دژاووی هستهای ایران
دژاوو یعنی آشناپنداری. یعنی اتفاق جدیدی میافتد یا شخص به مکان جدیدی وارد میشود اما فکر میکند قبلاً این اتفاق و حضور را تجربه کرده است. قصه هستهای ایران، دژاووی مشترک این ملت است.
دژاوو یعنی آشناپنداری. یعنی اتفاق جدیدی میافتد یا شخص به مکان جدیدی وارد میشود اما فکر میکند قبلاً این اتفاق و حضور را تجربه کرده است. قصه هستهای ایران، دژاووی مشترک این ملت است. نگارنده این یادداشت پشت نیمکت کلاس سوم یا چهارم ابتدایی مینشست که اخبار کشور حول محور قطعنامههای آژانس، مذاکرات، غنیسازی و مانند آن میگشت.
امروز که وارد دهه چهارم زندگی شده، باز هم اخبار حول همین مسائل میچرخد. حتی حسن روحانی، علی لاریجانی و سعید جلیلی که نامشان را به عنوان یک کودک یا نوجوان در اخبار میشنیدم، هر کدام سرنوشتی متفاوت پیدا کردند اما ما همچنان در حال بازگشت به عقب هستیم.
دوی ماراتن هم یک خط پایان دارد اما ماراتن هستهای ایران انگار به آخر نمیرسد. تنها تفاوت این مرتبه از آغاز بحران با دفعه قبل، در این است که در زمان آغاز کار که به دهه هشتاد برمیگردد، بحث هستهای محور اصلی بود و صرفاً نگرانیهایی درباره مسائل منطقه وجود داشت. اما امروز با قصه جنگ اوکراین و تمام وقایع پس از هفت اکتبر، مسائل منطقهای به صورت جدی مطرح است. حکومت اسد در سوریه سقوط کرد. لبنان توان جنگ ندارد و تن به آتشبس داد. عراق با وقایع سوریه درباره امنیت و آینده خود نگرانی دارد و الان که من این چند خط را مینویسم، این احتمال وجود دارد که جنگی جدید در یمن آغاز شود.
ایران نیز دچار وضعیتی بسیار پیچیده در داخل و خارج از کشور است. در داخل مرزها، نارضایتیها انباشته شده، اعتراضات اقتصادی وجود دارد.خودرو و مسکن که لوازم زندگی هستند، همواره دستنیافتنیتر میشوند و به گواه اخبار رسمی، با طیفی از ناترازیها مواجه هستیم که گوشهای از آنها خود را در قطع متناوب برق نشان میدهد. در مورد مسئله برق، هنوز به طور مشخص نمیدانیم با ترک فعل از دولت چهاردهم روبهرو بودهایم یا این نیز یکی از بستههای هدیه قرار گرفته در خورجین اسبزین شده است.
در عرصه سیاسی، دولت تلاش میکند با گفتمان وفاق، شکاف سیاسی داخلی را ترمیم و بر باز کردن گرهها تمرکز کند. اما یک اقلیت محض تندرو در حوزه پارلمانی و رسانهای این گفتمان را به حاشیه میکشد. یک روز از رویایش برای سقوط دولت پزشکیان میگوید و روزی دیگر استیضاح او را طلب میکند. با توجه به اینکه احتمالاً مذاکرات ایران و غرب بار دیگر در پیش خواهد بود، این اقلیت تندرو فعالتر خواهند شد.
آنها کسانی هستند که در دوران سیدابراهیم رئیسی چون دستورکاری مبنی بر دستاوردسازی محض برای هر اقدام کوچک و بزرگی داشتند و میخواستند به افکار عمومی بقبولانند که با همین دستفرمان میشود پیش رفت، از کلیدواژه «بدون برجام، بدون FATF» زیاد استفاده میکردند. اما هر چه زمان گذشت و بهخصوص بعد از این که دولت تغییر کرد، مشخص شد این بازی با کلمات، ارتباطی با واقعیت ندارد. واقعیت تلخ است. ایران تحت تحریمهای آمریکا قرار دارد و برای ادامه حیات در این وضعیت تنشآلود، باید (بهعنوان مثال) برای به دست آوردن یک کالای مهم به قیمت ۱ دلار، ۳ دلار هزینه کند.
چون نمیتواند آنچه نیاز دارد را بهطور مستقیم تهیه کند. اگر بخواهم این موارد را لیست کنم، تمامِ شماره امروز روزنامه را به خود اختصاص میدهد پس از آن میگذریم. به زبان ساده، پول نداریم. این را روزنامهنگاری ساده نمیگوید. این حرفی بود که رئیسجمهور در اولین گفتوگوی تلویزیونی خود مطرح کرد. پزشکیان گفت: «میگویند وارث چیز خوبی شدیم اما پولی در آن نیست.» ایران همواره از سال ۱۳۹۲ و کنار گذاشتن سعید جلیلی از بحث مذاکرات، پنجره دیپلماسی را باز نگه داشته است. در حال حاضر نیز این روزنه همچنان باز است.
اولین جلسه گفتوگو میان ایران و تروئیکای اروپایی اوایل آذرماه در ژنو برگزار شد و منتظریم که تاریخ جلسه بعدی و چارچوب مذاکرات پیش رو نیز به زودی تعیین شود. این مذاکرات بسیار سختتر از دوره قبل خواهد بود. چراکه بعضی کارتهای بازی ایران از دست رفتهاند و شرایط داخلی کشور نیز نسبت به این موضوع بیتفاوت است. شاید صدای مخالفان بلند باشد اما موافقان گفتوگو و خروج از این وضعیت نیز همانند آنها صدایی بلند و عدهای کم دارند.
میتوانیم براساس مشاهدات و اظهارنظرها به این موضوع بپردازیم که بخش زیادی از جامعه نسبت به این موضوع نیز بیحس شدهاند و خیلی برایشان تفاوتی ایجاد نمیکند. آنها بیشتر به فکر گذران زندگی هستند چون امیدشان به طرق مختلف از بین رفته است. اما ما وظیفه داریم آنچه پیش روست را مدنظر قرار بدهیم.
فعلاً پیچیدهترین وضعیت در روابط دوجانبه میان ایران و آلمان است و تنش میان ایران با انگلیس و فرانسه تا آن حد بالا نیست. با توجه به اینکه ایران به بیرون رفتن از بحران نیاز دارد، طبیعتاً مسئله اسرائیل نیز علاوه بر اتهاماتی که به ایران در خصوص اوکراین وارد میشود، از طرف مقابل روی میز قرار خواهد گرفت. اینکه ایران بخواهد در خصوص این موارد به مذاکره بپردازد یا نه، به تصمیم در تهران بازمیگردد.
گفتوگو بر سر نقشآفرینی منطقهای ایران و حمایت از گروههای نیابتی، به معنی گرفتن تصمیمات سخت است. یعنی ایران بپذیرد که سیاست منطقهای خود را مورد بازنگری قرار دهد. با توجه به اینکه متحدان ایران در منطقه گروههای غیردولتی هستند، شواهد نشان میدهد که دولتها نیز از این تجدیدنظر استقبال خواهند کرد؛ چراکه وجود دولتهای موازی و مسلح، به بیثباتی منجر خواهد شد که خواسته هیچ پایتختی نیست.
مثلاً اظهارنظرهای اخیر در عراق نیز نشان میدهد که دولت و مرجعیت در این کشور نیز خیلی نسبت به آنچه تحت عنوان گروههای تحت حمایت ایران شناخته میشود، نگاه مثبتی ندارند. چندی پیش آیتالله سیستانی بر این موضوع تاکید کرد که اسلحه فقط باید دست دولت عراق باشد. دولتمردان این کشور نیز در اظهارنظرهای مختلف این مسئله را مطرح کردند که نمیخواهند عراق محل منازعه میان ایران و کشورهای دیگر باشد.
چندی پیش مسئله حمله به اسرائیل از خاک عراق مطرح شد، هشداری جدی از آمریکا به بغداد رسید که در صورت وقوع این حمله، عراق با بمباران روبهرو خواهد شد. شواهد نشان میدهد که عراق هم نسبت به تغییر این سیاستها نظر منفی ندارد. درست است که نیروی مقاومت از عراق به اسرائیل حمله میکند اما این دولت عراق است که باید پاسخگو باشد و ضربه ببیند. در وضعیتی قرار گرفتهایم که مذاکره و گرفتن تصمیمات سخت، ناگزیر است. فکر کنید سال ۱۳۶۷ است و مجبوریم که جنگ ۸ ساله با عراق را پایان بدهیم؛ تصمیماتی در همان اندازه و حتی سختتر از آن پیش روی ماست.
قدم بعدی مذاکره با اروپاییها، باید مذاکره مستقیم با دولت ترامپ باشد چراکه چهار سال آینده را با آنها طرف هستیم. اروپای تنها به کار ایران نمیآید و به گواه کارشناسان، برای کار با شرق هم به حل مشکلات خود با آمریکا نیاز داریم. در خصوص اسرائیل نیازی به شناسایی این رژیم نیست، بلکه باید با آنان به مرحله مدیریت تنش برسیم.
شاید باور این مسئله حتی از گرفتن این تصمیمات سخت باشد: این ما هستیم که به پایان تنش و توافق نیاز داریم. چون طرف مقابل تمام ارکان حکمرانی و زندگی ملتش به سیاست خارجی گره نخورده است.