چرا بعضاً تغییرات مثبت دیده، فهمیده و تایید نمیشود؟
بازی برد-برد با آرمانگرایی واقعنگرانه
ناظر، تحلیلگر و نیروی سیاسیای که توان دیدن بخش مهمی از واقعیات سیاسی و تجدیدنظر در راهبردهایی که به انتخابهای غیرگشایشگر و تحلیلها و پیشبینیهای خطا انجامیده نداشته باشد، به جای راهگشایی و بسط خیر همگانی، عملاً چالههای عمیقتری برای خود و دیگران میکَند و بعضاً به عللی از جنس علتهای بالا و گاهی با نیتهای خوب، ناخواسته تقویتکننده زمینههای شر عمومی و تضعیف ایران و دوری از شرایط امکانِ تحقق آرمانها میشود؛ از جمله با دوقطبیپروریِ خشونتزا و دشوارسازی توافقهای جدیدِ برد-برد و حل مسئلهای. راهگشایی عملی و مصلحانه در جهت تحقق تدریجی آرمانها، زبانِ توافقساز (مشابه زبان جواد ظریف در مذاکرات برجام) میطلبد و نه زبان و بیانیهخوانیِ نافرجامِ سعید جلیلیوار. «آرمانگرایی واقعنگرانه» و کمک به تحقق عملی خیر همگانی و اصلاحات و گشایشهای تدریجی، عموماً صبوری، واقعنگری و فضیلتمداریِ بیشتری از صرفِ مطالبهگریِ تحقق آرمانها و مبارزهجوییِ مدام میطلبد.

چرا بخشی از ناظران و تحلیلگران سیاسی و نیروهای اپوزیسیون و حتی برآمده از انقلاب اسلامی۵۷، ابعاد و اهمیت تغییراتی که در فضای سیاسی ایران در ۶ماه گذشته رخ داده و به تقویت میانه سیاسی و تمهید زمینههای گشایش، افزایش تدریجی ظرفیت حل مسائل و افزایش قدرت ملی ایران انجامیده است را نمیبینند و به رسمیت نمیشناسند؟ در پاسخ، ترکیبی از چهار علت مهمتر به نظرم میرسد:
1- اکثر این نیروها اسیر الگوهای تغییر برد-باختی و ستیزمحورند و با معیارشان هر آنچه متضمن برد نظام سیاسی و رهبری آن باشد، لاجرم به معنای باخت خودشان است. راهبردهایشان لاجرم بازندهسازِ دیگریِ سیاسیشان است و نه ذینفع و برندهسازِ دیگریِ سیاسیشان. گویی هممسألگی و خیر مشترکِ حل این مسائل برایشان معنادار نیست و موازنه قوا تنها چیزی است که در سیاست میفهمند و صرفاً مبارزه برای بازنده کردن یا حذفِ رقیب غایتِ سیاستورزیشان است. ارزیابیشان این است که نظام و رهبری برنده ماههای اخیر بودهاند. در این ارزیابی اشتباه هم نمیکنند. اما اشتباه میکنند که نمیبینند ایران و طیف وسیعی از نیروهای اجتماعی نیز همزمان برنده این ماهها و توافقهای جدید بودهاند و ظرفیتهایی برای حل مسائل مشترک ایجاد شده است. به تعبیر دیگر، توجه نمیکنند نوعی بازی برد-برد بین جامعه و حاکمیت شکل گرفت و برد حاکمیت به معنای باخت جامعه نبود. هر دو همزمان تقویت شدند. همه، حتی آنها که در انتخابات شرکت نکردند و به مسعود پزشکیان رأی ندادند، میتوانند برنده روند شش ماه اخیر و تقویت میانه و توافقها و حل مسئلهها و گشایشهایی باشند که ممکن و بعضاً محقق شده است.
2- اکثر این نیروها اسیر الگوهای تغییر دفعیگرا هستند. آنچه در این ماهها محقق شده و در آینده میتواند محقق شود با معیارهای اصلاحگرانه و تدریجیگرا مغتنم و قابل اعتنا و مایه خرسندی است، ولی با معیارهای دفعیگرایانه به چشم نمیآید و راضی نمیکند. نمیشود مدعی تدریجیگرایی بود ولی در ارزیابی دستاوردها معیارهای دفعیگرا و از اصلاح، انتظارِ انقلاب داشت.
3- اکثر این نیروها به شکلی ذینفعِ مبارزه و ستیز سیاسی شدهاند. برخی که غیرملی و ناسالمترند حتی درآمد و منابع مالی و رسانههایشان کاملاً وابسته به دولتهای ضدایران شده است. برخی دیگر هم تصور میکنند محبوبیتشان وابسته به تداوم چنین موضع و نقشی است. بخشی دیگر نیز سوابق تحلیلها و مواضعشان آنها را ذینفع ندیدن تغییرات میکند، یعنی تایید تغییرات مثبت را ناقض تحلیلها و پیشبینیهای قبلیشان میبینند و حاضر به پذیرش خطای تحلیلی قبلی و بازاندیشی و تجدیدنظر راهبردی نیستند.
4- اکثر این نیروها رهبری نظام را دههها بخشی از مشکل دیدهاند و از روی عادت تحلیلی و فقدان واقعنگری و انعطاف تحلیلی، این قابلیت را ندارند که رهبری نظام را بخشی از راهحل ببینند. گویی اساساً نمیتوانند ببینند که در وعده صادق، در پیشگیری از جنگ علیه ایران در منطقه پرآشوبِ سال گذشته، در تقویت میانههای اصلاحگرا و اصولگرا در مجلس فعلی، در تایید صلاحیت مسعود پزشکیان، در جلب مشارکت طیف سیاسی وسیعتری در انتخابات ۱۴۰۳، در مهار پایداری، در میانهروتر شدن و گشایشهای تدریجی در هر سه قوه و عملکرد نهادهای انتصابی، در حمایت از جهتگیریهای دولت چهاردهم و کمک به زمینهسازی برای توفیقش، در حمایت سنجیده از آرمانِ فلسطین، در سنجیدگیِ واکنش ایران به ترور رهبر حماس در ایران توسط اسرائیلِ اشغالگر و نسلکش، در رأی اعتماد همه وزرای پیشنهادی مسعود پزشکیان (از جمله محمدرضا ظفرقندی و احمد میدری و عباس عراقچی و فرزانه صادق مالواجرد و حسین سیمایی)، در حضور چهار زن و یک اهل سنت در کابینه برای اولین بار، در شروع تمهیدات نویدبخش برای پیوستن به FATF و بازگشت اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی زندانیان سیاسی و کاهش فیلترینگ و … عاملیت یا همراهی رهبری نظام بخش مهمی از راهحل بوده است.
بسیاری از نیروهای سیاسی نه فقط اعتباری به این نقشآفرینیهای مهم نمیدهند و زبان و موضعشان را تعدیل نمیکنند، که اساساً نمیتوانند مصادیقش را ببینند و به رسمیت بشناسند. بدون دیدن و تأیید دستاوردها و نقشآفرینیهای حلمسئلهایِ ارکان نظام، حتی نقدها به این ارکان هم یکسویه و زیاده سوگیرانه مینماید و بهتدریج پادرهوا و کماثر میشود و منصفانه به نظر نمیرسد. ناظر، تحلیلگر و نیروی سیاسیای که توان دیدن بخش مهمی از واقعیات سیاسی و تجدیدنظر در راهبردهایی که به انتخابهای غیرگشایشگر و تحلیلها و پیشبینیهای خطا انجامیده نداشته باشد، به جای راهگشایی و بسط خیر همگانی، عملاً چالههای عمیقتری برای خود و دیگران میکَند و بعضاً به عللی از جنس علتهای بالا و گاهی با نیتهای خوب، ناخواسته تقویتکننده زمینههای شر عمومی و تضعیف ایران و دوری از شرایط امکانِ تحقق آرمانها میشود؛ از جمله با دوقطبیپروریِ خشونتزا و دشوارسازی توافقهای جدیدِ برد-برد و حل مسئلهای. راهگشایی عملی و مصلحانه در جهت تحقق تدریجی آرمانها، زبانِ توافقساز (مشابه زبان جواد ظریف در مذاکرات برجام) میطلبد و نه زبان و بیانیهخوانیِ نافرجامِ سعید جلیلیوار. «آرمانگرایی واقعنگرانه» و کمک به تحقق عملی خیر همگانی و اصلاحات و گشایشهای تدریجی، عموماً صبوری، واقعنگری و فضیلتمداریِ بیشتری از صرفِ مطالبهگریِ تحقق آرمانها و مبارزهجوییِ مدام میطلبد.