| کد مطلب: ۱۶۴۹۳

بدرقه در پایتخت

روایت هم‌میهن از مراسم تشییع پیکر شهدای حادثه سقوط بالگرد رئیس‌جمهوری و همراهانش

بدرقه در پایتخت

آفتاب دوم خرداد که در تهران طلوع کند، تهران به استقبال هشت پیکر می‌رود که از تبریز راهی طولانی طی کرده‌اند. تهران، پایتخت سرد و گرم کشیده ایران که سال‌ها مراسم‌های مختلف و تشییع‌ها در آن برگزار شده، از صبح یکم خردادماه که پیکرهای رئیس‌جمهوری و همراهانش به فرودگاه مهرآباد رسید تا شب وداع با خانواده‌ها و تشییع در مصلی تهران و حالا مراسم بدرقه از میدان انقلاب تا آزادی بیدار مانده و به استقبال رفته است.

از شب پیش از مراسم تشییع، همه‌چیز آماده است؛ ساعت ۲۲ شب اول خردادماه اولین دیدار مردم تهران با پیکرها در مصلی برگزار می‌شود، سه روز بعد از آن حادثه. حالا دیگر آن بهت روزهای اول کنار و بنرهای تسلیت روی بیلبوردها بالا رفته، پرچم‌های عزا روی دیوارها نشسته و مقامات سیاسی کشورهای دیگر از راه می‌رسند تا میدان انقلاب یک وداع بزرگ دیگر را ببیند.

آغاز مراسم، از اول صبح

ساعت ۵:۳۰ صبح روز تشییع است و آفتاب دیگر بالا آمده. از یک‌ساعت قبل از طلوع آفتاب و پنج ساعت قبل از اقامه نماز بر پیکرها، رفت‌وآمدها برای رسیدن به مصلای دانشگاه تهران و میدان انقلاب شروع شده است. جمعیت سیاهپوش، گروه‌گروه یا تنها کم‌کم در خیابان آزادی بیشتر می‌شود. آنها به سمت انقلاب یا مترو حرکت می‌کنند. تا دقایقی بعد قرار است آزادی به روی ماشین‌ها بسته شود و خیابان به عزاداران سپرده شود. شب قبل، وداع پیکرها با خانواده‌ها تمام شده و حالا نوبت مردم است.

آن سمت میدان آزادی، جمعیت مسافرانی که مقصدشان مراسم تشییع است، بیشتر می‌شود. اتوبوس‌ها سر می‌رسند و مسافران‌شان که پیاده می‌شوند، به سمت مترو حرکت می‌کنند. حالا دیگر این میدان با روزهای دیگر فرق دارد، تا ساعاتی دیگر شکل دیگری خواهد داشت و قرار است میزبان هشت پیکر باشد؛ آخرین نقطه وداع مردم با ابراهیم رئیسی، حسین امیرعبداللهیان، محمدعلی آل‌هاشم، مالک رحمتی، مهدی موسوی، بهروز قدیمی، محسن دریانوش و طاهر مصطفوی.

متروی تهران همان اول صبح اطلاعیه صادر و اعلام کرده: «باتوجه به حضور پرشور شهروندان در مراسم تشییع پیکر شهدای خدمت، امکان تخلیه مسافری در ایستگاه‌های تئاتر شهر و انقلاب جود ندارد و مسافران از ایستگاه‌های توحید، فردوسی در خط چهار یا ایستگاه‌های بوستان لاله و کارگر در خط ۶ استفاده کنند.»

و حالا متروی آزادی لحظه‌به‌لحظه شلوغ‌تر می‌شود. مردم، سیاهپوش وارد پایانه و بعد ایستگاه مترو می‌شوند؛ با خانواده، با کالسکه‌های کوچک، با دوستان یا تنها، گروه به گروه. جمعیت به سمت سکوی کلاهدوز می‌روند که دیگر جایی برای ایستادن ندارد و مقصد همه ایستگاه‌های توحید، فردوسی، پارک لاله و کارگر است تا به نماز ۹ صبح در مصلای دانشگاه برسند.

لابه‌لای شلوغی روی سکوی متروی آزادی، یک نفر دعایی می‌خواند، جمعیت صلوات می‌‌‌فرستد، مرد به خواندن ادامه می‌دهد، جمعیت همراهی می‌کند و برای سر کردن آن لحظات، دعا ادامه دارد. سکو از جمعیت خالی نمی‌شود و قطارها پشت سر هم با ردیف عزاداران پر می‌شود. تا پایان مراسم، ازدحام جمعیت در خیابان انقلاب و اطراف، اجازه تخلیه مسافر در ایستگاه‌های تئاتر شهر و میدان انقلاب را نمی‌دهد.

انقلاب آماده تشییع می‌شود

به میدان انقلاب که می‌رسی، دسته‌های مردم کم‌کم پیدا می‌شوند که پیاده به سمت ۱۶ آذر حرکت می‌کنند و امیدوارند جایی در مصلای دانشگاه پیدا کنند. هنوز دوساعت‌ونیم تا شروع نماز باقی‌مانده و خیابان از جمعیت پر است؛ مردان به هیئت یک دسته، خودشان را به ورودی دانشگاه در ۱۶ آذر می‌رسانند و گروه‌گروه و درهم‌تنیده، لابه‌لای صدای بلندگوهای میدان و دانشگاه، با پرچم‌هایی در دست و پوسترهایی بالای سر وارد دانشگاه می‌شوند.

تصاویر «شهید جمهور؛ سیدابراهیم رئیسی» و «سید شهیدان خدمت» روی دست‌ها و بالای سرها گرفته می‌شود. پرچم فلسطین هم در میان جمعیت هست؛ به نشانه وفاداری.

از هرکوچه منتهی به کارگر شمالی و از خیابان‌های اطراف دانشگاه، بلوار کشاورز، قریب، جمالزاده، میدان انقلاب و خیابان‌های جنوب آن، جمعیت به سمت دانشگاه می‌رود.

کنار خیابان‌ها، روی پله‌ها، کنار جوی‌های آب و چسبیده به نرده‌های دانشگاه جایی برای نشستن نیست. شعارها با صدای بلندگو در هم می‌آمیزد. صدای صلوات عزاداران درهم‌تنیده و منتظر بلند می‌شود. مردانی در دانشگاه تهران دم می‌گیرند: «ای اهل حرم میروعلمدار نیامد.» عزاداری آغاز شده است.

خیابان انقلاب مثل روزهای تشییع دیگر، سیاهپوش است و لاله‌های بزرگ و پارچه‌های عزا دورتادورش را گرفته‌اند. هرگوشه‌ دوربین‌ها درحال آماده‌شدن‌اند. مردم از سمت خیابان آزادی به میدان رسیده‌اند و به طرف مصلای دانشگاه تهران می‌روند.

همه به‌دنبال جایی برای وصل شدن به صف نماز می‌گردند: «دانشگاه از کدام طرفه؟ -نرو، دیگه جا نداره، یک‌ساعت دیگه جای ایستادن نیست»، «آقا نماز تو خیابون اتصال داره؟»  

درهای دانشگاه هنوز بسته نشده، ولی مردم به هم می‌گویند که دیگر جایی برای گروه تازه نیست. صدای بلندگوها از دانشگاه بلند می‌شود، موکب‌ها کارشان را شروع کرده‌اند، نیروهای امدادی و نظامی از نیمه‌های شب و دم طلوع مستقر شده‌اند و کم‌کم نوحه‌خوانی آغاز می‌شود. تصویر بزرگ ابراهیم رئیسی از دور روی دیوارنگاره بزرگ میدان انقلاب دیده می‌شود. حالا میدان آماده تشییع می‌شود.

تشییع در ناباوری

تیغ آفتاب تندتر می‌شود و هرجایی چشم بچرخانی جمعیت منتظر را می‌بینی؛ روی جدول‌های کنار خیابان، کنار مغازه‌های بسته، با بنر و پوستر، زیر آفتاب و سایه.  دور تا دور موکب‌ها و چادرهای هلال‌احمر، آتش‌نشانی و اورژانس ایستاده‌اند، از طلوع آفتاب همه نیروهای امدادی و نظامی آماده شده‌اند.  

چند ساعت بعد، صف آتش‌نشان‌های اعزام‌شده در چند نقطه از مسیر حرکت پیکرها، به نشانه احترام آنها را گلباران می‌کند. در همه مراسم‌های تشییع از تبریز تا تهران و خراسان جنوبی و رضوی چهار هزار امدادگر و ۱۵۰۰ پاکبان آماده‌باش بودند؛ آنها هم در دسته‌های کوچک و در میان مراسم حضور داشتند و کار را از همان اوایل روز آغاز کرده بودند.

روبه‌روی موکب مسجد نزدیک به میدان انقلاب و زیر آفتاب تند خرداد، جمعیت منتظر دست‌به‌دست شدن بطری‌های آب خنک است که داخل سبد می‌رسد. یک‌ساعت به نماز آخر در کنار پیکرها باقی مانده، همه فرعی‌های منتهی به میدان پرشده‌ و تا خیابان جمهوری هم ردی از عزاداران می‌بینی.

منیری جاوید، ۱۲ فروردین، دانشگاه، ابوریحان از نیمه‌های راه به روی جمعیت بسته شده و همه به‌سمت خیابان کارگر هدایت می‌شوند: «خانم نیا، از اینجا نمی‌تونی بروی، بسته است، برو سمت میدان.»

راه‌ها با صلوات باز می‌شود و جمعیت شانه به‌ شانه در رفت‌وآمد و دنبال مسیری برای رسیدن به صحنه اصلی است. از دانشگاه صدای سوره شمس می‌آید.

گوشه یکی از خیابان‌ها دو دختر جوان نشسته‌اند تا خستگی راه دورشان از تن بیرون رود. از شهر دماوند رسیده‌اند. پنج صبح راه افتاده‌اند و دوساعت‌ونیم در راه بودند که به مراسم برسند. به پل‌چوبی که رسیدند، دیگر ماشین‌ها اجازه ورود به محدوده را نداشتند. از همان‌جا پیاده آمدند و دلشان خوش بود که جایی در دانشگاه پیدا می‌کنند.

همانطور که کنار خیابان نشسته‌اند، خاطره تشییع «سردار» را تعریف می‌کنند. «احتمالاً چیزی نمی‌بینیم و به نماز هم نمی‌رسیم، پیکر را ببینیم حداقل.»

همان اطراف، جمعیت دیگر نه راه رفتن داشت و نه برگشتن. مردی می‌گوید: «می‌خواستم بروم داخل دانشگاه، اگر نمی‌شود، برویم دیگر.»

لابه‌لای جمعیت زنی چشم دوخته به خیابان و اشک‌هایش را پاک می‌کند. با فرزندش به مراسم آمده و می‌گوید زمانی که خبر را شنیدم باور نمی‌کردم، اما بعد که خبر شهادت را شنیدم، آرام شدم؛ چون آنها لیاقت‌شان را داشتند: «هنوز باورم نمی‌شود. او باید برای ما دعا کند. خبر را که شنیدم، منقلب شدم، از دیگران می‌پرسیدم که چه خبر است؟ حسی به من می‌گفت قرار است اتفاق بدی بیفتد. اما وقتی پیکرها پیدا شدند، آرام شدم؛ چون به نظرم به حق‌شان رسیدند. برای خودش کار نکرد، فقط به فکر خودش نبود، حرف خدا را پیاده کرد، هرچقدر که به او بی‌احترامی شد، ولی برایش اهمیتی نداشت و خودش را نمی‌دید.»

آن سمت نرده‌های وسط خیابان‌های فرعی، جمعیت آنقدر زیاد است که اجازه پیوستن به بقیه نمی‌رسد؛ مردی می‌گوید: «اینجا نماز نداره حاج‌خانم، باید وصل باشی به جمعیت.»

تا چند دقیقه دیگر، نماز و تشییع آغاز می‌شود و سخنران کم‌کم مردم را آماده می‌کند، صدای بلندگو شنیده نمی‌شود. اینترنت قطع است و مردمی که به سخنرانی داخل دانشگاه نرسیده‌اند، دنبال وصل‌شدن به اینترنت برای تماشای سخنرانی‌اند: «اینترنت شما هم قطعه؟ حداقل باز می‌کردن از اینترنت ببینیم، سه تا کوچه پایین‌تر نشستیم، صدای بلندگو نمی‌یاد.»

چند دقیقه بعد صدای اذان از گوشی‌ها و بلندگوها بلند می‌شود. یکی از خیابان‌ها را باز می‌کنند تا صف‌ها به هم برسد. صدای سخنران مراسم شنیده می‌شود؛ اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس پشت تریبون می‌رود، رو به جمعیت می‌ایستد و به یاد سیدابراهیم رئیسی سخنرانی می‌کند.

او تنها سخنران مراسم است. او پیش از ظهر دیروز در دیدار با رهبر انقلاب، به نمایندگی از دولت و ملت فلسطین، درگذشت رئیس‌جمهوری و وزیر امور خارجه و همراهان‌شان را تسلیت گفت. بعد از سخنرانی، مداحی آغاز می‌شود.

آخرین نماز در دانشگاه تهران

صدای «الصلاه» که از دانشگاه بلند می‌شود، مردم همه با هم رو به قبله می‌ایستند. چند نفر لحظه وداع داخل دانشگاه را از پشت گوشی نگاه می‌کنند، آن جمعیت بزرگ دوشادوش هم که داخل دانشگاه رفته‌اند، می‌خوانند «اللهم انا لانعلم منهم الاخیرا» و مردم بیرون از دانشگاه تکرار می‌کنند. همه امیدوار بودند به داخل مصلی برسند.

بعد از وداع در دانشگاه، مردم منتظرند پیکرها بیرون بیاید. همه نگاه‌ها به سمت خیابان اصلی است، کم‌کم صدای «حیدر حیدر» نزدیک‌تر می‌شود، سرعت قدم‌ها برای رسیدن به خیابان انقلاب تندترمی‌شود، به خیابان اصلی که می‌رسند، از دور خودروی حامل پیکرها پیدا می‌شود. حالا دوربین‌ها بالا آمده، پرچم‌های سیاه پیشاپیش رسیده و کاروان به میدان رسیده است. دست‌ها بالا می‌رود، وقت وداع است. مردی دعا می‌خواند: «شهید زنده است، من به نیابت از آنها زیارت امام‌حسین می‌خوانم.»

چند قدم آن‌طرف‌تر، زنی سیاهپوش و عزادار ایستاده و گریه می‌کند. به ردیف تشییع‌کنندگان نگاه می‌کند که به سمت میدان آزادی در حرکتند: «فکر نمی‌کردیم این اتفاق برای‌شان بیفتد. وقتی خبر را شنیدم خیلی ناراحت شدم. فکر کردم که یک آدم خدمتگزار از میان ما رفت. او هم شبیه حاج‌ قاسم بود، بی‌ریا کار می‌کرد. جمعیت همان حال‌وهوای مراسم حاج قاسم را دارد و مردم می‌دانند چه کسی با اخلاص کار می‌کند. در کنار مردم بود.»

نماز که تمام می‌شود، جمعیت سینه‌زنان به‌سمت میدان آزادی حرکت می‌کند؛ با صدای نوحه‌، با پرچم‌هایی در دست و هم‌قدم با پیکرها که راهش را از میان جمعیت باز می‌کند و آرام‌آرام پیش می‌رود. کنار تشییع‌کنندگان، جمعیت دیگری هم آرام ایستاده و مراسم وداع را نگاه می‌کند و با چشم‌های‌شان آنها را همراهی می‌کنند. زن‌ها و مردها، تنها یا با خانواده، با کالسکه و عصا و ویلچر دور میدان نشسته‌اند. پیاده‌روهای باریک دیگر توان جای دادن جمعیت را ندارند و به دسته‌های داخل خیابان می‌پیوندند.  

مولوی حسن‌زهی، امام جمعه اهل سنت سیستان هم خودش را برای حضور در مراسم تشییع به تهران رسانده، برای ادای احترام آمده است و به هم‌میهن می‌گوید: «من برای همراهی با کسانی آمدم که در زمان خدمت برای مردم زحمت کشیدند و حالا که به درجه رفیع شهادت رسیده‌اند، می‌خواهیم با کمال عزت و احترام آنها را به خانه ابدی‌شان رهسپار ‌کنیم. آقای رئیسی خدمت مخلصانه‌ای برای ایران و ملت‌های مظلوم دنیا انجام دادند که ستودنی بود. زندگی طلبگی، ساده و انسانیت‌شان حرف اول را در زندگی و اخلاق آنها می‌زد. دعا می‌کنیم که همراه با شهدا محشور شوند و ما هم با عزت در برابر آنها حاضر شویم.»

وداع آخر در دارالسلام

پیکرها دورتر می‌شوند و در میان جمعیت تا ساعتی دیگر به میدان آزادی و بعد به سالن اجلاس سران می‌رسند.  از صبح روز چهارشنبه نمایندگان کشورها به تهران آمده‌اند: بلاروس، پاکستان، مصر، سوریه، عراق، افغانستان، لبنان، آذربایجان، ازبکستان، تاجیکستان، تونس، هند، چین، روسیه، ارمنستان و... در آخر قرار است ۶۰ نماینده از کشورهای دیگر برای ادای احترام به پیکرها در سالن اجلاس حاضر شوند.

دیدارهای سیاسی پشت سرهم برگزار می‌شود، پیام‌های تسلیت می‌رسد، پرچم‌های عزا نیمه‌افراشته و عزای عمومی ایران ادامه دارد.

حوالی عصر پیکرها به سالن اجلاس می‌رسند و ادای احترام نمایندگان کشورها به رئیس‌جمهوری ایران و همراهانش آغاز می‌شود. هیئت‌های سیاسی به سالن اجلاس وارد می‌شوند. دیدارهای سیاسی پشت سرهم، پیام‌های تسلیت و پرچم‌های عزا نیمه‌افراشته تصاویر پایانی تشییع بزرگ دوم خرداد بود.

مراسم تشییع پیکر شهید امیر سرتیپ دوم سیدطاهر مصطفوی، امیر سرتیپ دوم محسن دریانوش و سرهنگ دوم فنی بهروز قدیمی با حضور خانواده‌های آنها، فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش و خانواده‌های‌شان ظهر دیروز در پایگاه هوایی شهید لشکری برگزار شد.  شهید مصطفوی در بهشت‌زهرا، شهید دریانوش در نجف‌آباد و شهید قدیمی در ابهر به خاک سپرده می‌شوند.

سه‌روز بعد از اولین تشییع در تبریز و خداحافظی در قم،  تهران و خراسان جنوبی، آخرین وداع در حرم رضوی است؛ در رواق دارالسلام،  پیش از اذان مغرب، جایی که هشتمین رئیس‌جمهوری ایران در آن آرام می‌گیرد.

 عکس: آرش خاموشی/ هم‌میهن

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی