| کد مطلب: ۳۱۵۹۶

ایران برای کدام ایرانیان؟/درباره بازگشت مهاجران مقیم خارج از کشور

ابراهیم در آتش دوری از وطن جان سپرد اما نبوی‌های بسیاری هستند چون او که می‌سوزند از این هجران، بی‌آنکه مستوجب این عذاب باشند. بسیاری حتا به بازگشت کالبدشان بعد از مرگ و آرمیدن در خاک وطن نیز راضی هستند اما از آن هم دریغ می‌شود.

ایران برای کدام ایرانیان؟/درباره بازگشت مهاجران مقیم خارج از کشور

صادق زنگنه، پژوهشگر سیاسی: تلخی عدم را شیرین‌تر از حضر در هجران دید. ابراهیم نبوی، نویسنده و فعال سیاسی، که سال‌ها در تبعید و دوری از وطن به سر می‌برد، سرانجام در غم فراق ایران از جان خود گذشت. او و بسیاری دیگر از ایرانیانی که در دیاری دور از سرزمین مادری زندگی می‌کنند، اشتیاق و آرزوی بازگشت به وطن در دل دارند و هراس از بازداشت در خاطر. این ترس‌ها تنها مختص به ابراهیم نبوی نبود.

بسیاری از ایرانیانی که در غربت به سر می‌برند، دلشان برای ایران می‌تپد اما در عین حال مسیر بازگشت و بازداشت را در یک بلیت می‌بینند و پرهیز می‌کنند. این وضعیت به ویژه برای ایرانیان دو تابعیتی و افرادی که به عنوان مسافر وارد ایران می‌شوند، چالش‌های مضاعفی ایجاد کرده است. این ترس در دل کسانی که هیچ‌گونه فعالیت سیاسی یا اجتماعی نداشته‌اند، نیز ریشه دوانده است. هراس از بازگشت به خانه‌ای که برای آن‌ها دیگر یک پناهگاه امن نیست.

سوالی که باید از خود بپرسیم این است که آیا ایران واقعا برای همه ایرانیان است؟ در طول بیش از چهار دهه، ایران شاهد تغییرات سیاسی و اجتماعی بسیاری بوده است، اما هنوز هم موضوع بازگشت ایرانیان به وطن به یکی از چالش‌های اساسی باقی مانده است. ۲۵ سال پیش، محمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت ایران، شعار «ایران برای همه ایرانیان» را مطرح کرد، که نه‌تنها تحقق نیافت، بلکه در دوره‌ای هم تجویز کردند که اگر مثل ما فکر نمی‌کنید، جمع کنید و بروید! با این حال دولت‌ها به طور ضمنی تمایل دارند که ایرانیان ثروتمند مقیم خارج به کشور بازگردند و سرمایه‌های خود را در ایران سرمایه‌گذاری کنند، اما تجربه‌های تلخ دستگیری ایرانیان دو تابعیتی و غیرایرانیانی که به ایران سفر کرده‌اند، موجب شده است که بسیاری از افراد از بازگشت به کشورشان هراسان باشند.

حتی کسانی که هیچ‌گونه تخلفی نکرده‌اند، از این می‌ترسند که به خاطر مسائلی همچون تابعیت دوگانه، فعالیت‌های اجتماعی یا حتی انتقادات گذشته، به زندان بیفتند. اگر کسی هم بخواهد دل به دریا بزند و به ایران بازگردد، قاعدتا سرمایه‌گذاران آخرین گروه هستند؛ ایشان علاوه بر خطر بازداشت خودشان، خطر مصادره‌ی اموال‌شان را نیز احساس می‌کنند.

این شرایط، نه تنها ایرانیان مقیم خارج را از بازگشت به وطن ناامید کرده است، بلکه به نوعی سیاست خارجی کشور را نیز خدشه‌دار کرده است. این سیاست‌ها به جای ایجاد یک فضای سالم برای بازگشت و پیوستن دوباره به وطن و توسعه‌ی روابط ایران با جامعه بین‌الملل، ترس و تردید در دل ایرانیان مقیم خارج و غیر ایرانیان ایجاد کرده است. تصویری که اکنون از خود در جامعه بین‌الملل بجا گذاشته‌ایم بی‌شباهت با دزدان دریایی سومالی نیست. حتا خطوط هوایی نیز ایران را دور می‌زنند که از خطر احتمالی در امان باشند. گویا که ما را در هیات راهزنانی کمین کرده در چهارراه تمدن‌ها می‌بینند. تصویری که فرسنگ‌ها از فرهنگ و تمدن گذشته ایرانیان دور است. این موضوع دیگر یک موضوع فردی یا مسئله‌ی سیاسی نیست، بلکه یک مشکل اجتماعی و فرهنگی است که بر هویت ایرانیان در داخل و خارج کشور تأثیر منفی می‌گذارد. 

ابراهیم در آتش دوری از وطن جان سپرد اما نبوی‌های بسیاری هستند چون او که می‌سوزند از این هجران، بی‌آنکه مستوجب این عذاب باشند. بسیاری حتا به بازگشت کالبدشان بعد از مرگ و آرمیدن در خاک وطن نیز راضی هستند اما از آن هم دریغ می‌شود. پوشیده نیست کسانی که مانع بازگشت هم‌وطنان‌شان به ایران هستند، این را یک روش تنبیهی کم هرینه می‌دانند. اما گویا فراموش کرده‌اند که همه می‌آیند و می‌روند و کسی را نیز عمر نوح نیست.

تنها ایران است که می‌ماند؛ متعلق به همه است و خواهد بود. اما برای تحقق این هدف، نیاز به تغییرات بنیادی در سیاست‌ها و نگرش‌ها داریم. امیدواریم دولت مسعود، سعی و سعادت آن را داشته باشد که نامش در تاریخ در کنار کسانی که مانع بازگشت هم‌وطنان به ایران هستند، نماند. پیش از آن که ایرانیان یکی یکی در فراق وطن جان دهند و یا جان خود را بگیرند.

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار