| کد مطلب: ۱۸۰۴۳
اقلیت خاص یا اکثریت منتقد؟

اقلیت خاص یا اکثریت منتقد؟

روز گذشته از ساعت 9 صبح تا سه بعد‌ازظهر به 10 تا 12 حوزه انتخاباتی سر زدم، مشاهداتم حکایت از کم‌رمق بودن این حوزه‌ها داشت، البته شاید به‌دلیل گرما بوده اما به هر حال این پیام را می‌دهد که اعتراض مردم، جدی است. در حین اعتراضات سال 1401، حاکمیت وعده داده بود که تمهیداتی در حکمرانی و امور سیاسی انجام خواهد داد، اما درست عکس آن را انجام داد.

نمونه آن طرح نور و بگیر و ببندها، همچنین بی‌توجهی به زندانیان سیاسی و... بود. مجموعه این مسائل، فضایی را ایجاد کرد که ما با قشر خاکستری مواجه شویم؛ همان قشری که پای صندوق‌های رأی نیامدند. 20-15سال پیش، هم یک قشر خاکستری وجود داشتند که می‌گفتند ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم، اما این رأی ندادن آنها به‌عنوان یک فعالیت سیاسی تعریف نمی‌شد.

حالا شرایط تغییر کرده و گروهی که انتقاد دارند، در طبقه روشنفکر سخنگویانی دارند و نظرشان را یک فعالیت سیاسی می‌دانند. با این همه حتی اگر میزان مشارکت 10 درصد هم نسبت به دور اول انتخابات بالاتر رفته باشد، باز هم آن شکاف‌ها را ترمیم نمی‌کند. ما با گروهی از افراد 18 تا 26 سال مواجه‌ایم که اساساً نظر دیگری دارند. آنها کسانی هستند که قرار است وارد جامعه شوند و آینده کشور را بسازند، بنابراین باید جدی گرفته شوند.

باید به این سوال پاسخ داده شود که اساساً حاکمیت چه نقشی در جامعه دارد و از آن مهم‌تر رابطه امر سیاسی و اجتماعی چگونه است و چطور باید خودش را در نهادهای حاکمیتی متبلور کند؟ مثل مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان و خبرگان در ساخت قوه مقننه، قضائیه و مجریه. ما در تمام این حوزه‌ها نیازمند بازنگری هستیم.

حاکمیت سه مسئله را باید به‌صورت جدی و بنیادی با همکاری افراد صاحب‌نظر مورد توجه قرار دهد؛ صاحب‌نظرانی که گوش شنوایی برای حرف‌های آنها وجود دارد. این سه مسئله، آزادی، عدالت و جامعه بدون تبعیض است؛ اینها موضوعاتی است که انقلاب 57 را رقم زد و منجر به تبلور جمهوری اسلامی شد. درست همین سه مسئله، باید بازنگری شوند.

به هر حال نکته مهم این است که وعده‌ها و امید به آینده تاثیر چندانی روی کسانی که انتقادهای جدی دارند و انتخابات را تحریم کرده‌اند، ندارد. بیشترین شانس روی مرددهاست. البته آمار و ارقامی در این زمینه وجود ندارد، آنطور که در اطراف دیده می‌شود شاید نهایتاً 10 میلیون نفر مردد بودند که اتفاقات هفته گذشته روی آنها تاثیر گذاشته است، اما به‌طور کلی وضعیتی در جامعه ایجاد شده که خیلی جدی‌تر از این رفتارهاست. حاکمیت باید تصمیم بگیرد که می‌خواهد اقلیتی خاص داشته باشد یا اکثریتی که دنبال تغییر هستند و منتقد؛ یعنی درست همان مسیری که جمهوری اسلامی را پایه‌گذاری کرد.

به هر حال نمی‌گوییم 98 درصد رأی دهند، اما حداقل 60 درصد همراه باشند. باید تکلیف این مسئله روشن شود که نظام می‌خواهد روی آن اقلیت سرمایه‌گذاری کند یا صدای اکثریت را بشنود. البته بعد از اعلام نتایح انتخابات به ما نشان داده می‌شود که جامعه برای حل و فصل امور خود از چه مجرایی استفاده کرده است. اینکه از آن 60 درصدی که رأی ندادند، از حل مسائل اجتماعی خود از طریق ارگان‌ها و نهادهای سیاسی ناامید هستند یا امیدوار؟

به هر حال در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 این ناامیدی حتی تئوریزه و اکتیو شد و در فضای حقیقی غیر از اعتراضات سال 1401، در فضای مجازی هم دنبال شد. یعنی مردم این اعتراضات را از فضای حقیقی و مجازی به پای صندوق‌های رأی آوردند و عده زیادی رأی ندادند. این مسئله قابل تأمل است.

مردم می‌پرسند چه چیزی قرار است تغییر کند، اگر کاندیداهای ریاست‌جمهوری توانسته بودند به این سوال پاسخ دهند، نتیجه آن را در میزان مشارکت مردم می‌دیدیم. به هر حال هنوز آن حس به جامعه القا نشده است، شاید بعد از انتخابات، اگر آقای پزشکیان رأی آورد و توانست به وعده‌هایش جامه‌عمل بپوشاند و سه مسئله اصلی یعنی کارشناسی در حل مسائل اجتماعی، امکان دادوستد و تعامل با جهان و سوم تغییر و تحول در ساختارهای اقتصادی را اجرا کند، بتوان «نه» مردم را به «بله» اکتیو تبدیل کرد.

ممکن است عده‌ای که منتقدند، شرایط اقتصادی را ببینند و رأی‌شان تغییر کند، طبقه نخبه و آکادمیک هم وقتی مشاهده کنند مسئولان رده‌بالایی که سکانداری امور کشور را به‌عهده گرفته‌اند، بخش کارشناسی را رعایت می‌کنند، آنها هم به‌تدریج تغییر کنند. در این میان آن گروه مخالف کوچک هم باقی بمانند و اشکالی هم ندارد. اما فکر نمی‌کنم این تغییر رویه به این زودی‌ها خودش را نشان دهد. شاید در تعداد آراء تغییری دیده شود اما به‌صورت بنیادی به این سرعت اتفاق نمی‌افتد چراکه جامعه از گفتاردرمانی گذشته است.

جامعه امروز ما نتیجه اعتراضات 1401 است؛ اعتراضی که جدی بود و به‌نوعی تحول در جامعه ایجاد کرد، از همه اینها مهمتر آنطور که مشاهدات نشان می‌دهد زنان از گروه‌های جدی مخالف شرکت در انتخابات بودند. این مسئله یک نشانه است. به هر حال سیگنالی است که از سوی آنها فرستاده شده. بنابراین نوع نگرش به مسائل حقوقی و اجتماعی و سیاست‌گذاری‌ فرهنگی و حتی نوع گفتارشان با جامعه زنان در ایران نیاز به یک روانکاوی بنیادین دارد.

در جامعه ما گفته می‌شود که 11-10 میلیون زن مجردند که ممکن است هیچ‌وقت ازدواج نکنند و فرزندی هم نیاورند، بنابراین نوع ادبیات، برنامه‌ها و سیاست‌های مربوط به این گروه، باید تغییر کند، اما اینکه مسئولان چقدر به این حرف‌ها گوش دهند خیلی مطمئن نیستم. به هر حال گوش مسئولان نسبت به این مسائل سنگین است.

دیدگاه

ویژه جامعه
یادداشت
آخرین اخبار