درمانی‌ای که در آن منطقه قراردادی بودند معمولا در شهر خودشان نتوانسته‌ بودند با شرایط خوبی کار پیدا کنند، به‌همین‌دلیل به این منطقه آمده‌ بودند. البته برخی از پزشکان هم دوره طرح‌شان را در مناطق محروم‌تر می‌گذرانند تا حقوق بیشتری بگیرند درحالی‌که وقتی به منطقه آمدیم، دیدیم که اگر به مناطق محروم شهر خودمان می‌رفتیم، همین میزان حقوق را می‌گرفتیم.» سارا، اهل شهرکرد است و می‌گوید از محل طرحش تا اصفهان، زمینی 24ساعت طول می‌کشید و با پرواز، دوساعت‌ونیم. البته پرواز را باید از تهران انجام می‌داد و هربار رفتن به خانه، برای‌شان هزینه زیادی داشت. همه اینها در شرایطی است که به گفته سارا، حقوق و کارانه‌اش روی هم 14میلیون تومان بود: «ماهانه دو روز می‌توانستیم به مرخصی برویم، اگر هم مرخصی 10روزه می‌خواستیم هر سه‌ماه یک‌بار می‌توانستیم از آن استفاده کنیم. این شرایط برای افرادی که متاهل بودند، بسیار سخت بود.» ماجرا اما فقط این‌ها نیست. امکانات دارویی و درمانی هم در این مناطق با کمبود شدیدی مواجه است. به گفته او داروهای عادی مثل هیوسین و پنتوپرازول که به وفور باید در مراکز درمانی باشد، در درمانگاه‌های مناطق محروم سیستان و بلوچستان پیدا نمی‌شد. آنها دستگاه الکتروشوک نداشتند و با کمک خیران، این دستگاه برای‌شان تهیه شد: «بیماران دچار ایست‌قلبی، قطعا جان‌شان را از دست می‌دادند، چراکه دستگاه و تجهیزاتی برای زنده نگه‌داشتن‌شان وجود نداشت. وقتی به مسئولان اعلام می‌کردیم که شرایط بد است، هیچ اقدامی نمی‌کردند.» این پزشک می‌گوید که اغلب پزشکان برای مهاجرت و ادامه‌تحصیل به منطقه محروم می‌روند، چون در این مناطق فرصت درس‌خواندن دارند و ازسوی‌دیگر، زودتر طرح‌شان تمام می‌شود.

قوانین سختگیرانه

پزشکان تمایلی به حضور در مناطق محروم ندارند، آنها هم که در این مناطق حضور دارند، طرح‌های اجباری خدمت‌شان را می‌گذرانند و بعد دیگر پیدای‌شان نمی‌شود. در شرایطی که براساس اعلام مسئولان وزارت بهداشت، تعداد پزشک در مناطق محروم کم است اما مشوق کاربردی برای حضور آنها هم در نظر گرفته نشده است. دی‌ماه سال گذشته نمایندگان مجلس در جریان رسیدگی به طرح اصلاح قانون برقراری عدالت آموزشی، میزان تعهد پزشکان برای حضور در مناطق محروم را مشخص کرده و براساس یکی از پیشنهادات نمایندگان، معافیت مشمولان این قانون از مالیات را حذف کردند. در همان جلسه اما مسعود پزشکیان، نماینده مجلس، از وضعیت پزشکان در دوره طرح انتقاد کرد. او گفت که حقوق این پزشکان، 12 تا 18میلیون تومان است درحالی‌که همین متخصص در تهران 80میلیون تومان درآمد دارد، بنابراین چرا باید به منطقه محروم برود؟ سختگیری برای افزایش تعهد پزشکان در مناطق محروم در شرایطی است که مردادماه همان سال عضو کمیسیون آموزش مجلس، خبر از اعمال‌ مشوق‌هایی برای خدمت پزشکان در مناطق محروم داده بود. به گفته مهرداد ویس‌کرمی، در قانون اصلاحات و تغییراتی انجام شد؛ نخست اینکه مدت تعهد برای رشته‌های دکترای عمومی، پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی به 7/1 برابر دوره تعریف‌شده است، یعنی اگر دوره پزشکی ۷سال است، ضرب در 7/1 می‌شود و پزشک تعهد دارد که این مدت را خدمت کند. بعد از سپری کردن نیمی از این مدت هم می‌تواند در آزمون تخصصی دستیاری شرکت کند و بعد از آنکه دوره تمام شد، تعهد هر دو مقطع را سپری کند. برای سایر رشته‌های تخصصی پزشکی مانند چشم، قلب و عروق، رادیولوژی و ارتوپدی و رشته‌هایی که همین حالا هم با وجود تعهد سه‌برابری پر شده‌اند، با اعمال ضریب منطقه‌ای ضریب 2/2مدت دوره در نظر گرفته شد، یعنی ضریب منطقه‌ای برای همه حساب می‌شود. قرار بود حقوق و کارانه این پزشکان هم بالا رود که درنهایت هیچ‌کدام از این اتفاقات نیفتاد. او در آذرماه همان سال هم به‌عنوان رئیس کمیته آموزش و پژوهش پزشکی مجلس تاکید کرد که طبق قانون، 30درصد ظرفیت پذیرش دانشجویان پزشکی باید در مناطق محروم به‌کار گرفته شوند، اما به‌دلیل سختگیرانه‌ بودن قوانین، این ظرفیت پر نمی‌شود؛ افزایش ظرفیت به‌تنهایی منجر به ماندگاری پزشکان در مناطق محروم نمی‌شود. چراکه بسیاری از پزشکان، مهاجرت یا در کلانشهرها و تهران فعالیت می‌کنند.

طبابت با صفر امکانات

طراوت واحدی، دوره دستیاری روانپزشکی را در تهران می‌گذراند اما دوره طرحش در یکی از روستاهای دورافتاده دشتیاری سیستان و بلوچستان بوده است. او معتقد است که باید پزشکان را برای حضور در این مناطق ترغیب کرد و حقوق و مزایای‌شان را بالا برد. او زمانی که به‌یاد 14ماه طبابتش در روستای دشتیاری می‌افتد، یک‌بار صورتش به لبخندی باز می‌شود و یک‌بار هم ابروهایش در هم گره می‌خورد. وقتی اسمش را در فهرست پذیرفته‌‌شده‌های این منطقه دید، سراغ کتاب محمود دولت‌آبادی رفت؛ کتابی که داستان زندگی دردمندانه یک زن روستایی را در سبزوار، در یکی از نقاط دورافتاده ایران در سال‌ها دور روایت می‌کند و طراوت، وقتی چمدانش را به مقصد یکی از محروم‌ترین مناطق کشور می‌بست، در فکر «مرگان»، شخصیت اصلی داستان و جایی که زندگی می‌کرد، بود. او بیش‌از یک سال در روستایی دورافتاده، جایی بدون آب و گاز و ساده‌ترین امکانات، بیماران روستایی را ویزیت و معاینه کرد؛ آن هم بدون آمبولانس و تجهیزات پزشکی: «محل طرحم محروم‌ترین جای ایران بود، من هیچ ذهنیتی از این منطقه نداشتم. کتاب دولت‌آبادی را خواندم تا کمی با فضا آشنا شوم هرچند داستان مربوط به منطقه دیگری بود، اما شباهت زیادی به بلوچستان داشت و توصیف همانی بود که در روستای شهرستان دشتیاری دیدم.» طراوت از شهر مشهد به روستا رفته بود. وقتی به آنجا رسید متوجه شد که اصلا آب لوله‌کشی ندارند، آب ازطریق پمپ در اختیارشان قرار می‌گرفت و هربار باید به سرایدار می‌گفتند که پمپ را باز کند. شستن ظرف‌ها، حمام و دستشویی رفتن هم باید با هماهنگی قبلی صورت می‌گرفت: «ما گاز نداشتیم، یک کپسول برای‌مان آورده بودند که من مدام نگران نشتی، انفجار و گازگرفتگی بودم. هر شب چک می‌کردم که نکند گاز ما را بگیرد.» محل گذراندن طرح برای طراوت و همکارانش بسیار گرم بود، آنقدر گرم که می‌گوید برای رسیدن به خانه‌بهداشت، مسیر را می‌دویدند تا زودتر برسند و کمتر زیر آفتاب از گرما بسوزند: «ما همیشه سردرد داشتیم و مدام گرمازده می‌شدیم و جالب اینکه حدود 30درصد از مراجعه‌کنندگان از سردرد شکایت می‌کردند. در سال تنها سه‌ماه می‌شد در فضای بیرون قرار گرفت، مابقی گرمای خرماپزان بود.»

در منطقه، خدمات تلفن همراه بسیار ضعیف بود، طراوت می‌گوید که در سال 98 آن منطقه آخرین‌جایی بود که در پی حوادث رخ‌داده، اینترنتش قطع شد و یک‌ماه هم ادامه داشت؛ اتفاقی که برای آنها که دور از خانه‌اند، بسیار آزاردهنده بود. امکانات رفاهی اما بخش کوچکی از مشکلات آنها در دوره طرح بود. درآمدهای پایین و تجهیزات ضعیف، کار را سخت‌تر کرده بود: «تمام پرداختی‌های ما با تاخیر انجام می‌شد. حقوق ما سه‌بخش داشت؛ یکی حقوق پایه، دومی کارانه و سوم پایش فصلی. همه اینها در سال‌های 97 و 98، 12میلیون تومان بود اما اعلام می‌شد حقوق پزشکان طرحی 14میلیون تومان است. درآمد پایین باتوجه به شرایطی که در آن قرار داشتیم و رفت‌وآمدهای پرهزینه به خانه، وضعیت را سخت‌تر کرده بود. مشکلات را به‌طور مرتب به مسئولان اعلام می‌کردیم اما اتفاقی نمی‌افتاد. حتی یک‌بار تصمیم گرفتیم توقف طرح بزنیم اما مسئولان هیچ‌وقت با ما همدل نبودند و تهدیدمان می‌کردند.» آنها در دوره طرح درمجموع دوونیم روز در ماه مرخصی داشتند، هروقت هم به مرخصی می‌رفتند، باید یک جایگزین برای خودشان می‌گذاشتند. خیلی وقت‌ها هم مرخصی کنسل می‌شد. شرایط برای آنها که ازدواج کرده بودند سخت‌تر بود و طراوت هم این وضعیت را تجربه کرده بود: «مسیر آنقدر طولانی و صعب‌العبور بود که نمی‌شد به‌طور مرتب رفت‌وآمد کرد. خیلی‌ وقت‌ها عطای رفتن را به لقایش می‌بخشیدیم.»

رفت‌وآمد پزشکان و به‌طورکلی کادر درمانی که دوره طرح‌شان را در آن منطقه می‌گذراندند، اما با اتفاقات ناگواری همراه بود. تصادف و حادثه، همیشگی بود: «جاده‌ها بسیار غیراستاندارد بود و شوتی‌ها خیلی خطرناک رانندگی می‌کردند. مسیر به‌شدت ناامن بود. دو پزشک در همین مسیرهای طرح به خانه دچار تصادفات سنگینی شدند. جراح مغز و اعصاب که در مسیر فرودگاه، تاکسی‌اش با شتر برخورد کرد و این تصادف منجر به قطع‌نخاعش شد. حالا روی ویلچر است. یک خانم دکتر دیگری هم بود که در راه برگشت به خانه، باز هم در مسیر فرودگاه در جاده تصادف کرد و به‌شدت آسیب‌ دید. از این اتفاقات بسیار رخ می‌دهد.» نبود و کمبود آمبولانس اما به گفته طراوت، سختی‌های کار در منطقه را شدیدتر کرده بود: «مرکز ما آمبولانس نداشت، برخی از مراکز که آمبولانس داشتند باید جمعیت 50 تا 60هزار نفری را پوشش می‌دادند، درحالی‌که این امکان وجود نداشت و برای بیماران و خانواده‌های‌شان بسیار سخت بود که خودشان را به مرکز درمانی برسانند. ازطرف‌دیگر، هزینه زیادی هم برای‌شان داشت.» در کنار کمبود آمبولانس، نبود و کمبود دارو هم مشکل‌ساز بود: «10هزار نفر زیرنظر من بودند، اما ما در مرکزمان یک دستگاه احیاء نداشتیم، این مشکل هم فقط مربوط به مرکز ما نبود، همه روستاها همین وضعیت را داشتند. بیمار با مشکل قلبی مراجعه می‌کرد و ما دستگاهی نداشتیم که بتوانیم برای چند ساعت او را نگه‌ داریم. خیلی از داروها را نداشتیم. حتی برای عقرب‌گزیدگی و مارگزیدگی که در آن منطقه بسیار شایع است‌، سرم‌های درمانی بسیار کم بود.» طراوت می‌گوید که پزشک به تنهایی تضمین‌کننده سلامت بیماران نیست و نیاز به تجهیزات و دارو دارد. او از دی‌ماه سال 97 تا اسفندماه سال 98 در آن روستا بود و در همان مدت شاهد انتقال انواع بیماری‌های واگیردار به اهالی روستاها بود: «تب دانگی و مالاریا در منطقه بسیار شایع بود. ما مرتب در حالت آماده‌باش بودیم، در کنار این مسئله، ماجرای مادران باردار هم بسیار مهم بود. بسیاری از این مادران برای درمان یا چک‌آپ مراجعه نمی‌کردند و مراقبت‌های‌شان را به تعویق می‌انداختند. جمعیت زیاد بود و نیروها کم و در کنار اینها نرخ زاد و ولد بسیار بالا بود. در دوره‌ای که من طرحم را می‌گذراندم، مرگ مادر نداشتیم اما بعد از اینکه ما رفتیم و مرکز خالی شد، چندین مورد مرگ مادر گزارش شد.» بااین‌همه این پزشک می‌گوید که دوران طرحش را دوست دارد، احساس می‌کرده کار مفیدی انجام می‌دهد و تاثیر کارش را می‌دیده: «شاید برای طرح دوره تخصص به همان منطقه برویم. یکی از بهترین دوره‌های زندگی من، طبابت در آن منطقه بود.»

طبابت با دست‌های خالی

اشکان جلیلی، پزشک عمومی است و ادامه صحبت‌های همکارانش را می‌گیرد. او بومی چهارمحال و بختیاری است و بزرگ‌شده شهرستان لردگان. او سال 91 وارد دانشگاه شد و دوره طرحش را در روستای کنارک سیستان و بلوچستان گذراند. او می‌گوید قبل از اینکه به طرح برود، یک‌سال به‌صورت داوطلبانه در همان منطقه کار کرده و با محیط آشنا بوده :«ما یک‌روز درمیان در مرکز درمانی می‌ماندیم و روز دیگر به روستاهای دور می‌رفتیم. حدود 6 تا 7هزار نفر تحت‌پوشش من بودند. تیم درمان، همه دوران طرح‌شان را می‌گذراندند. بومیان بالاترین آرزوی‌شان قبولی در دانشگاه فرهنگیان است و به‌دلیل سطح پایین آموزش در این مناطق، اغلب پزشکان، غیربومی‌اند. بیشتر آنها هم به‌دلیل داشتن فرودگاه، از تهران و شهرهای شمالی می‌آیند. برای آنها که از شهر می‌آیند، کار کردن در این منطقه بسیار سخت است و با دیدن شرایط، مو به تن‌شان سیخ می‌شود. وضعیت زندگی سخت است، جاده‌ها غیراستاندارد و امکانات ضعیف. میان بیمارستان‌ها فاصله بسیار زیاد است، نزدیکترین بیمارستان از منطقه ما یک‌ساعت‌ونیم فاصله داشت. برخی از بیماران هم برای اینکه به یک مرکز درمانی برسند، 11 تا 12ساعت در اتوبوس بودند. فقر و فلاکت در منطقه بیداد می‌کند. سواد و آگاهی مردم هم پایین است. فقط آنهایی که از نظر اقتصادی شرایط خوبی داشتند، می‌توانستند به پزشک خوب مراجعه کنند. هنوز هم وضعیت همین است.» به گفته او در مرکز درمانی‌ آنها، یک دستگاه ماساژ قلبی هم نداشتند. تا بیمار به بیمارستان یا مرکز مجهزتری برسد، جانش را از دست می‌دهد: «آن زمانی که من در منطقه طبابت می‌کردم‌ داروی خاصی نبود، از نظر قانونی هم دست‌مان به‌شدت بسته بود و می‌ترسیدیم نسخه بنویسیم. دست‌مان می‌لرزید و ریسک نمی‌کردیم.» درآمد و میزان پرداختی‌ها، دغدغه تمام پزشکان در مناطق محروم است، آنطور که جلیلی می‌گوید در دوره‌ای که طرحش را می‌گذراند، حقوق پایه پزشک طرحی 8میلیون تومان بود و در برخی از روستاها به 10 تا 11میلیون تومان می‌رسید؛ حالا در این وضعیت است که عده‌ای به جامعه پزشکی حمله می‌کنند که فلان‌قدر حقوق دارند، درحالی‌که پزشکان طرحی و پزشکانی که در مناطق محروم فعالیت می‌کنند را فراموش کرده‌اند. آن درآمدها مختص به یک گروه کوچکی از پزشکان است. شرایط دوره طرح پزشکی، برای زنان و مردان یکی نیست؛ زنان از تسهیلات بیشتری برخوردارند، اگر متاهل باشند هم وضعیت کمی بهتر می‌شود. پزشکان در مناطق محروم مانند ساکنان، درگیر انواع بیماری‌ها می‌شوند. مالاریا و سالک یکی از آنهاست و جلیلی می‌گوید که زور تصادفات برای قربانی‌کردن پزشکان از همه این اتفاقات بیشتر است: «موارد تصادف با شتر زیاد است که اغلب منجر به آسیب‌دیدگی شدیدی می‌شود.»

تنهایی، افسردگی و اختلافات خانوادگی

مریم، 31ساله هم دوره طرحش را در لردگان گذرانده‌ و حالا پزشک اورژانس در همان منطقه محروم است. او اهل اصفهان است، طرحش را تمام کرده اما به‌صورت قراردادی با محل خدمت طرحش همکاری می‌کند: «از لردگان تا اصفهان حدود سه‌ساعت فاصله است، ماهی دوروز به مرخصی می‌روم، چهارشنبه بعدازظهر حرکت می‌کنم و جمعه‌شب بر می‌گردم. قبلا با تاکسی برمی‌گشتم خانه، اما آنقدر جاده خطرناک است و راننده‌های تاکسی ناایمن رانندگی می‌کنند که تصمیم گرفتم ماشین بخرم. شاید باورتان نشود من به‌عنوان یک پزشک حتی توانایی خرید ماشین شخصی هم نداشتم و با کمک خانواده توانستم ماشین بخرم. شرایط اقتصادی برای پزشکان عمومی مخصوصا در مناطق محروم بسیار با مناطق دیگر متفاوت است.» مریم صبح تا ظهر در اورژانس فعال است و عصرها در پانسیون برای تخصص، درس می‌خواند: «اینجا اختلافات فرهنگی زیادی داریم، مردم محلی حتی با پوشش ما هم راحت نیستند. ازطرف‌دیگر در منطقه‌ای که من بودم در هر خانه یک تفنگ بود، وقتی بین خانواده بیمار و پزشک مشکلی پیش می‌آمد، سریع از اسلحه استفاده می‌کردند، یک بیمار با 20نفر از اعضای خانواده‌اش همراهی می‌شود. کافی است دیر به مرکز درمانی اعزام شود آن‌وقت اتفاقات تلخی رخ می‌دهد و درگیری بالا می‌گیرد. یک‌بار تمام شیشه‌های درمانگاه را خرد کردند و حتی پیش آمده که به من حمله کرده باشند.» او می‌گوید که بعدازظهر، شرایط سخت‌تر می‌شود و تنهایی فشار زیادی می‌آورد، آنها هیچ تفریح و سرگرمی‌ای ندارند؛ یا در مرکز درمانی‌اند یا در اقامتگاه‌شان به تنهایی زندگی می‌کنند: «پزشکانی که ازدواج کرده‌اند، برای گذراندن طرح در منطقه محروم، شرایط سخت‌تری را تحمل می‌کنند هرچند مسئولان منطقه تلاش می‌کنند همراهی بیشتری کنند و اگر همسرشان هم پزشک باشد، به منطقه همسرشان منتقل شوند.» به گفته او برخی از پزشکان در دوره طرح، دچار اختلافات خانوادگی می‌شوند. همه اینها در شرایطی است که گاهی زوج‌ها هر دو پزشک‌اند اما باز هم دوری، شرایط را سخت می‌کند. او در دوره کرونا، سه‌بار به کرونا مبتلا شد. یک‌بار هم ابتلای شدید داشت و به تنهایی در اقامتگاهش مانده بود: «هیچ‌کس نبود از من مراقبت کند. حتی نمی‌توانستم به خانه برگردم. درنهایت یکی از دوستانم آمد و از من مراقبت کرد که خودش هم بستری شد.» او به شرایط سخت مالی مناطق محروم اشاره می‌کند. به گفته او برخی از خانواده‌ها حتی پول خرید یک ورق قرص را هم ندارند و گاهی پزشکان خودشان هزینه دارو را می‌دهند. برخی هم ویزیت‌های‌شان رایگان است.» به گفته مریم، این مناطق عقرب دارد و سالی دو، سه‌مورد فوتی در اثر عقرب‌گزیدگی گزارش می‌شود. در این مناطق کودک‌همسری هم زیاد است؛ کودکان 14-13ساله‌ای که باردار شده و دچار مشکلات بسیاری می‌شوند.

بی‌عدالتی در توزیع تجهیزات

مدت‌هاست که نسبت به کمبود پزشک هشدار داده می‌شود و افرادی مانند رئیس هیئت‌مدیره نظام پزشکی تهران تاکید می‌کنند که تا 5سال آینده این موضوع به اوج خود می‌رسد و این درحالی‌است که در دو سال گذشته، 30درصد از پزشکان در تهران مطب‌های‌شان را تعطیل کرده‌اند. حالا در همین شرایط اعلام می‌شود که در سال 1400، 4300پزشک درخواست گواهی گوداستندینگ (حسن انجام کار) کرده‌اند. این گواهی را برای خروج از کشور درخواست می‌کنند. در سه‌ماه اول سال گذشته هم میزان درخواست این گواهی، بالاتر از مدت مشابه سال قبلش بوده است. مسئله اما به گفته پزشکان متخصصی مانند حسین کرمانپور که پزشک اورژانس است و در بخش‌های مختلف درمانی و مدیریتی نظام سلامت فعالیت کرده، مشکل ساختاری است. نتیجه یک بررسی انجام‌شده درباره توزیع پزشکان نشان می‌دهد که تا اسفندماه سال گذشته، حدود 98هزار پزشک در کشور فعال بودند که با توجه به جمعیت کشور که حدود 5/84میلیون نفر است، سرانه پزشک حدود 7/11پزشک به‌ازای هر 10هزار نفر پیش‌بینی می‌شود که سهم پزشکان متخصص 7/5 به‌ازای همین میزان و 6پزشک عمومی است. اما نکته اینجاست که با اینکه تهران 11درصد از سهم جمعیت کل کشور را دارد، 34درصد از کل پزشکان کشور و 45درصد پزشکان متخصص را به خود اختصاص داده است. کرمانپور تمایل‌نداشتن پزشکان برای حضور در مناطق محروم را به کمبود پزشک گره می‌زند و می‌گوید که وقتی یک مسافر، بلیت یک پروازی را پیدا نمی‌کند، نمی‌گویند خلبان کم است، می‌گویند پرواز یا هواپیما کم است، در حوزه پزشکی هم همین اتفاق افتاده است: «ما در حال تولید پزشکان بیکاریم چراکه امکاناتی در اختیارشان قرار نمی‌دهیم. بیشتر از هر چیزی بی‌عدالتی در بخش درمان دیده می‌شود، افراد از شهرستان‌ها و روستاها به تهران می‌آیند تا درمان شوند، اما در همین مکان با انواع آسیب‌ها مواجه می‌شوند. آیا ما برای پزشکان در مناطق محروم امکاناتی در نظر گرفته‌ایم که می‌خواهیم در آن مناطق طبابت کنند؟ یک جراح چطور می‌تواند به شهری کوچک برود که حتی یک دستگاه ام‌آرآی وجود ندارد؟ اتاق عمل ندارد؟ برخی از مراکز درمانی یک فشارسنج دقیق و درست ندارند؛ چه رسد به سایر امکانات.» کرمانپور، پزشک اورژانس است و دوره طرحش را سال 79 در قهدریجان اصفهان به‌مدت یک‌سال گذرانده است؛ جایی که آن زمان به‌عنوان منطقه محروم شناخته می‌شد: «وقتی می‌گویند مناطق محروم یعنی منطقه‌ای که دسترسی به تکنولوژی و امکانات پزشکی محدود است، یا شاید هم هیچ امکاناتی وجود ندارد. در بسیاری از این مناطق از پزشک، فقط این انتظار وجود دارد که بیمار را در حد معمول معاینه و درمان کند و بیمار خودش به منطقه پیشرفته‌تر پزشکی برود چراکه در بعضی از این مناطق، حداقل امکانات هم وجود ندارد. وقتی این شرایط وجود دارد، پزشک متخصص تمایلی به حضور ندارد، چراکه امکاناتی با توجه به تخصص‌اش وجود ندارد و به‌همین‌دلیل مسیر به سمت به کارگیری از پزشکان عمومی پیش می‌رود.» به گفته او، پزشکانی که در مناطق محروم به‌سر می‌برند، درآمدی ندارند اما ضریب این مناطق بالاتر است و زودتر می‌توانند دوره طرح را تمام کنند. هرچقدر منطقه طرح به شهر نزدیکتر باشد، این ضریب هم کمتر است و مدت طرح طولانی‌تر.

دیدگاه

ویژه جامعه
  • عده‌ای فکر می‌کنند با پند و اندرز و کارهای اخلاقی می‌توان به صلح رسید؛ اما واقعیت می‌گوید که اینگونه نیست.

  • در غیاب آمارهای رسمی مربوط به خشونت علیه زنان، این گزارش‌های غیررسمی، رسانه‌ای و اطلاعات منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی…

  • روز گذشته یکی از کسب‌وکارها در حوزه فناوری، نشستی برگزار کرد تا پس از پنج سال هم از تولید محصولش که یک ردیاب خودروست،…

سرمقاله
آخرین اخبار