درد ناتمام کیان/پیگیری پرونده تنبیه یک دانشآموز در مشهد که موجب شکستن لگن او شد
در یکسال گذشته ۱۰ مورد تنبیه بدنی در مدارس خبرساز شده است

«دیماه 1403 بود که به من زنگ زدند و گفتند، پسرت از روی پلهها افتاده است، اگر بخواهید میتوانید نیایید، ما خودمان او را به بیمارستان میبریم. وقتی به بیمارستان رفتم، دیدم رنگ صورت فرزندم سفید شده و میگوید، از روی پلهها نیفتادهام.» این آقای «ن»، معاون یکی از مدارس منطقه طبرسی مشهد بود که با ضربه به پای کیان 10 ساله لگن او را شکست و حالا بعد از گذشت هشت ماه از این ضربه، پای او هنوز هم لنگ میزند.
فیلمهایی که از آن روز بارانی باقی مانده آن را تایید میکند؛ وقتی که در آن روز بارانی، یکی از دانشآموزان، میدود و روی لباس معاون مدرسه کمی آب میپاشد و هممدرسهای کیان، او را مقصر معرفی میکند و آقای «ن» با ضربه به پای کیان، باعث شکستن لگن او میشود؛ ضربهای که دردش تا امروز باقی مانده است.
خبر تنبیه بدنی کیان اسفندماه سال گذشته رسانهای شد و مادر او شرح مفصلی از آن اعلام کرد. همان زمان رئیس آموزشوپرورش ناحیه یک مشهد این خبر را تایید کرده و گفته بود: معاون یادشده جزو نیروهای تازهاستخدام و دارای دو سال سابقه خدمت است که بلافاصله بعد از وقوع حادثه، ابلاغ او لغو و به کمیته ارزیابی عملکرد معرفی شد و سایر پیگیریهای لازم برای برخورد قانونی با او آغاز شده است.»
معاون این مدرسه که در ناحیه دو آموزشوپرورش مشهد قرار دارد، بعد از آسیبزدن به کیان، عزل شد. محمد رهنما، رئیس اداره اطلاعرسانی و روابط عمومی آموزشوپرورش خراسان رضوی درباره پیگیری این پرونده به هممیهن خبر میدهد و میگوید: «از سوی خانواده، یک شکایت قضایی صورتگرفته که در حال طیکردن مسیر خود است. در سطح آموزشوپرورش هم پرونده تخلف این فرد به هیئت تخلفات ارجاع و بررسی شده و طبق رأی آن، محرومیت از هرگونه ارتقای شغلی اعم از گرفتن طبقه و رتبه و گروه به مدت دوسال است. او از معاونت مدرسه بهمدت دوسال عزل شده و لغو ابلاغ شده و در سال جدید هم هیچ پست اداری به او تعلق نخواهد گرفت.»
تنبیه کیان بهدلیل پاشیده شدن آب روی لباس معاون مدرسه، تنها مورد تنبیه و آزار جسمی دانشآموزان در طول یکسال گذشته نبوده و بررسی خبرهای رسمی منتشرشده، نشان میدهد درمجموع از مهرماه سال گذشته تا اردیبهشتماه امسال، 10 مورد تنبیه دانشآموزان، رسانهای شده است. سمت دیگر، خبرهایی درباره آسیبدیدن معلمان توسط دانشآموزان و خانواده آنها بود که سه مورد در رسانهها منتشر شده است؛ روندی که کارشناسان میگویند نشان میدهد مدارس، به میدان برخورد بحرانهای روانی و اجتماعی تبدیل شدهاند.
مادر کیان به هممیهن میگوید آنها برای پیگیری شکایت خود، از یک وکیل کمک گرفتهاند و شکایت خود را بهصورت قضایی ثبت کردهاند: «آخرین دادگاه قرار بود تیرماه برگزار شود، اما آن را تا ماه دی بهتعویق انداختند؛ بههمیندلیل اعتراض کردیم و به ماه مهر موکول شد؛ پشت این شکایت، آموزشوپرورش است و اصلاً پیگیری نمیشود. چندبار از خود دادگاه تماس گرفتند و گفتند که بیایید رضایت دهید، این آقا معلم است. چرا باید رضایت دهیم؟ آنها حتی یکبار هم برای دلجویی نیامدند و سر نزدند.»
او تعریف میکند، مسئولان آموزشوپرورش بعد از گذشت چهار روز از زمان آسیبدیدن کیان و پس از رسانهایشدن این ماجرا، با او ملاقات کردند، اما معاون مدرسه که باعث شکستهشدن لگن او شده بود، نه تماسی گرفت و نه پیگیر وضعیت کیان شد: «ما به مسئولان مدرسه گفته بودیم که حال روحی فرزندم بسیار خراب است و نمیتواند در امتحانات نیمسال دوم شرکت کند؛ چون دکتر به او ششماه استراحت مطلق داده است.
گفتند او را قبول میکنیم، بیایید رضایت دهید، ما او را در بهترین باشگاه و مدرسه هم ثبتنام میکنیم؛ چون پسرم مدال طلای مسابقات کونگفوی چناران را دارد. بعد از آن حادثه، پسرم شبها در خواب فریاد میزد، نمیتوانست در کوچه بازی کند، وقتی با ماشین از کنار مدرسه رد میشدیم، گریه میکرد و نگران بود معاون مدرسه، آقای «ن» را ببیند؛ بههمیندلیل هم از آن محله جابهجا شدیم که کمی حال روحی او بهتر شود و بتواند در کوچه بازی کند.»
زمانی که خانواده برای گرفتن پرونده او به مدرسه میروند، مسئولان مدرسه سابق کیان به آنها میگویند، پسر شما قبول نشده؛ چون در امتحانات شرکت نکرده است: «به آنها گفتم، او استراحت مطلق بوده است، چطور میتوانم پسری که شب تا صبح در خواب جیغ میزند، میترسد و با دیدن کوچه مدرسه گریه میکند را دوباره به مدرسه بیاورم؟ از شما شکایت میکنم، درنهایت پاسخ دادند که او را قبول میکنیم، ولی طوریکه هیچ مدرسهای او را ثبتنام نکند. همینطوری هم شد؛ مدارس منطقه به ما میگفتند نمرات کیان پایین و پسر پُرحاشیهای است. مسئولان آموزشوپرورش هم گفتند، هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. درنهایت او را در مدرسهای ثبتنام کردیم که فاصله زیادی با خانه دارد.»
مادر کیان تعریف میکند که او مدتهاست وقتی باران میآید، میلرزد؛ چون یاد همانروز میافتد. به گفته مادر او، آموزشوپرورش به آنها وعده همراهی در تامین هزینههای درمان را داده بود. بیمارستان، بیمه کیان را نپذیرفت و 30 میلیون هزینه درمان او توسط خود خانواده تامین شد: «به آموزشوپرورش گفتیم که در پرداخت این هزینهها کمک کنید، جواب دادند شکایت را پس بگیرید، پول بیمارستان را میدهیم. من با قرضکردن، هزینه بیمارستان را پرداخت کردم. مدتی هم نتوانستم سرکار بروم؛ چون باید زیر پسرم لگن میگذاشتیم و در این شرایط هم تامین هزینههای خانه و بیماری او هم مطرح بود.»
پدر و مادر کیان، هردو کارمندند و غیر از کیان، دو فرزند دوقلوی دیگر هم دارند که یکی از آنها بیمار است. آنها سهماه بعد از اتفاقی که برای کیان افتاد، توانستند بخیه فرزندشان را بکشند، یکبار او را برای ویزیت دکتر بردهاند و بعد از پنج میلیون تومان هزینه دارو، دیگر نتوانستند برای او داروهای تقویتی تهیه کنند و تا امروز نتوانستند کیان را برای فیزیوتراپی ببرند. مادر کیان، همانزمان که از هزینههای فیزیوتراپی او میگفت، نگران عمل صبح فردای یکی از دوقلوهایش بود. پای چپ او بعد از این آسیبدیدن، لنگ میزند و هنگام راهرفتن آن را روی زمین میکشد و هنوز هم بین استخوان آسیبدیدهاش فاصله است.
مدرسهای که کیان در آن آسیب دید، در ناحیه دو و نزدیک محل سکونت آنها بود، اما حالا خانواده او میگویند، مدارس ناحیه دو ثبتنام او را انجام ندادند و مجبور شدند او را در یکی از مدرسههای ناحیه چهار آموزشوپرورش مشهد ثبتنام کنند که فاصله زیادی با محل سکونت آنها دارد. «هربار که رفتم آموزشوپرورش، گریه و التماس کردم که او را نزدیک خانه خودمان ثبتنام کنم، گفتند نه. اول آموزشوپرورش ناحیه دو گفت که شهریورماه مراجعه کنید، بعد گفتند، هفت میلیون تومان برای ثبتنام باید بپردازید. این بیانصافی است! من کارگر از کجا هفتمیلیون تومان برای یک مدرسه دولتی بیاورم؟ انگشترم را فروختم که پولش را تهیه کنیم، بعد گفتند، اصلاً جا نداریم و هیچکاری نمیتوانیم انجام دهیم.»
قبل از شکستهشدن لگن کیان توسط ناظم، او و همکلاسیهایش با خشونت کلامی و فیزیکی از سوی معلمشان روبهرو بودند. این روایت را مادر کیان از زبان خودش و پسرخواهرش- همکلاسی کیان- شنیده است: «در کلاس چهارم همین مدرسه، هروقت به خانه برمیگشت کنار گوشاش قرمز بود. میگفت، مامان نگاه کن، آقا (معلم) من را میزند. یکبار او را جریمه کرده و گفته بود که از روی یک داستان پنجصفحهای، 15 بار بنویسد.
به معلم شکایت کردم، گفت دخالت نکنید! به مدیر مدرسه هم گفتم که این معلم فرزندم را میزند، جواب داد: چوبِ معلم گل است! پسرخواهرم در کلاس پسرم است. تعریف میکرد وقتی دستمان را بالا میبریم که سوال کنیم، معلم فحش میدهد. من نمیگویم جریمهدادن اشتباه است، درست است، ولی باید از پس آن بربیاید. انگار با این کار مادر و پدر را جریمه میکند.»
10 مورد گزارش تنبیه و آزار دانشآموزان در یکسال
طبق ماده ۸۱ آییننامه اجرایی مدارس، تنبیه بدنی دانشآموز و سوءرفتار با او بههردلیل و تحت هر شرایطی ممنوع است و با متخلفان برابر قوانین و مقررات رفتار میشود. در قوانین بالادستی ازجمله قانون مصوب ۲۳ اردیبهشتماه ۹۹ مجلس شورای اسلامی، مصادیق سوءرفتار نیز گفته شده است؛ هرگونه فعل یا ترکفعل عمدی که سلامت جسمی، روانی، اخلاقی یا اجتماعی طفل و نوجوان را در معرض خطر و آسیب قرار دهد ازقبیل ضربوجرح، محبوسکردن، سوءاستفاده جنسی، توهین یا تهدید نسبت به طفل یا نوجوان یا قراردادن او در شرایط سخت و غیرمتعارف یا خودداری از کمک به او، بهنوعی مصادیق سوءرفتار هستند که در قانون حمایت از اطفال و نوجوانان آمده است.
از مهرماه سال گذشته تا امروز حداقل 10 خبر بهطور رسمی درباره تنبیه بدنی دانشآموزان مدارس منتشر شده است: چهارم مهرماه 1403، تنبیه یک کودک هفتساله در روستای کهورآباد سهرابیان شهرستان کهنوج توسط معلم که منجر به شکستهشدن دو دندان و پارگی چانه او شد، 9 مهرماه 1403، تنبیه دو دانشآموز پایههای هفتم و هشتم در مدرسه شهید مسلم کیخا، واقع در روستای چاه دنک از توابع بخش جلگه چاه هاشم شهرستان دلگان با تسمه کولر و شلنگ/ 25 مهرماه سال 1403، تنبیه بدنی یک دانشآموز در بجنورد/ آذرماه 1403، تنبیه دانشآموز ایلامی در مهران توسط معلم/ 29 آذرماه 1403، گزارشی از تنبیه بدنی با شیلنگ در یکی از مدارس کوهدشت/ دی 1403، تنبیه بدنی یک دانشآموز در مدرسه فاروق ایرانشهر/ دی 1403، تنبیه بدنی یک دانشآموز در یکی از مدارس مشهد/ 15 اسفندماه 1403، تنبیه بدنی دانشآموزان با شیلنگ در ملکان آذربایجان/ 24 فروردینماه 1404، انتشار خبر تعرض معلم یکی از مدارس پسرانه در شهرری/ فروردینماه 1404، ضربوشتم دانشآموزان مدرسه راشدین سنندج/ اردیبهشتماه 1404 انتشار فیلمی از کتکزدن دانشآموزان توسط معلم یکی از مدارس پسرانه در کرمانشاه در اردیبهشت منتشر شد. آموزشوپرورش این استانها بعد از انتشار این اخبار، هرکدام خبر از پیگیری پروندهها و برخورد با معلمان خاطی و دلجویی از خانوادهها خبر دادهاند.
تغییر الگوی خشونت در مقاطع بالای مدارس پسرانه
نتایج یک مطالعه اثر خشونت معلم بر تحصیلگریزی، خوشبینی تحصیلی و سرزندگی دانشآموزان که تابستان 1401 در نشریه نظامهای آموزشی منتشر شد، نشان میدهد که بین خشونت معلم و تحصیلگریزی رابطه معناداری دارد و معلمانی که رفتارهای خشونتآمیز بدنی، کلامی، عاطفی و جنسی را به نمایش میگذارند، عزت نفس و اعتمادبهنفس دانشآموزان قربانی را از بین برده و هیجانات مثبت تحصیلی را از بین میبرند.
نتایج «بررسی جرمشناختی خشونت معلمان علیه دانشآموزان: مطالعه موردی مقطع متوسطه اول شهرستان مرودشت» هم نشان میدهد که بین رضایت شغلی، تابآوری و مهارتهای شغلی معلمان با میزان خشونت آنان رابطه معنیدار و معکوسی وجود دارد. همچنین بین مشروعپنداری خشونت نزد معلمان و میزان خشونت آنها نیز رابطه معنیدار، مثبت و مستقیمی وجود دارد.
سمیه امیدی، مسئول واحد مددکاری انجمن حمایت از حقوق کودکان و مسئول واحد صدای یارا با اشاره به آمار تماسهای خط مشاوره تلفنی رایگان کودکان و نوجوانان (صدای یارا) به هممیهن میگوید: «در دوسال گذشته ۲۴۸ تماس با موضوع مشکلات ارتباطی با دوستان و همسالان در مدرسه به ثبت رسیده است. از میان این تماسها، حدود ۱۰ تا ۱۲ مورد مربوط به درگیریهای لفظی، خشونت کلامی، تخریب شخصیت و حتی تنبیه بدنی از سوی کادر مدرسه گزارش شده است.
بررسیها نشان میدهد که در مدارس پسرانه، بهویژه در مقاطع متوسطه اول و دوم، میزان خشونت کلامی و تحقیر روانی افزایش مییابد؛ چراکه در این سنین امکان اعمال خشونت جسمی برای کادر مدرسه کمتر است و بیشتر از شیوههای کلامی و روانی برای کنترل دانشآموزان استفاده میشود.» به گفته او، پسران در سنین نوجوانی کمتر تمایل به بیان احساسات خود دارند و واکنش آنها به خشونت، در مقایسه با دختران، بیشتر بهصورت انتقال تنش به فضای خانواده بروز میکند. این وضعیت میتواند پیامدهایی مانند افسردگی، نوسانات شدید هیجانی و بیانگیزگی تحصیلی را در پی داشته باشد؛ موضوعیکه در گزارشهای صدای یارا بهطور مکرر مشاهده میشود.
مسئول واحد صدای یارا از اهمیت جنسیت و سن در الگوی بروز هیجان میگوید و توضیح میدهد: «پسران نوجوان پس از مواجهه با خشونت اغلب واکنشهایی نظیر گوشهگیری، رفتارهای مقابلهای، امتناع از برقراری ارتباط با همسالان یا حتی بیزاری از یک درس مشخص نشان میدهند. در مقابل، وقتی دختران در مدرسه با خشونت مواجه میشوند، معمولاً واکنش آنها بیشتر هیجانی و درونی است تا رفتاری. بسیاری از آنها احساسات خود را با گریه، سکوت طولانی، یا دردِ دل با دوستان نزدیک ابراز میکنند. آنچه در گفتوگوهایشان شنیده میشود، بیشتر واژههایی از جنس ترس، نگرانی، بیاعتمادی و غم است.
دختران کمتر به مقابله مستقیم یا رفتارهای پرخاشگرانه روی میآورند و بیشتر تمایل دارند مشکل را از طریق بیان شفاهی یا درخواست حمایت از معلم، مشاور یا خانواده پیگیری کنند. در گزارشهای ثبتشده در «صدای یارا» نیز بارها دیده شده است که دختران با عباراتی مانند «میترسم دوباره اتفاق بیفتد»، «دیگر حوصله مدرسه ندارم» یا «به دوستم گفتم اما کسی جدی نگرفت»، احساسات خود را بیان کردهاند. بیشترین گزارشها مربوط به خشونت جسمی از سوی والدین است.»
سحر خواجهوند، مدیر حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان به هممیهن میگوید، براساس اساسنامه انجمن و موضوع فعالیت آن که حمایت همهجانبه از حقوق کودکان است، همچنین ماده 66 قانون آیین دادرسی کیفری که طبق آن سازمانهای مردمنهادی که در زمینه حمایت از اطفال و نوجوانان میتوانند نسبت به جرائم ارتکابی دراینزمینه اعلام جرم کنند و در تمام مراحل دادرسی شرکت کند، این امکان برای انجمن وجود دارد که در مراحل دادرسی هم شرکت کند: «ماده 66 آیین دادرسی کیفری در سال 1392 ماده به این شکل بود که انجمنهایی با موضوع فعالیت مرتبط، علاوه بر اعلام جرم و شرکت در مرحله رسیدگی، میتوانستند در دادگاه اقامهدلیل کرده و همینطور نسبت به آرای مراجع قضایی اعتراض کنند. همچنین اگر رأیصادره علیه کودک یا نوجوان بود، امکان اعتراض به آن وجود داشت، ولی در اصلاحات سال 94 قانون، این امکان از سازمانهای مردمنهاد سلب شده که میتوان آن را مهمترین چالش این پروندهها در نظر گرفت.»
او میگوید، در پیگیری پروندههای مشابه پرونده کیان، اولویت این است که کودک بتواند به فضای آموزشی برگردد و از تحصیل بازنماند، اما در بسیاری از موارد، آموزشوپرورش بهجای انجام وظایف خود که براساس قانون حمایت از اطفال و نوجوانان سال 1399 برایش تعیین شده، از نیروی خود حمایت میکند که برای انجمن حمایت از کودکان چالشهایی بهدنبال دارد: «آموزشوپرورش براساس این قانون وظایفی ازجمله آموزش مدیران و کارکنان آموزشی و اداری در زمینه حقوق اطفال و نوجوانان را برعهده دارد، اما میبینیم نهتنها اجرا نمیشود، بلکه زمانی که حقوق طفل از طرف کارمندان و مدیران این وزارتخانه رعایت نمیشود، آموزشوپرورش از آنها حمایت میکند و گاهی مانع مجازات آنها میشود؛ روندیکه مانع ایجاد بازدارندگی شده و باعث میشود شاهد موارد و مثالهای متعددی از این موضوع در کل کشور باشیم.»
او میگوید، آموزشوپرورش مکلف شده که موارد ثبتنام نشدن و مشکوک به ترکتحصیل را به سازمان بهزیستی و دفتر حمایت از اطفال و نوجوانان قوهقضائیه معرفی کند تا جلوی ترکتحصیل گرفته شود، اما در موارد مشابه شاهد این هستیم که گاهی خود آموزشوپرورش با تهدیدات و هرشکلی از اعمال فشار به خانواده کودک، مانع از پیگیری حقوق آنها میشود: «این موضوع به این معنی نیست که آموزشوپرورش بهصورتکلی این اقدام را انجام میدهد، اما این مسئولیت برای این مجموعه بهصورتکلی وجود دارد که جلوی موارد مشابه را بگیرد.»
مدارس، میدان برخورد بحرانهای اجتماعی
برخوردهای فیزیکی در مدارس، نقطه مقابلی هم دارد و در طول یکسال گذشته خبرهایی درباره آزار معلمان توسط دانشآموزان منتشر شده است؛ مثل مسمومیت معلم ایلامی توسط سه دانشآموز در شهرستان ملکشاهی کرمانشاه، کتکخوردن دو معلم در زرند کرمان و شهرستان هیرمند سیستان توسط خانواده دانشآموزان.
عباس فرجی، روانشناس و مشاور در آموزشوپرورش، به هممیهن میگوید فشارهای روانی، شکافهای نسلی و بحرانهای اجتماعی، روابط معلم و دانشآموز را متأثر کردهاند. این وضعیت هشدار میدهد که مدارس ما نهتنها محل آموزش، بلکه میدان برخورد بحرانهای روانی و اجتماعی هم شدهاند. او توضیح میدهد که تنبیه به هرگونه محرکی گفته میشود که هدفش بازداشتن فرد از تکرار یک عمل یا اصلاح رفتار اوست و در فضاهای آموزشی، میتواند از یک نگاه تند یا محرومسازی ساده تا برخوردهای فیزیکی و سایر موارد گسترده شود.
بااینحال روانشناسان سالهاست هشدار میدهند که هر شکل از تنبیه، اگر بدون آگاهی و آموزش درست اعمال شود، نهتنها به اصلاح رفتار منجر نمیشود، بلکه میتواند پیامدهای روانی عمیقی بر جای بگذارد. به گفته او، تنبیه میتواند به اشکال مختلفی در سیستمهای آموزشی مشاهده شود: «تنبیه بدنی درواقع همان شکل سنتی و ملموس خشونت است؛ از سیلی و ضربه گرفته تا ایستادنهای طولانی و کارهای اجباری. اما تجربهی حضور من در مدارس نشان میدهد که تنبیه روانی گاهی آسیبزاتر است؛ تحقیرکردن، برچسبزدن، مقایسههای بیرحمانه و محرومسازیهای اجتماعی نمونههایی از این تنبیههای خاموشاند.
این نوع تنبیه شاید ردی بر پوست نگذارد، اما زخمی عمیق بر روان مینشاند. طبق گزارشهای سازمانهای بینالمللی، در بسیاری از کشورها، ازجمله کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، تنبیه بدنی در مدارس سالهاست ممنوع شده و حتی قوانین سختگیرانهای علیه آن وضع شده است. در ایران نیز وزارت آموزشوپرورش بارها با صدور بخشنامه، اعمال تنبیه بدنی را تخلف دانسته است.
بااینحال گزارشهای رسانهای و مراجعات دانشآموزان به مراکز مشاوره نشان میدهد که هنوز مواردی ازایندست رخ میدهد. نبود آمار دقیق رسمی درباره میزان تنبیه و انواع آن در مدارس ایران، خود نشانهای از ضعف نظام پایش و گزارشدهی در این حوزه است.» او از مواجهه با روی دیگری از خشونت در سالهای اخیر میگوید: «دراینمیان در سالهای اخیر روی دیگری از خشونت هم در مدارس دیده میشود: دانشآموزانی که در برابر معلمان پرخاشگری میکنند و گاهی حتی دست به خشونت فیزیکی میزنند.
یکی از نمونههای دردناک آن که چندسال پیش شاهدش بودیم، قتل معلم در کلاس درس توسط یکی از دانشآموزان یا آتشزدن یک معلم در کلاس درس بود. هرچند این موارد نادر است، اما پیام مهمی دارد؛ کلاس درس دیگر فقط صحنه یکسویه قدرت نیست. درواقع فشارهای روانی، شکافهای نسلی و بحرانهای اجتماعی، روابط معلم و دانشآموز را متأثر کردهاند. این وضعیت هشدار میدهد که مدارس ما نهتنها محل آموزش، بلکه میدان برخورد بحرانهای روانی و اجتماعی هم شدهاند.»
فرجی از تجربه مشاوره خود در مدارس و دلایل بروز خشونت از سوی معلمان و دانشآموزان میگوید: «تجربههای مشاورهای من نشان میدهد که پشت هر رفتار خشونتآمیز، چه از سوی معلم و چه از سوی دانشآموز، معمولاً داستانی نادیده وجود دارد: فشارهای اقتصادی خانواده، کمبود مهارتهای ارتباطی معلم، اضطرابهای تحصیلی و نبود حمایت روانشناختی ساختارمند.
وقتی معلمی در کلاسهای پرجمعیت و با حداقل امکانات تنها گذاشته میشود، احتمال واکنشهای هیجانی بالا میرود. ازسویدیگر دانشآموزی که از خانه تا مدرسه با اضطراب و مقایسههای مداوم مواجه است، ممکن است خشماش را در کلاس تخلیه کند. درواقع ما در یک دستگاه معادلاتی با چند مجهول روبهرو هستیم و برای حل این معادلهی پیچیده نیاز است که بسیاری از چیزها تغییر کنند. درنتیجه برای حل این مسئله، نگاه مقطعی کافی نیست.
اینکه یکی، دو مقاله نوشته شود یا هرسال بهمحض انتشار خبری درباره تنبیه دانشآموزی، موج رسانهای پررنگی شکل بگیرد و بعد از مدتی همهچیز به فراموشی سپرده شود، کمکی به حل مشکل نمیکند.» به اعتقاد فرجی اصلاح این شرایط نیاز به تغییرات اساسی در شش بُعد دارد: «بُعد اول آموزش معلمان است؛ مهارتهای مدیریت خشم، ارتباط با نسل جدید و رویکردهای ترمیمی باید بخشی از دورههای معلمی باشد. بخش دوم، حمایت روانی از دانشآموزان است؛ مشاورهی مدرسه نباید یک عنوان تشریفاتی باشد یا نیرویی که در جای غیرتخصصی خود بهکار گرفته میشود.
بهنظر من، تخصصیترین نیروی آموزشی مشاوره است، اما همین نیروهای تخصصی عمدتا مشغول کارهای فرسایشی و بیثمر هستند. بخش سوم، بازنگری در مقررات است؛ قوانین انضباطی باید از حالت صرفاً تنبیهی خارج شده و بهسمت مداخلات ترمیمی و گفتوگومحور حرکت کند. مکانیزمهای تشویق هدفمند و سایر روشهای آموزشی مدرن باید در سیستم آموزشی کشور جای خود را پیدا کنند.» فرجی توضیح میدهد که مشارکت والدین هم بخشی از این تغییرات است و آموزش خانوادهها درباره روشهای تربیتی سالم، میتواند فشارهای روانی بر مدرسه را کاهش دهد.
علاوه بر این مداخلهی نهادهای حاکمیتی هم باید دچار تغییرات اساسی شود و این نهادها باید بحران حاکم بر آموزشوپرورش را بهعنوان یک اولویت مهم و ضروری در دستور کار قرار دهند. او رسانهها را هم بخش دیگری از این تغییرات میداند و اعتقاد دارد که آنها باید، هم در سطح آگهی و هم در آگاهیبخشی، در مواجهه و مقابله با این موضوع نقشآفرینی کنند.
درنتیجه موضوع تنبیه در مدارس، چه آشکار و چه پنهان، تنها یک مسئلهی آموزشی نیست؛ بلکه بازتابی از وضعیت روانی و اجتماعی جامعه است. برخورد با این پدیده نیازمند نگاهی چندلایه است؛ نگاهی که هم معلم را میبیند، هم دانشآموز را و هم لایههای پنهانی را که در سکوت شکل میگیرند. اگر این نگاه شکل بگیرد، مدرسه میتواند بهجای میدان تنش، به بستر پرورش نسلی سالم و توانمند تبدیل شود.