| کد مطلب: ۲۳۶۲۷

درباره موضع‌گیری اتحادیه اروپا درباره جزایر سه‌گانه ایران

یک فنجان آب خنک

مجید یونسیان، روزنامه‌‏نگار و تحلیلگر سیاسی

یک فنجان آب خنک

اتحادیه اروپا در رفتاری غیرمعمول و کم‌سابقه از ادعای ارضی امارات متحده عربی درباره جزایر کاملاً ایرانی و تاریخی ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ حمایت کرد. پیش از این، چین و روسیه نیز رفتار مشابهی از خود بروز داده بودند. بدیهی است که امارات متحده عربی از هیچ توان و امکانی برای اثبات یا تحمیل خواست خود بر ایران برخوردار نیست و جامعه بین‌الملل هم فاقد مستندات حقوقی برای پیگیری چنین درخواست و ادعایی است. حال این پرسش پیش می‌آید که امارات متحده عربی با چه هدف و انگیزه‌ای این طرح را دنبال می‌کند و در سوی مقابل، قدرت‌هایی چون اتحادیه اروپا، روسیه و چین با چه هدف و انگیزه‌ای در این بازی مشارکت می‌کنند؟

اتحادیه اروپا در رفتاری غیرمعمول و کم‌سابقه از ادعای ارضی امارات متحده عربی درباره جزایر کاملاً ایرانی و تاریخی ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ حمایت کرد. پیش از این، چین و روسیه نیز رفتار مشابهی از خود بروز داده بودند. بدیهی است که امارات متحده عربی از هیچ توان و امکانی برای اثبات یا تحمیل خواست خود بر ایران برخوردار نیست و جامعه بین‌الملل هم فاقد مستندات حقوقی  برای پیگیری چنین درخواست و ادعایی است. حال این پرسش پیش می‌آید که امارات متحده عربی با چه هدف و انگیزه‌ای این طرح را دنبال می‌کند و در سوی مقابل، قدرت‌هایی چون اتحادیه اروپا، روسیه و چین با چه هدف و انگیزه‌ای در این بازی مشارکت می‌کنند؟

امارات متحده عربی دولتی فاقد هویت تاریخی است؛ اما به دلیل موقعیت جغرافیایی، حمایت قدرت‌های موثر جهانی و مدیریت تعاملی با این قدرت‌ها و شیوه حکمرانی متناسب با موقعیت و شرایط خود هم به ثروت فراوانی دست یافته است و هم به نقطه اتکای قدرت‌های جهانی تبدیل شده است. حاکم کنونی این امارت با ایجاد انسجام درونی و تدوین یک برنامه درازمدت برای توسعه عملاً به دو مولفه از سه مولفه تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای دست یافته است؛ ثروت و توسعه اقتصادی.

اما مولفه سوم که «امنیت پایدار» است، زمانی ایجاد می‌شود که امارات بتواند هویت تاریخی و سرزمینی خود را تثبیت کند که عملاً این چالش بزرگ به‌راحتی قابل‌حل نیست. امارات نه‌تنها چشمداشتی به خاک ایران دارد، بلکه با عربستان، قطر و عمان نیز مشکلات و چالش‌های سرزمینی دارد و فراتر از آن، مدت‌هاست که می‌کوشد حتی در حیاط خلوت عربستان یعنی یمن هم حضور داشته باشد. اما اینکه امارات بیش از هرچیز دیگر روی جزایر ایرانی متمرکز شده است، به چند علت مشخص و روشن است:

۱- چالش با ایران در حال حاضر هم نوعی قدرت‌طلبی است و هم ماموریت. امارات بر حفظ اقتصاد پویای خود که بر تجارت و واسطه‌گری بنا شده، به ادامه وضعیت تنش‌آلود ایران با غرب نیاز دارد. اگر به هر دلیلی این معادله به هم بخورد، بخش زیادی از مزیت تجاری امارات عملاً از دست می‌رود. در شرایط رابطه تنش‌آلود غرب و ایران، امارات یکی از دو کریدور اصلی تجارت و معاملات پولی و اقتصادی ایران است و همین امر ایران را وامی‌دارد که با امارات کج‌دارومریز برخورد کند.

۲- ادعای ارضی امارات به جزایر سه‌گانه نوعی اجرای یک ماموریت است که از سوی اروپا و آمریکا پیگیری می‌شود و هدف آن نیز کاملاً مشخص است که دوسویه مهم آن یکی، مانع‌تراشی برای ارتقای روابط ایران با همسایگان جنوبی و دیگری، استفاده از آن به‌عنوان یک اهرم فشار است.

۳- امارات با پیگیری این سیاست عملاً با سیاست منطقه‌ای اروپا و آمریکا در فشار به ایران همراهی می‌کند و این همراهی به‌نوعی با حفظ توازن سیاسی در منطقه مرتبط است. علی‌القاعده، نباید موضوع تنش ارضی ایران و امارات را صرفاً یک اختلاف ارضی میان دو کشور دانست؛ بلکه این موضوع تابعی از مجموعه‌سیاست‌ها، برنامه‌ها و چالش‌هایی است که میان ایران و غرب وجود دارد که موضوع اسرائیل و روابط ایران و آمریکا محور اصلی آن است. تا زمانی که درباره افق روابط ایران با مجموعه غرب یعنی آمریکا و اروپا دورنمای روشنی وجود نداشته باشد، اهرم‌های فشار و تهدید در سطوح و دوره‌های زمانی مختلف وجود خواهد داشت.

در بن‌بست باقی ماندن روابط با غرب، موجب استمرار فشار بر ایران و ادامه تحریم‌ها خواهد شد. این دو مولفه (یعنی تحریم و فشار) جزئی مهم از سیاست غرب است که هدف آن، سوق دادن ایران به سمت معامله‌ای با سود اندک برای ایران است. درست است که در مقطع کنونی توانایی نظامی و از همه مهمتر عزم ملی -ایرانی در دفاع از تمامیت ارضی، ادعاهای امارات متحده عربی را به خوردن یک فنجان آب سرد در گرمای نیمروز کویر تشبیه کرده است که هیج نیازی را برآورده نمی‌کند؛ اما باید به آینده فکر کرد و زمینه‌ها و بستر چنین چالش‌هایی را از بین برد. ایران با هر توانی قادر به تحمل مستمر فشار و تحریم نخواهد بود و تقابل با جهان باید به تعامل تبدیل شود و بار پیشبرد این هدف به دوش هم تصمیم‌گیرندگان نهایی است و هم به عهده دستگاه دیپلماسی کشور.

رویکرد کنونی دولت امیدوارکننده و درست است؛ اما کندی تبادل دیپلماتیک بین ایران و مجموعه غرب تاحدودی به ضرر ماست، چون  تصمیم‌گیری را دشوارتر و اجرای آن را مشکل‌تر می‌کند. دستگاه دیپلماسی کشور فاقد یک ابتکار عملی و روشن است و همین امر، سیاست تعامل با جهان را تا حدودی در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی