امنیت انرژی، شبزدگی، و عالیجنابان رضا خسروی و محمدمهدی امیری
رامین فراتر از حماسه
در بمباران روزانه اخبار، خبری آمد که مهندسین و تکنیسین نیروگاه رامین اهواز ۱۸ ساعت بر روی کندانسور نیروگاه در حال کار، در دمای ۷۰ درجه و رطوبت ۹۰ درصد، بیوقفه تلاش کردند تا در عرضه برق خللی وارد نشود. گزینه دیگر خاموشی نیروگاه به مدت ۲ روز و تعمیر آن بوده است. ۲ روز عدد کوچکی است که معادل ۴۸ ساعت است. اما این روزها حتی غیر اهوازیها هم میدانند که ۴۸ ساعت برای اهواز ثانیهثانیهاش بدون برق و وسایل سرمایشی غیرقابلتحمل است. همین امر فداکاری آقایان خسروی و امیری را برای هموطنانشان ایجاب کرده است تا در آن شرایط سخت، شیوه آسانتر و خاموشی را برنگزینند. باید بر دست و رویِ دودهاندود آنها بوسه زد.
اکنون جفای بزرگتر در حق این دو جوان آن است که این واقعه را به سان رزمنامهها به حماسه ختم کنیم. اما صحبت از استهلاک، سرمایهگذاری، ساختار بازار، یارانه انرژی، تحریم، قراردادهای خرید برق، و... نیز دیگر بحث نخنمایی شدهاست. همه ما بهخوبی نهتنها مشکلات را میدانیم که خیلی خوب آنها را لمس کردهایم. اما چطور باید حلشان کرد؟ سزاوار نیست کشوری که تنها یک درصد از جمعیت جهان را دارد با دارابودن ۱۱ درصد نفت و ۱۷ درصد گاز جهان امنیت انرژیاش در خطر باشد. پرسش اینجاست که تا چه زمانی باید امورات انرژی کشور بهصورت وصلهپینهای، یا با فداکاری و جانفشانی پیش برده شود؟
انرژی به طرز غیرقابل باوری در پیدا و ناپیداترین گونه ممکن با تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و امنیتی ما گره خورده است. انرژی یعنی برق ساختمان ادارات، یعنی شارژ لپتاب یک دانشجو، یعنی تلویزیون روشن در خانه سالمندان، یعنی کولر گازی در خانه یک شهروند بندرعباسی، یعنی بنزین نیسان تیانا نیروی انتظامی، یعنی پتروشیمی، یعنی پلیمر، کیف، کفش، مبل و.... این شبکه عظیم انرژی را با تمام بازیگران اقتصادی و سیاسیاش باید خیلی کلانتر دید، یعنی جایی در حد و حدود اقتصاد سیاسی.
اصلاحات در بخش انرژی در دست وزیر نفت یا وزیر نیرو نیست. در دست ریاست قوه مجریه، مقننه، یا قضائیه نیز نیست. در دست رهبری هم نیست. در دست همه هست و در دست هیچکس نیست. کار از حدود بحرانی خود تجاوز کرده است و اگر قرار است کاری صورت گیرد باید از اختیارات معمول نیز فراتر رود و همه با هم در زیر تیغ اصلاحات بروند. نمیشود وزیر نیرو چیزی بگوید، رئیس مجلس چیز دیگر، صداوسیما سخنی متفاوتتر، ائمه جمعه موضعی بهگونهای دیگر، و رئیسجمهور نیز حیرانتر از دیگران؛ مناسبات خود با رهبری، سایر قوا، اجزای مختلف دولت، و نهادهای عمومی غیردولتی را در گرداب این بحران انرژی آسیبپذیرتر ببیند. اگر قرار به اصلاحات است، هماهنگی کل نظام اصل ضروری است. باید از حکومت صدای واحدی مخابره شود. این صدای واحد نه از سر تحکم و نگاه امنیتی که باید از سر شفافیت موضوع و در روشنی قرارگرفتن باشد. اگر روزی نیز قرار به مجازات اصلاحکنندگان است باید همه خطاب گیرند. به زبان ساده در روز ناسزاگفتن به سیاستگذاران نیز باید هرکس سهمی را بردارد.
سیاستگذاران بیایند سازوکاری ترتیب دهند تا ناسزاها به طور مساوی میان همه تقسیم شود. آنگاه کسانی هم پیدا خواهند شد که هم متخصص باشند و هم زیر بار سنگین اصلاحات روند. اگر قرار به شبزدگی در سیاستگذاری باشد، باز هم نرخ و قیمت و بخشنامه و دستورالعمل و... از پستوی نهانخانهای بیرون خواهد آمد، عواقبش بر عهده کسی نخواهد بود، ترس تصمیمگیری در آینده تقویت خواهد شد، اصلاحات به تعویق خواهد افتاد، و بارش دوباره به دوش امثال آقایان خسروی و امیری است.
آقای پزشکیان بیاید، شبزدگی را بردارد و با روحیهای که از خود نشان داده-که دوست و رقیب را در آغوش میگیرد- با کمک و حمایت رهبری میان اجزا مختلف حمکرانی هماهنگی برقرار کند. این یک بازی است. نباید در این بازی کسی احساس کند که ضرر بیشتری نسبت به دیگری متحمل میشود یا محبوبیت بیشتری در حال از دستدادن است. اگر در این میان خود آقای رئیسجمهور پیشقدم شود و کمی سهم ناسزای بیشتری را هم بردارد، زیبندهتر است. به هر حال، او رئیسِ تمامِ جمهور است. پیوست زمانبندی منسجم، عدالت و رفاه طبقات ضعیف، سنجش واکنش، تدریجی بودن، شفافیت، سخن گفتن با مردم و فعالان اقتصادی، و پرهیز از شبزدگی از لوازم اساسی اصلاحات نتیجهبخش در یک بخش حساس مانند انرژی است.