کارگران و زنان خانهدار ناامیدتر از همه/در سال ۱۴۰۱ زنان خانهدار با ۳۲/۸ درصد رتبه اول را در اقدام به خودکشی و کارگران با ۳۲ درصد یکسوم خودکشیها را به خود اختصاص دادند
افزایش نرخ خودکشی یا شیوع سکته و ایست قلبی در بین پزشکان جوان و رزیدنتها در اثر فرسودگی شغلی، اضطراب و ناامیدی، نبود دریافت حمایت روانی و اجتماعی، احساس ناکامی در انتظارات یا فشارهای روانی در نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، نشاندهنده گستردگی بحرانهای عمیق روانی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه است

در سه، چهار سال اخیر، هرسال 10 درصد به آمار خودکشی افزوده شده؛ روانپزشکان و فعالان حوزه روان، نسبت به روند رو به رشد پایاندادن به زندگی در کشور، هشدار میدهند. آنها میگویند، جهشی در این زمینه رخ داده که آمار ایران را حتی نسبت به کشورهای دیگر افزایش داده است.
مسئله هم تنها خودکشی نیست؛ آمار اقدام به خودکشی، تفکر خودکشی و توزیع جغرافیایی آن، پیام مهمی به مسئولان میدهد: «وضعیت بحرانی است.» زنانخانهدار، کارگران، دانشآموزان و دانشجویان، در صدر فهرست پایاندادن به زندگی قرار دارند. اینها بخشی از موضوعاتی بود که روز گذشته در چهاردهمین همایش سلامت روان و رسانه با عنوان «آرزومندی، نابرابری و سلامت روان» عنوان شد.
گسترش بحرانهای روانی، اقتصادی و سیاسی
مصطفی معین، رئیس همایش بود و وقتی پشت تریبون رفت، گفت که آرزومندی، نابرابری و سلامت روان بهشکلی عمیق و پیچیده به یکدیگر وابسته است: «وقتی نابرابری در جامعهای فراگیر شود، فرصتها و منابع بهطور عادلانه تقسیم نمیشود، آرزوها و امیدهای افراد برآورده نشده و پیامد آن بروز و شیوع اختلالات روانی و اجتماعی مانند افسردگی، اضطراب و انزوای اجتماعی است.
فشارهای اقتصادی مانند تورم، بیکاری و کاهش ارزش پول ملی، نابرابری دسترسی به آموزش و مدارسِ باکیفیت و ناکامی در ورود به دانشگاههای برتر و رشتههای پردرآمد، نابرابری جنسیتی و محدودیتهای اجتماعی، احساس نابرابری در سبک زندگی و مصرفگرایی و ناامیدی از تغییرات اجتماعی و مهاجرت، ازجمله عوامل ایجادکننده اختلالات روانی و اجتماعی است.» بهگفته او، آمارها نشان میدهد که تنها 17 درصد زنان ایرانی شاغلند و برای دستیابی به فرصتهای برابر با مردان در بازار کار و مشارکتهای اجتماعی، با موانع ساختاری و فرهنگی روبهرو هستند که پیامدهای روانی و افسردگی بیشتر در زنان را توجیه میکند.
بهطورکلی هم با گسترش شبکههای اجتماعی، شکاف طبقاتی و نابرابریهای اقتصادی، بیشتر به چشم میآید. درنتیجه جوانان در مقایسه خود با افراد ثروتمند، دچار کاهش رضایت از زندگی، افزایش اضطراب و رفتارهای ناسالمی چون مصرفگرایی افراطی یا افسردگی و ناامیدی اجتماعی میشوند: «افراد با افسردگی و ناامیدی، انگیزه بقا را از دست میدهند، مرگ آرزوها، رویاها و امید به آینده، منجر به مرگهای ناامیدی میشود که در حال حاضر هم در حد یک چالش ملی و جهانی شده است.»
براساس اعلام این استاد پیشین دانشگاه علوم پزشکی تهران، افزایش نرخ خودکشی یا شیوع سکته و ایست قلبی در بین پزشکان جوان و رزیدنتها در اثر فرسودگی شغلی، اضطراب مزمن و ناامیدی، نبود دریافت حمایت روانی و اجتماعی، احساس ناکامی در انتظارات و آرزوها یا فشارهای روانی در نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، نشاندهنده گستردگی بحرانهای عمیق روانی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه است. رتبه ایران در شاخص شادکامی جهانیِ سال ۲۰۲۳ در بین ۱۴۶ کشور، رتبه نازل ۱۰۷ است. معیارهای شادی و رفاه در این مطالعه هفتشاخص امید به زندگی، تولید ناخالص ملی، حمایت اجتماعی در مواقع ضروری، نرخ فساد پایین، اعتماد اجتماعی بالا، میزان سخاوت و بخشش و آزادیهای اجتماعی است.
توقف اعلام آمار خودکشی از سال 1401
حمید یعقوبی، روانشناس بالینی و رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی ایران، یکی از سخنرانان پنل تخصصی بود. او در این نشست آمارهایی از میزان خودکشی در ایران اعلام کرد اما با این توضیح که قبلاً در این باره اظهارنظر کرده بود و برایش پرونده تشکیل دادند. «ما بر افزایش شفافیت در آمار مربوط به خودکشی تاکید میکنیم اما در همین رابطه برای من در دادسرای فرهنگ و رسانه به اتهام نشر اکاذیب، پرونده تشکیل دادند. آنجا به من گفتند که چرا گفتهام آمار خودکشی در ایران محرمانه است. درحالیکه این آمارها روی سایت و در دسترس عموم نیست. به من گفتند، ما این آمار را به هر کسی که میخواهد میدهیم، اما اینطور نیست؛ به همه میدهند، جز اساتید دانشگاه، پژوهشگران و... پس چطور میگویند دسترسی آزاد است. در همه جای دنیا، آمار خودکشی روی سایتها قرار دارد؛ جز ایران. آمار خودکشی در ایران تا سال 1401 منتشر شده بود اما بعد از آن متوقف شد.» او در همین نشست آمارهای مهمی از میزان خودکشی در ایران و جهان و مقایسه آنها ارائه داد.
به گفته یعقوبی، آخرین آمار خودکشی در دنیا سالانه 720 هزار نفر و در ایران بیش از 7 هزار و 603 نفر است؛ روند پایان دادن به زندگی در ایران، رو به رشد است: «آمار خودکشی در جوانان 15 تا 29 سال بهعنوان سومین علت مرگ شناخته میشود. از نظر تعداد در کشورهای کمدرآمد، زیاد است اما از نظر نسبت در این کشورها، آمار بالایی ندارد. بررسیها نشان میدهد بالاترین میزان خودکشی در جهان در جزیره گرینلند رخ میدهد، نرخ خودکشی در این منطقه، بالای 59/6 درصد است، در کره جنوبی 24 درصد، در ژاپن 17/5 درصد و در آمریکا 15/25 درصد.» او درباره آمارهای پایان دادن به زندگی در ایران هم گفت: «ما به دنیا گفتهایم آمار خودکشیمان 4/3 درصد است که رتبه ما را در جهان به 160 رسانده که احتمالاً منظور 160 کشور است.
درحالیکه به استناد بررسیها، آمار ما 7/3 درصد است و از سال 90 تاکنون، روند خودکشی در کشور بالا رفته. یعنی در سال 90 از 4/7 به 8/1 در سال 1401 و در سال 1402 به 8/9 رسیده و امسال هم احتمالاً آمار بیشتر است. آمارها نشان میدهد که در سه، چهار سال اخیر، هر سال 10 درصد به مرگهای ناشی از خودکشی اضافه شده است.» به گفته او، نسبت مرگ ناشی از خودکشی در مردان و زنان در دنیا دوبرابر است، یعنی مردان دوبرابر زنان جانشان را از دست میدهند اما در ایران این آمار بیش از دوبرابر است؛ میزان خودکشی در مردان 11/5 و در زنان 4/6 است.
روند رو به رشد خودکشی در ایران
نکته دیگری که این روانشناس مطرح کرد، درباره وضعیت رو به رشد خودکشی در ایران بود: «در دنیا از سال 2000 تا 2019 میزان خودکشی از 14 درصد به 9/5 درصد رسیده، اما در ایران این آمار امسال از 9/5 هم بالاتر میرود و براساس پیشبینی من به 9/6 یا 9/7 میرسد؛ یعنی از میانگین دنیا هم بالاتر. این آمار دو پیام دارد؛ یکی اینکه خودکشی قابل پیشگیری است و دوم اینکه وضعیت ما خلاف دنیاست.»
براساس اعلام یعقوبی، هر خودکشی که رخ میدهد؛ باید 20 برابر شود تا بتوان به عدد اقدام به خودکشی رسید مثلاً در کشور که سالانه 720 هزار مورد خودکشی رخ میدهد، اگر 20 برابر شود، به 150 هزار مورد اقدام به خودکشی میرسد. برخی هم میگویند که اگر همین عدد را 20 برابر کرد، به عددی میرسیم که نشاندهنده میزان افکار خودکشی است. یعقوبی تاکید کرد که موارد اقدام به خودکشی قبلی، بسیار مهم است که وزارت بهداشت در تلاش است با این افراد در ارتباط باشد؛ یعنی آن 150 هزار نفر.
میزان خودکشیهایی که منجر به مرگ میشوند، نکته دیگری بود که یعقوبی از آن حرف زد؛ براساس اعلام او، این میزان در کل کشور 18/35 درصد است، در ایلام از هر 10 مورد، یک مورد تبدیل به مرگ میشود، در استانهای کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و تهران هم این نرخ زیاد است بهطوریکه در تهران از هر 12 اقدام به خودکشی، یک مورد تبدیل به مرگ میشود.
اما در استان سمنان از هر 42 مورد، یک مورد تبدیل به مرگ میشود. در استانهای خراسان جنوبی، گلستان، یزد، هرمزگان، قم، لرستان، خراسان رضوی و شمالی، کرمان، البرز، مازندران، اردبیل و آذربایجان غربی، موارد اقدام به خودکشی زیاد است اما آمار موارد منجر به مرگ، بالا نیست. این روانشناس از درمانگران در استانهای ایلام، کهگیلویه و بویر احمد، چهارمحال و بختیاری، تهران و همدان خواست تا وضعیت افرادی را که اقدام به خودکشی کردهاند پیگیری کنند و این موضوع را جدی بگیرند.
زنانخانهدار در رتبه اول اقدام به خودکشی
به گفته یعقوبی، میزان اقدام به خودکشی را وزارت بهداشت و آمار مرگها را سازمان پزشکی قانونی اعلام میکند. او درباره روشهای پایان دادن به زندگی هم گفت: «در سال 1401، 48 درصد از طریق دار زدن و 18 درصد از طریق قرص برنج اقدام به خودکشی کردهاند. در استان مازندران 48 درصد موارد خودکشی با قرص انجام میشود و 83 درصد هم با مسمومیت دارویی. سازمان جهانی بهداشت میگوید که دسترسیها را محدود کنید، ما در استان مازندران اگر این قرصها را کنترل کنیم، تعداد زیادی از خودکشیها کم میشود.»
رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی ایران ادامه داد: «در سال 1401 زنان خانهدار، رتبه چهارم مرگ ناشی از خودکشی را داشتند، اما در اقدام با 32/8 درصد اول بودند، بعد از آنها شاغلان قرار میگیرند با 18/8 درصد و رتبه بعدی به دانشآموزان اختصاص پیدا میکند با 15/2 درصد.» میزان جانباختگان ناشی از خودکشی در سال 1401، 6 هزار و 918 نفر بودند؛ استانهای ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، همدان و چهارمحال و بختیاری، بهعنوان استان زاگرسنشین بالاترین میزان خودکشی را در کشور دارند. بعد از آنها استانهای گیلان، لرستان، اردبیل، آذربایجان شرقی و... قرار میگیرند و استانهای سمنان، هرمزگان، خراسانها، هرمزگان و... هم کمترین آمار را دارند.
میزان خودکشی در کل کشور 8/1 است اما در ایلام 18/7، یعنی دوونیم برابر کل کشور. براساس نوع شغل هم در ایران، 32 درصد خودکشیها به طبقه کارگری مربوط میشود؛ یعنی حدود یکسوم. بعد از آنها دانشجویان و دانشآموزان با 19 درصد و در رتبه بعدی خانهداران با 11 درصد و مشاغل آزاد با 11 درصد قرار میگیرند. 76 درصد خودکشیهای کشور هم از سوی افراد با تحصیلات پایین رخ میدهد. انتظار میرفت که تأهل افراد بهعنوان عامل پیشگیریکننده از خودکشی بهشمار رود، اما شواهد این را نشان نمیدهد.
براساس اعلام این روانشناس، جوانان 25 تا 34 سال بیشترین اقدام به خودکشی را در سال 1400 داشتند، در دنیا 58 درصد خودکشیها مربوط به افراد زیر 50 سال است و 42 درصد هم بالای 50 سال. در ایران اما 80 درصد خودکشیها برای افراد زیر 50 سال است. یعنی در ایران، خودکشی نیروهای مولد و جوانان را از بین میبرد و نشاندهنده ناامیدی در کشور است. احتمالاً این افراد، به آینده امیدواری ندارند.
او در ادامه صحبتهایش، به دستوراتی که برای خودداری از بهکار بردن واژه خودکشی شده، اشاره کرد. به گفته یعقوبی، دو ماه پیش نامهای از سوی وزارت علوم به دست او بهعنوان رئیس جمعیت پیشگیری از خودکشی رسیده که خواسته اسم جمعیت را از پیشگیری از خودکشی به جمعیت امید به زندگی ایران تغییر دهند: «حتی نمیخواهند اسم خودکشی را ببرند. همه دنیا انجمن پیشگیری از خودکشی داریم، مگر میشود اسمش را حذف کرد. درحالیکه شعار روز جهانی خودکشی این بود که «روایت را تغییر دهید و بیایید دربارهاش حرف بزنید.» آنها فکر میکنند یک جمعیت علمی میتواند منجر به افزایش خودکشی شود.»
خطر استفاده از شبکههای اجتماعی بیش از 5 ساعت
«آیا رسانههای اجتماعی میتوانند خطر خودکشی را افزایش دهند؟ یا میتوانند برای پیشگیری از آنها استفاده کرد؟». این سوالی است که یعقوبی مطرح کرد و به عضویت افراد در شبکههای اجتماعی و تاثیر این اتفاقات بر آنها پرداخت. او به نظرسنجی موسسه افکارسنجی ایسپا اشاره کرد و گفت که این نظرسنجی از چهار هزار نفر از طریق مصاحبه حضوری انجام شده که نشان داده، 82 درصد ایرانیان از یکی از پیامرسانهای داخلی یا خارجی استفاده میکنند، تعداد کاربران گوشی همراه 175 درصد است، 173 میلیون نفر به اینترنت دسترسی دارند و 53 درصد کل جمعیت به شبکههای اجتماعی دسترسی دارند؛ اینستاگرام با 31 میلیون و بعد از آن تلگرام با 24 میلیون، بیشترین کاربران را در ایران دارند.
آمار عضویت ایرانیان در شبکههای اجتماعی 48 میلیون نفر اعلام شده است. 18 تا 29 سالهها، 68 درصد کاربران اینستاگرام و 50 درصد از کاربران تلگرام و 42 درصد از کاربران واتساپ هستند. اعلام شده که استفاده بیش از 5 ساعت از شبکههای اجتماعی بهصورت روزانه، خطر خودکشی را دوبرابر میکند. البته حذف کامل آن هم اثرات منفی برای سلامت روان دارد. به گفته یعقوبی، شبکههای اجتماعی رسانههای تعاملیاند، یعنی افراد میتوانند آنجا نظرات خود را هم بنویسند و دیگران استفاده کنند و به همین دلیل اهمیت دارند.
امیدواری همیشه به معنی سلامت روان نیست
احمدعلی نوربالا، روانپزشک و استاد روانپزشکی بیمارستان امام خمینی سخنران دیگر این پنل تخصصی بود. او درباره امیدواری و ناامیدی عادی و مرضی، صحبت کرد و گفت که همیشه امیدواری بهمعنی شجاعت و شهامت نیست؛ افرادی که بهره هوشی پایینی دارند، معمولاً دچار امیدواری کاذب میشوند، کسانی که اختلال جدی در عملکرد دارند، افرادی که خلق و هیجان بالا دارند یا دچار شیداییاند، آنها که اختلال واقعیتسنجی و تفکر و اختلال مغزی و هورمونی دارند یا درگیر مشکلات متابولیک و شخصیت و مصرف مواد هستند، این افراد اغلب دچار امیدواریهای مرضیاند.»
به گفته او، امیدواری یکی از مولفههای روانشناسی مثبت است، کسانی که چهار مولفه امیدواری، کارآمدی، تابآوری و خوشبینی دارند، میتوانند به موفقیت دست پیدا کنند. اما آنها که درگیر ناامیدی ادامهدار هستند، دچار اختلال روانند: «امیدواری و ناامیدی هم بهصورت عادی و هم بهصورت مرضی وجود دارد، اینطور نیست که کسی که همیشه امیدوار است، از سلامت روان برخوردار است، ناامیدی هم در شرایطی قابل قبول است، امیدواری خارج از اصول روانی، مرض بهشمار میرود و ناامیدی هم مبتنی بر اصول عقلانی عادی است و راه انسان را اصلاح میکند. ناامیدی مرضی، کلید اصلی اختلال روان و یکی از مهمترین عوامل در خودکشی بهشمار میرود.»
شتاب خودکشی
سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، یکی دیگر از اعضای این پنل بود. او درباره آنومی اجتماعی و خودکشی سخن گفت. به گفته او، جامعهای که امروز با آن سروکار داریم، در تمام عرصهها محدود شده است، انسان که باید مملو از تعامل با دیگران باشد، حتی در خانواده خود بیگانه است و تنها مرجع او، رسانه است. این وضعیت هرروز جامعه را بهسمت فروپاشی میبرد.
او انسان را موجودی مرگآگاه خواند: «این مرگآگاهی منجر به این میشود تا از یکطرف بهشدت نسبت به مرگ، نگران شود و از سویدیگر زمانی که در اوج رنج و دردمندی است، مرگ را بپذیرد. خودکشی در گذشتههای دور هم بوده است، خیلیها با مرگآگاهی به زندگیشان پایان دادهاند. زمانی که انسان از انبوه ارتباطات و تعاملات برخوردار است، امید به زندگی بالایی هم دارد، او احساس وجود میکند و فرد موفقی بهشمار میرود اما زمانی که فرد به استیصال کشیده و طرد میشود، تعادل روحی و روانیاش را از دست میدهد، ناامید میشود و درنهایت خودکشی میکند.»
به گفته او، سه خودکشی را باید از هم متمایز کرد؛ یکی، خودکشی است که فرد بهواسطه طرد اجتماعی مرتکب میشود، گروه دوم، افرادی که عموماً موفقاند اما در زندگی ناکام شدهاند و دست به خودکشی میزنند. دسته سوم، خودکشیهایی که در پی احساس بیآیندگی ایجاد میشوند. در این بخش افراد دیگر آیندهای برای خود متصور نیستند؛ مانند پزشکان. آنها احساس میکنند که چیزی به دست نیاوردهاند اما مسئلهای که جامعه با آن سروکار دارد، خودکشی ناشی از شرایط آنومیک است، اگر در اوایل دهه اقدام به خودکشی، عدد 1 بود در سال 1401، 135 برابر شده است.
«خودکشی در سالهای آینده شتاب بیشتری پیدا میکند.» این هشداری است که معیدفر داد: «ما وارد فرآیندی شدهایم که به خودکشی شتاب داده است، آنچه در حال رخداد است، خطرناک به نظر میرسد. اقتصاد کشور بهسمت فروپاشی تمامعیار رفته، اگر نتوانیم مسئلهمان را با دنیا حل کنیم، به گفته کارشناسان، سال آینده همین موقع نرخ ارز به بالای یکمیلیون تومان میرسد. ما همین حالا با موارد زیادی از اقدام به خودکشی مواجهیم که تحتعنوان خودکشی آنومیک میشناسیم، مردم دچار استیصال شدهاند، میزان اعتماد اجتماعی بهسرعت پایین رفته و کار به جایی رسیده که تمام ارتباطات اجتماعی مختل میشود.»
به گفته او، این وضعیت به خانوادهها هم کشیده شده؛ آمارها نشان میدهد که بالاترین میزان قتل در خانهها رخ میدهد. درحالیکه قبلاً خانواده، ضربهگیر تمام مشکلات جامعه بود اما اکنون خود خانواده درگیر بحران شده است. قبلاً خانواده مورد حمایت بود، امروز اما هیچکس را ندارد. در چنین شرایطی آدمها نسبت به هم بیاعتماد میشوند: «ما امروز با وضعیتی مواجهیم که بهسمت آنومی اجتماعی میرویم که همزمان با بحران اقتصادی رخ داده است و هیچ افقی برایش وجود ندارد و همزمان درگیر گسستهای اجتماعی و نبود نهاد اجتماعی هستیم. در این میان سیستم هم تلاش کرده تا همه جا را محدود کند. مثلاً همین سازمانهای مردمنهاد که مجوزشان در بخش امنیتی بررسی میشود درحالیکه این وظیفه وزارت کشور است.»
اصلاح رسانه، راه خروج از وضعیت بیمار
عباس عبدی، روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه اجتماعی و سیاسی، سخنران دیگری بود که بالای سن رفت و برای حاضران در سالن رعد صحبت کرد. او حرفهایش را از اهمیت رسانه شروع کرد با این توضیح که: «تا زمانیکه اصلاحی در سیستم رسانهای ایران انجام نشود، امکان ندارد جامعه از وضعیت بیمارگونه روانش خارج شود. هیچکس از آینده خبر ندارد، چراکه قدرت پیشبینی را از ما گرفتهاند و هیچ متغیری در دست ما نیست. ما به آگاهی جمعی نرسیدهایم.»
عبدی بر این نکته تاکید کرد که اصلاح مملکت از اصلاح رسانه رسمی شروع میشود و در عین حال به ماجرای سلامت روان اشاره کرد: «زمانیکه فرد از نظر روانی، عاطفی و اجتماعی در تعادل است تا با چالشهای زندگی بهطور موثر مقابله کند، روابط سالمی برقرار کند و از زندگی لذت ببرد، میتوان گفت که سلامت روان دارد. گفته میشود جامعه و فرد زمانی دارای سلامت روان هستند که بتوانند آینده را پیشبینی کنند.»
او صحبتهایش را با تاکید بر ماجرای دستگیری قاتلان دانشجوی دانشگاه تهران ادامه داد: «تاکید ما در ارتباط با این دو نفر مجازات است، در سال 95 هم دو جوان سارق که در خیابان خردمند اقدام به سرقت کرده بودند، اعدام شدند، درحالیکه باید گفت این افراد اساساً آیندهنگری ندارند، آنها به فردایشان فکر نمیکنند و این جوانان قطعاً سلامت روان ندارند. کسیکه سلامت روان دارد به آینده فکر میکند. البته مسئله هم فقط فرد نیست، جامعه هم ممکن است سلامت روان نداشته باشد.»
اهمیت اجتماعیشدن یکی دیگر از موضوعات مورد توجه عبدی است: «یکی از منابع اجتماعیکننده، خانواده است اما خانواده به مرور زمان بخشی از نقشهایش را بخشید. دین، آموزش، قدرت و دولت و در سالهای اخیر رسانه، این نهادها بودند. قبل از انقلاب، دین نقش مهمی در اجتماعی کردن افراد داشت اما حالا این نقش وجود خارجی ندارد، چراکه دین در ذیل حکومت قرار گرفت و استقلالش را از دست داد. نهاد حکومت میخواهد از طریق دین افراد را اجتماعی کند اما نمیتواند. این اتفاق در نهاد رسانه هم افتاده، اما چنین رسانهای هم قادر به اجتماعی کردن افراد نیست.»
به گفته این روزنامهنگار، نقش اصلی رسانه، نشر، اجتماعی کردن و عمومی کردن اطلاعات و جامعه است اما بدون آگاهی جمعی نمیتواند کارآمد و کارساز باشد. زمانی که آگاهی جمعی وجود نداشته باشد، گویی هیچ آگاهی در دست نیست. آگاهی فردی در حد زندگی شخصی است، اما اگر انتظار کنش جمعی وجود دارد باید آگاهی جمعی هم ایجاد شود: «کار رسانه آزاد این است که جامعه را بهسمت وضعیت طبیعی یا همان مرکز ببرد.
در کشورهای آزاد، رقابت احزاب نزدیک است، اما در کشورهای بسته مانند کشور ما بهطور ناگهانی درصدهای بالایی به یکسمت رأی میدهند. مشکل پیشبینیپذیری اینجا خودش را نشان میدهد، چرا در سال 56 گفته شد که ایران جزیزه ثبات است اما در سال 57، این جزیره را آب میگیرد؟ چون در دوره قبل از انقلاب ما رسانه آزاد نداشتیم، جامعه دوقطبی شده بود و یک سمت بهسمت دیگر غلبه کرد. اطلاعات تولید شد اما به آگاهی جمعی تبدیل نشد.
رسانهای رسمی نبود که اطلاعات آن موقع را تبدیل به آگاهی جمعی کند. آن اطلاعات بهطورکلی نادیده گرفته شد، حالا هم وضعیت همین است و کسی متوجهاش نیست. چون رسانه آزاد وجود ندارد که تبدیل به آگاهی جمعی شود یا در بدترین حالت این اطلاعات از طریق رسانههای قطبی مطرح میشود.» این پژوهشگر تاکید کرد که جامعه دو بخش شده و هر بخش از طریق رسانه خودش ایده و ارزشهای خود را بازتولید میکند. حالا فضای مجازی هم به آن اضافه شده است. یک سمت تلگرام، واتساپ و... از طرفدیگر ایتا، بله و... این دو فضای مختلف، قادر نیستند با هم گفتوگو کنند.
بنا بر اعلام عبدی، زمانیکه رسانه را یک سیستم سیاسی در اختیار میگیرد، هدفش آگاهی مردم نیست، ولی نتیجه این هدف آن میشود که خود سیستم هم آگاه نمیشود. چرا قطعنامه 598 برای پایان جنگ ایران و عراق پذیرفته شد، چون در ارتباط با جنگ، آگاهی جمعی شکل نگرفت. زمانی هم که تبدیل به آگاهی جمعی شد، بحران و شکست را همراه داشت. حالا هم جامعه درگیر همین وضعیت است.
کاهش پیوندگرایی اجتماعی و دلبستگی عاطفی
«مرگهای ناامیدی از منظر روانشناختی» موضوع صحبتهای سهیل رحیمی، روانشناس و دبیر این پنل بود. او در بخشی از صحبتهایش به پژوهشی که قبل از شیوع کرونا با عنوان تاثیر مهارتهای اجتماعی مربیان آموزشی بر میزان سازگاری و نرخ خودکشی انجام شده بود، اشاره کرد. به گفته او، این پژوهش در یکی از دانشگاههای نظامی ایران انجام شد و نتیجه فاجعهآمیز بود. افسران این دانشگاه، خودکشیهای موفق زیادی داشتند و این مسئله تبدیل به بحرانی شده بود، بهطوریکه مسئولان مجبور شده بودند که خوابگاهها را ببندند و به پرسنل استراحت دهند.
این پژوهش روی دو هزار افسران کادر دانشگاه انجام شد که جامعه آماری این تحقیق بودند و جامعه دوم هم اساتید دانشگاه که حدود 80 نفر بودند و آنجا کار میکردند. بررسیها به یک آمار جالبی رسید و اینکه 38 درصد از اساتید این دانشگاه که افراد نظامی تربیت میکردند، فاقد حداقل مهارتهای اجتماعی بودند. آنها جز فریاد و تهدید، طور دیگری با افسران برخورد نمیکردند. این اساتید از رکیکترین ناسزاها برای نیروهایشان استفاده میکردند و دائماً آنها را سرکوب و تنبیه میکردند. این پژوهش نشان داد که چرا در این مرکز آمار خودکشی بالاست. او در ادامه صحبتهایش به مسئله انزوا و تجربه تنهایی اشاره کرد.
به گفته او، جامعه ایرانی بهشدت پتانسیلهای تنهایی را دارد و خلاف اینکه گفته میشود در جامعه همگرایی وجود دارد، اما اینطور نیست. بخشی از جمعیت حس سربار بودن میکنند و این مسئله بیش از همه در میان سالمندان دیده میشود. شاید نیمی از خودکشیها هم در سن میانسالی بهبالا رخ میدهد. یک بُعد آن، اقتصادی است و بعد دیگر، پزشکی. به این معنی که دسترسی به درمان ندارند: «گروهی از این افراد توانایی پرداخت هزینههای درمان را ندارند. برخی دار و ندارشان را فروختهاند تا درمان شوند و حتی گزارشهایی به دست ما میرسد که افرادی جلوی بیمارستان، در تلاشند تا خودشان را به زیر خودروها بیاندازند.»
موضوع دیگری که مورد توجه رحیمی قرار گرفت، مسئله درماندگی آموختهشده است. به گفته او این موضوع، یکی از مشکلات جامعه ماست، کسی که دچار درماندگی آموختهشده است، احساس ناامیدی میکند. او کسی است که شکست را پذیرفته: «در کشور ما ناامیدی وجود دارد و این مسئله با موضوع پیوند و ظرفیت خودکشی دیده میشود، اینکه چقدر با جامعه در ارتباطیم، درحالیکه شاهدیم که دلبستگی عاطفی در جامعه روزبهروز کمتر میشود و پیوندگرایی اجتماعی پایین آمده است.»
عکس: Wana news agency