پرسش کلیدی که در نشست استقلال دانشگاهها با حضور سه وزیر سابق علوم مطرح شد
فارغالتحصیلان کجا هستند
«جامعه دچار ضعف مدنی شده است.» این خلاصه کلام سخنرانان نشست مراسم دومین جایزه دوسالانه استاد محمد قریب، بنیانگذار دانش نوین پزشکی کودکان در ایران با موضوع استقلال دانشگاه، آزادی علمی و مسئولیت اجتماعی بود؛ مراسمی که با حضور مصطفی معین، جعفر توفیقی و رضا فرجیدانا از وزرای پیشین علوم، محمدرضا مکنون، استاد دانشگاه صنعتی امیرکبیر، هنگامه اخوان، خواننده موسیقی اصیل ایرانی، محسن رنانی، استاد اقتصاد، نسرین مصفا، استاد دانشگاه تهران و... برگزار شد. آنها در همین نشست از وضعیت استقلال دانشگاهها انتقاد کردند. با این توضیح که با تغییر بخشی از نظام سیاسی کشور در سال 1384، وضعیت استقلال دانشگاهها تغییر کرد؛ استخدام هیئتهایعلمی از وزارت علوم، خارج و به شورایعالی انقلاب فرهنگی تحتعنوان هیئتعلمی جذب واگذار شد. آئیننامه ارتقای استادان نیز به همین سرنوشت دچار شد.
ضعف جامعه مدنی در کشور
مصطفی معین، وزیر اسبق علوم، در این همایش افسردگی و ناامیدی را ازجمله مسائل مبتلابه جامعه عنوان کرد و گفت: «توده مردم بهدلایل مختلف که عمده آن معیشتی و آگاهی کمتر نسبت به حقوق خود است، نسبت به مطالبه حقوقشان اقدام نمیکنند و دچار بیانگیزگی میشوند. اما از دانشگاهیان و نخبگان کشور انتظار نمیرود ناامید و بیانگیزه شوند. ما یک تئوری داریم با این مفهوم که هرچه شرایط سختتر و پیچیدهتر شود و مشکلات افزایش یابد، باید به همان نسبت انگیزه فرد نخبه افزایش یابد. زیرا هرچه سطح آگاهی بهویژه دانش علمی افزایش یابد، احساس مسئولیت فرد نسبت به جامعه خود نیز باید افزایش یابد.» او افزود: «رسالت علمی دانشگاه و رسالت اخلاقی و اجتماعیاش، دارای ارتباط سرشتی با یکدیگرند و از هم جدا نیستند. اگر فرد دانشگاهی نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت نکند، بیاخلاق است. وقتی در وزارت علوم بودم، در آن زمان توسعه علمی شرط بقا بود، اما وقتی بهدلایلی از وزارت علوم خارج شدم به این نتیجه رسیدم که قبل از اینکه توسعه علمی مطرح شود و پذیرش اجتماعی هم داشته باشد، زمینههای اجتماعی و اخلاقی آن باید فراهم باشد. تقریباً یکچهارم جمعیت ایران فارغالتحصیل دانشگاه یا دانشجو هستند، این جمعیت باید احساس مسئولیت کنند اما سوال این است که اینها کجا هستند؟» معین با بیان اینکه درحالحاضر جامعه مدنی در سطح جهان، تعیینکننده آینده جوامع است، افزود: «جامعه مدنی ما نسبت به کشورهای توسعهیافته، در حال توسعه و حتی کشورهای عقبافتاده، بسیار ضعیف است. فعالیت جامعه مدنی اعم از دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی، علمی، سمنها بهویژه مراکز غیردولتی، باید تشویق شود. معتقدم یکچهارم جمعیتی که دانشگاه را پشتسر گذاشتهاند، باید احساس مسئولیت نسبت به جامعه کنند و با توجه به تخصص خود در جامعه مدنی حاضر شوند. سمنها نیز باید جوانان را جذب و تشویق به گفتوگو کنند. اگر در تصمیمگیریهای کشور به این شکل ایفاینقش کنیم، آینده کشور در دست مردم خواهد بود، اما اگر مردم بهدلایل مختلف در حاشیه بایستند و نخبگان هم سر در گریبان باشند، هیچ اتفاقی در مسیر توسعه نمیافتد. مسئولیت جمعی نخبگان نسبت به کشور، باید صورت عملی به خود بگیرد. در دوران بازنشستگی حتی باید انگیزه ما چندبرابر شود و احساس مسئولیت کنیم.»
مهجور ماندن کدهای اخلاقی در دانشگاهها
رضا فرجیدانا، استاد دانشگاه تهران و وزیر پیشین علوم ـ که بهعنوان یکی از برگزیدگان گروه علوم فنی و مهندسی در این دوره از جایزه استاد دکتر محمد قریب انتخاب شده بود ـ پرداختن به مقوله اخلاق در علم و فناوری، در روزگاری که با افول آن روبهرو هستیم را اقدامی در مسیر توسعه پایدار خواند. او گفت: «در چندهفته گذشته، اولین دوره مسابقات دانشجویی اخلاق برگزار شد که مسئولیت برگزاری آن برعهده من بود. 8 گروه به دانشگاه تهران آمدند تا در برابر یک چالش اخلاقی قرار بگیرند. در جریان این رویداد مشخص شد که برخی همکاران دانشگاهی از کدهای دانشجویان مطلع نیستند و از آن کدها، ابراز شگفتی کردند. در پایان این رویداد، من به این واقعیت تکاندهنده رسیدم که مهجور ماندن این کدهای اخلاقی، نتیجه طولانیمدت غفلت از اخلاق بهعنوان یک مقوله اصلی در علم و فناوری است.» او ادامه داد: «قرار دادن کدهای اخلاقی به دانشجویان در متن برنامههای رشتههای درسی، برگزاری گسترده مسابقات دانشجویی اخلاق برای ترویج و بهکارگیری عملی کدهای اخلاقی، اندیشیدن به مکانیزمهای تشویقی برای شرکت پژوهشگران و اعضای هیئتعلمی بهویژه اعضای هیئتعلمی جوان در کارگاههای آموزش اخلاق حرفهای، تشکیل کمیتههای اخلاق حرفهای در ساختار آموزش عالی، نه بهعنوان مراجع رسیدگی بلکه بهعنوان مراجع مسئول در آموزش و ترویج کدهای اخلاقی و تشکیل تدریجی دفاتر دادوری در دانشگاههای کشور برای رسیدگی به بیعدالتیهای سیستم که عمدتاً ریشه در رعایتنکردن کدهای اخلاقی دارد، پیشنهادات من برای خروج از وضعیت فعلی است.» وزیر پیشین علوم درخواست کرد تا با تلاش جمعی، اخلاق، به متن زندگی دانشگاهی و فعالیت فضای علمی و فناوری برگردانده شود.
بیتفاوتی نسبت به مرگ هموطنان؟
رضا مکنون، استاد دانشگاه صنعتی امیرکبیر و برگزیده گروه علوم محیطزیست، سخنران بعدی این مراسم بود. او با اشاره به آمار 26هزار نفری مرگومیر ناشی از آلودگی هوا در کشور این آمار را دو تا سه هزار نفر بیش از آمار شهدای جنگ میان غزه و اسرائیل خواند و گفت: «آیا محیطزیست نباید مهم باشد؟ چرا کسی برای این پدیده گریه نمیکند و چرا جامعه به این موضوع حساس نیست؟ تا جامعه متحول نشود، کاری نمیتوان کرد. باید به این جمعبندی برسیم که اخلاق اجتماعی، مهم و راهگشاست.» او با طرح این سوال که استراتژی ما برای بهبود جامعه چه بوده است، ادامه داد: «15سال پیش، 54درصد از سهم حملونقل در خارج از شهر متعلق به حملونقل عمومی بود و طبق برنامه قرار بود به 75 درصد برسد، اما امروز به 15 درصد رسیده است. این موضوع درباره داخل شهر هم صدق میکند. ما باید حملونقل عمومی را در کشور تشویق میکردیم. اما امروز سوال این است که سرمایهگذاری در حوزه حملونقل عمومی، به کجا رسید؟ جهان بعد از طی فرازوفرودهایی بالاخره به واژه «توسعه پایدار» رسید و تاکید کرد که 18مسئله را باید کشورها توسعه دهند، مسئله زنان، آموزش، اخلاق و اجتماع از این موارد هستند. به عبارتدیگر نمیتوان تنها به رشد اقتصادی توجه کرد. توسعه این موارد باید موردتوجه قرار میگرفت.» این استاد دانشگاه افزود: «برخی افراد از واژه توسعه پایدار خوششان نمیآید و بهجای آن از واژه پیشرفت استفاده میکنند. درحالیکه پیشرفت، مفهومی مرتبط با اقتصاد در قرن 18 دارد؛ آنها معتقد بودند آنچه هستند، خوب است و فقط باید رشد کنند. اما امروز توسعه مهم است و میگویند آنچه هستیم، خوب نیست و باید توسعه پیدا کنیم؛ مثلاً همه باید باسواد شوند. امروز انقلاب چهارم رخ داده است و هر اطلاعاتی که بخواهیم، در مدت کوتاه و به فراوانی در دسترس است. انقلاب چهارم، فرصت مناسبی برای ماست که سطح اخلاق اجتماعیمان را ارتقاء دهیم. اگر بتوانیم حفظ محیطزیست را بهعنوان امری اخلاقی درمیان مردم نهادینه کنیم، شانسی در آینده خواهیم داشت.»
از استقلال دانشگاهها تا تمرکزگرایی
در ادامه جعفر توفیقی، وزیر اسبق علوم و استاد دانشگاه تربیت مدرس هم با اشاره به فرازوفرودهای استقلال دانشگاهها در ایران گفت: «بعد از انقلاب اسلامی، تقریباً تمام هیئتامناهای دانشگاهها منحل و هیئتهای سهنفره جایگزین آن شدند. البته آن انحلال دلایل خاص خود را داشت. بااینحال با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، تمرکزگرایی در دانشگاهها ادامه یافت و با آئیننامهها و اساسنامههایی که بعد از آن صادر شدند، دانشگاهها به سمت تمرکز بیشتر حرکت کردند. در سال 1376، با شکلگیری دولت اصلاحات و به وزارت رسیدن مصطفی معین، استقلال دانشگاهها و آزادیعلمی بهعنوان مهمترین پارادایم وزارت علوم تبدیل شد.» براساس اعلام او، تلاشهای بسیاری برای تئوریزه کردن موضوع استقلال دانشگاهها و آزادی علمی، همچنین بررسی تجارب جهانی در این چارچوب انجام شد. نشستهایی نیز در سازمان جهانی یونسکو دراینباره برگزار شد که نشاندهنده دعوت جهانی به این موضوع بود. این نهضت در آن زمان آغاز و اقداماتی هم انجام شد. مثلاً اختیارات هیئتگزینش استاد که صلاحیت عمومی اساتید را مورد بررسی قرار میداد، به دانشگاهها واگذار شد. برنامهریزی متمرکز درسی، امکان تنوعبخشی دروس و رشتههای دانشگاهی را از بین برده بود، مسئولیت این اقدام در سال 1379 در اختیار دانشگاهها قرار گرفت. موضوع ارتقای استادان نیز به دانشگاهها محول شد.
توفیقی با بیان اینکه از سال 1376 این اندیشه در وزارت علوم شکل گرفت که نظام آموزشی، علمی و فناوری در کشور نیازمند تحول ساختاری است، گفت: «در سال 1379 بعد از مطالعات و بررسیهای بسیار، مطالعات تحول ساختاری به نتیجه رسید و در قانون برنامه سوم توسعه، وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم تبدیل شد. همچنین براساس ماده 10 قانون جدید وزارت علوم، تمام اختیارات وزارت علوم به هیئتامناهای دانشگاه واگذار شد و شورایعالی علوم، تحقیقات و فناوری (عتف) به ریاست رئیسجمهوری تشکیل شد تا وزارت علوم بتواند نقشی فرابخشی در سیاستگذاریهای علمی کشور ایفا کند.»
به گفته وزیر اسبق علوم، آن تلاشها ادامه یافت تا آنکه در قانون برنامه چهارم توسعه، بحث استقلال دانشگاهها به پدیدهای ملی تبدیل شد. در این چارچوب در بند الف ماده 40 این قانون، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی از تمام قوانین و مقررات کشور مستثنی شدند و دانشگاه باید براساس مصوبات هیئتامنا که باید به تایید وزیر علوم برسد، اداره شود که این موضوع در آزادترین کشورها نیز وجود ندارد. این موضوع توسط شورای نگهبان نیز مورد تایید قرار گرفت. توفیقی اضافه کرد: «این موضوع در قانون برنامه پنجم توسعه نیز مورد صحه قرار گرفت و به قانون و یکی از احکام دائمی کشور تبدیل شد اما با تغییر بخشی از نظام سیاسی کشور در سال 1384، وضعیت به گونهای دیگر تغییر یافت. استخدام هیئتهای علمی از وزارت علوم، خارج و به شورایعالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان هیئتعلمی جذب واگذار شد. همچنین آئیننامه ارتقای استادان نیز به شورایعالی انقلاب فرهنگی واگذار شد. درواقع دورهای طلایی را در سالهای 1376 تا 1384 در موضوع استقلال دانشگاهها شاهد بودیم، چنانکه با دستور مصطفی معین بهعنوان وزیر وقت علوم، انتخاب رؤسای دانشگاهها انتخابی و رؤسای دانشگاهها، با انتخاب استادان آن دانشگاه و پیشنهاد هیئتامنای دانشگاه منصوب میشدند.»
علی فرازمند، استاد دانشگاه تهران، دیگر سخنران این نشست نیز با تاکید بر اینکه دانشگاه باید مستقل باشد زیرا دانشجویان ناظر بر آن هستند، گفت: «دانشگاه خودکنترلگر و خودتنظیمکننده است، بنابراین هیچ قاضیای برای دانشگاه بهتر از خود دانشگاه وجود ندارد.» او با بیان اینکه فلسفه وجودی دانشگاه مبتنی بر استقلال و آزادی علمی است، عنوان کرد: «ذات دانش، مبتنی بر نوعدوستی است، بنابراین باید در کنار مسئله نخبگی، موضوع پختگی را هم دنبال کرد.»
تفاوت نگاه به مسئولیت اجتماعی
نسرین نورشاهی، استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، دیگر سخنران این جلسه بود که تحقیقات انجامشده ازسوی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی درباره مفهومسازی مسئولیت اجتماعی در دانشگاههای ایران توضیح داد: «تلاش شد این مفهومسازی از تجربه زیسته اعضای هیئتعلمی دانشگاههای خودمان احصاء شود. در این پروژه این یافته بهشکل مشخصی در تجربه زیسته اعضای هیئتعلمی بهویژه در مصاحبه با یکی از اساتید بازنشستهای که در حوزه مسئولیت اجتماعی فعالیت داشتند، به دست آمد.» این استاد عنوان کرد: «بازنشسته میشوم و بعد به حوزه مسئولیت اجتماعی و جامعه میروم و آنجا خدمت میکنم.» ما در این پروژه به این نکته مهم رسیدیم که چرا دانشگاه باید بهعنوان مانعی بر سر راه فعالیتهای اجتماعی یک عضو هیئتعلمی ارزیابی شود.» او ادامه داد: «نکته مهم دیگر، تفکیک میان نقش فرد و سازمان بود. به این معنا که از فرد انتظار میرود یک عضو هیئتعلمی باشد اما وقتی وارد جامعه میشود بهعنوان یک انسان به او نگاه میشود. در این پروژه اساتید میگفتند که نقش یک هیئتعلمی دانشگاه بهعنوان یک کارمند و فردی است که باید آموزش دهد و پژوهش کند. اما وقتی وارد عرصه اجتماعی میشویم، دیدگاه انسانی و خیر عمومی داریم. این جدایی میان نقش رسمی و اجتماعیای که در دانشگاه رخ میدهد، واقعاً فاجعه است.» این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در این پژوهش از نظرات نسلهای مختلف استفاده شده است، افزود: «نسل انقلاب، نسل جنگ، نسل کامپیوتر و نسل شبکههای اجتماعی، اعضای هیئتعلمی جوان ما هستند. تفاوتهای برجستهای میان این چهار نسل وجود داشت. نسل انقلاب و نسل جنگ، دانشگاه و ساختارهای رسمی را قبول نداشتند، کارهای خودشان را میکردند و مدیریت و راهبری دانشگاه و ساختارهایی که مانع میشد را دور میزدند. نسل کامپیوتر، حالتی بینابین داشت، یعنی هنوز احساس میکرد باید در دانشگاه حضور داشته باشد و آزادی علمی و آزادی دانشگاه باید به بسترسازی فعالیت اجتماعی یک عضو هیئتعلمی کمک کند. جالب بود که نسل شبکههای اجتماعی بیش از نسلهای قبلی نهادگرا بودند. یعنی معتقدند بودند که دانشگاه باید کمککننده باشد و مثلاً آئیننامه دانشگاه را به شیوهای تنظیم کند که یک عضو هیئتعلمی برای فعالیت در حوزه مسئولیت اجتماعی فعال شود.» نورشاهی ادامه داد: «درباره جنسیت نیز زنان معتقد بودند موانعی بر سر راهشان وجود دارد اما مردان که 80 درصد پاسخدهندگان را تشکیل میدادند، معتقد بودند که جنسیت تاثیری بر فعالیت در حوزههای اجتماعی ندارد و زنان هم مانند مردان میتوانند در این حوزهها فعالیت کنند. سوال این است که آیا بهدلیل فرهنگ مردسالار جامعه است که چنین پاسخهایی داده میشد؟ یا اینکه واقعاً چنین واقعیتی درباره فعالیت زنان در جامعه ما وجود دارد؛ سوالی که البته باید بیشتر از زنان پرسید.»