راز تابآوری چین در جنگ تعرفهای
به نظر میآید که این بار ترامپ برخلاف دور اول خود با دیوار سخت چین روبهرو شده است. اکنون برای او دو راه پیش رو نمانده است: یا به جنگ تجاری با چین ادامه دهد که در این صورت اقتصاد آمریکا را به سمت رکود میکشاند – برآوردی که صندوق بینالمللی پول کرده است – یا از موضع خود عقبنشینی کند. اما این سوال مطرح است که با توجه به قدرت اقتصادی چین، چرا یوآن، پول رسمی چین هنوز نتوانسته است به عنوان یک ارز آلترناتیو در مقابل دلار آمریکا عمل کند؟

در 28 فوریه سال 1972، بعد از اینکه هواپیمای «ایرفورس وان» ریچارد نیکسون، رئیسجمهوری وقت ایالات متحده از شانگهای برخاست، چو ئن لای، نخستوزیر چین وارد کمیته سیاسی حزب کمونیست چین شد و به بررسی تک تک مفاد توافق با آمریکا پرداخت.
او در انتها گفت: «اکنون دروازههای آمریکا را به روی خود باز کردیم.» 53 سال پس از این اتفاق، دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، با اذعان به این نکته که بازار آمریکا در اختیار کشورهای خارجی و مهمتر از آنها چین قرار گرفته، در فرمانی بر روی تمامی کشورهایی که با آمریکا در تجارت هستند تعرفه بست و شمشیر تعرفهای خود را بیشتر بر روی چین نشانه گرفت.
چین هم بهطور متقابل ابزار تعرفهای خود را به سمت آمریکا نشانه گرفت و یک جنگ تعرفهای تمامعیار شکل گرفت که در آن آمریکا تعرفه خود را برای چین به 145 درصد و چین در عمل متقابل به 125 درصد رساند. در این جنگ کدام کشور بازنده خواهند شد؟ چین یا آمریکا؟
شاید خود ترامپ هرگز فکر نمیکرد جنگ تعرفهای که علیه کشورها و بهویژه چین راه انداخت، از میان آن کشورها تنها کشوری که عمل متقابلبهمثل انجام بدهد، چین باشد. او فکر میکرد که کشورها از جمله چین بالاخره با آمریکا مذاکره میکنند و به یک توافق میرسند.
ترامپ حتی هفته گذشته با همین تصور اظهار داشت که شیجینپینگ، رئیسجمهوری چین در تماس با وی خواهان مذاکره شده است؛ هرچند که چین این موضوع را تکذیب کرد، اما اصرار ترامپ حکایت از آن دارد که او در مقابل چین کم آورده است. کما اینکه این نقطه نظر برخی از کارشناسان داخل خود آمریکا هم هست. اما سوال این است که چین چطور توانست یا میتواند در مقابل آمریکا مقاومت کند؟ پاسخ به این سوال از جنبههای مختلف قابل بررسی است.
واقعیت تاریخی آن است که چین از سال 1972 که رابطهاش را با آمریکا مرمت و سپس تقویت کرد، نیمنگاهی هم به توسعه اقتصادی خود از جنبه لیبرالی آن داشت. این نیمنگاه با تغییر مشی سیاستهای اقتصادی از زمان دنگ شیائوپینگ تبدیل به یک مشی یا اصول همهجانبه شد. هنوز ضربالمثلی که دنگ شیائوپینگ برای توجیه تغییر مشی سیاست اقتصادی زد، زبانزد خاص و عام هست: «مهم این نیست که گربه سیاه و سفید باشد مهم آن است که گربه موش بگیرد.»
از سال 1978 به این طرف سیاست چین جذب سرمایه خارجی و تقویت فناوری شد. 32 سال طول کشید تا چین بتواند جایگاه خود را به عنوان دومین اقتصاد جهان تثبیت کند. در واقع از سال 2010 که چین با پیشی گرفتن از ژاپن، قدرت دوم اقتصادی جهان شد، میتوان گفت «زرادخانه اقتصادی» خود را به شدت تقویت کرد و هنوز هم میکند.
در حال حاضر چین پس از ژاپن بیشترین اوراق قرضه آمریکا را در اختیار دارد: بالغ بر 750 میلیارد دلار! که همین اوراق قرضه میتواند چالش بسیار جدی برای آمریکا باشد. در همان حال برای آنکه از ترکشهای تحریمی یا تعریضی آمریکا در امان باشد، داراییهای خود را متنوع کرده است. بهطوریکه سهم طلا در ذخایر خود را از 2 درصد به 6 درصد رسانده و سرمایهگذاریهای خود را در بخش املاک و غیره افزایش داده است.
در واقع در سال 2018، دونالد ترامپ در دور اول ریاستجمهوری خود برنامههای تعرفهای خود را علیه چین آغاز کرد، بسیاری گمان میبردند که این کشور آسیایی آمادهی مقابله با این جنگ نیست.
هرچند چین در آن زمان اقدام تند و مقابلهبهمثلی که در سال 2025 کرد انجام نداد و سعی کرد با مذاکره به این مقابله بپردازد اما شواهد نشان میدهد که در همان زمان هم آمادگی مقابله با این تعرفهها را داشت. در اصل در آن زمان اقتصاد آمریکا به نوعی در اقتصاد چین تنیده شده بود؛ بهطوریکه کاندولیزا رایس وزیر اسبق خارجه آمریکا – در دوران بوش پسر - در گفتوگویی که با فارن افرز داشت به نکته مهمی در این خصوص اشاره کرد.
او گفت که در دوره پاندمی کرونا – 2019 - معلوم شد که اقتصاد آمریکا به اقتصاد چین بسیار وابسته است تا آن حد که حتی ماسک پزشکی را باید از چین وارد میکردیم. اما آنچه که معلوم است آن است که تابآوری چین باید خودش را در این دوره یعنی سال 2025، نشان میداد. یعنی زمانی که اقتصاد جهانی در اقتصاد چین بیشتر تنیده شده باشد آنقدر که حتی گوشهای از جهان باقی نمانده باشد که نمادی از سرمایهگذاری چین در آن نباشد.
در همین حال زونگیوان زوئی لیو، پژوهشگر ارشد در مطالعات چین در شورای روابط خارجی ایالات متحده در مقالهای که اخیراً در فارن افرز منتشر کرده به بررسی بیشتر تابآوری چین در مقابله تعرفههای ترامپ پرداخته است.
به اعتقاد این پژوهشگر ارشد، چین از مدتها قبل خود را برای مقابله با تعرفهها و جنگ تجاری ترامپ آماده کرده بود. در واقع آنها یک تجربه سال 2018 را که ترامپ تعرفههایی علیه چین بسته بود پشت سر گذاشته بودند. آنها میدانستند که با روی کار آمدن دوباره ترامپ با تعرفههای شدیدتری سروکار خواهند داشت لذا بهدنبال راههای جایگزین بودند.
مهمترین راه و شیوه توسعه دیپلماسی و گسترش روابط با اروپا و آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای حوزه خلیجفارس بود. در عین حال سرمایهگذاریهای عظیمی که در قاره آفریقا و نیز حوزههای اقتصادی اروپا و آسیا کرده است، چین را قادر ساخته تا پیوند قوی اقتصادی با کشورهایی غیر از آمریکا ایجاد کند؛ بهطوریکه اکنون میتواند کشورهایی که بخواهند با آمریکا علیه چین ائتلاف کنند را تهدید کند.
چین در طول 50 سال گذشته توانسته است هم بازار آمریکا را به نوعی تحت تاثیر خود قرار دهد و هم بازار و محیط اقتصادی چین برای شرکتهای آمریکایی جذاب باشد. به اعقتاد زوئی لیو، همزمان، چین مجموعهای از قوانین جدید — از «قانون ضدتحریم خارجی» تا «قانون کنترل صادرات» و مقررات ضدجاسوسی — را اجرایی کرده که مبنایی قانونی برای اقدامات تلافیجویانه فراهم میکنند و شرکتهای بینالمللی را در موقعیت دشواری قرار میدهند: یا باید از تحریمهای آمریکا پیروی کنند و قوانین چین را نقض کنند، یا بالعکس.
به نظر میآید که این بار ترامپ برخلاف دور اول خود با دیوار سخت چین روبهرو شده است. اکنون برای او دو راه پیش رو نمانده است: یا به جنگ تجاری با چین ادامه دهد که در این صورت اقتصاد آمریکا را به سمت رکود میکشاند – برآوردی که صندوق بینالمللی پول کرده است – یا از موضع خود عقبنشینی کند.
اما این سوال مطرح است که با توجه به قدرت اقتصادی چین، چرا یوآن، پول رسمی چین هنوز نتوانسته است به عنوان یک ارز آلترناتیو در مقابل دلار آمریکا عمل کند؟
پاسخ به این سوال را باید در نوع حکومت چین جستوجو کرد؛ موضوعی که نیازمند تحلیل ساختار سیاسی حکومت چین است؛ فرصتی که چین دارد از دست میدهد.