| کد مطلب: ۱۳۲۲۲

نرخ مشارکت و موقعیت میانه‏‌روها

با نگاهی به انتخابات ادوار گذشته مجلس در تهران و کل کشور

مسعود سالاری

مسعود سالاری

تحلیلگر مسائل سیاسی

نرخ مشارکت در انتخابات مجلس در کل کشور و تهران در ادوار مختلف مجلس به‌شرح زیر بوده است:

Untitled-1

 

نمودار مقایسه‌ای دو نرخ مشارکت در کل کشور و تهران در زیر نمایش داده شده است.

نکاتی که در مورد انتخابات و مشارکت و روند تغییرات نرخ مشارکت انتخابات مجلس با توجه به آمار فوق می‌توان بیان کرد:

 

روند نرخ مشارکت طی یازده دوره مجلس و پیمایش روند نرخ مشارکت تهران و مقایسه آن با نرخ مشارکت در کل کشور نشان می‌دهد نرخ میزان مشارکت در تهران فقط در دوره اول و دوم بیشتر از میزان نرخ مشارکت در کل کشور بوده است. ولی در تمامی ادوار بعدی نرخ میزان مشارکت در تهران سیر نزولی و نرخ میزان مشارکت در کل کشور سیر صعودی دارد. به‌نظر می‌آید در این تغییر جهت روند کاهشی برای تهران، حالت انفعالی روبه‌تزاید و روند افزایشی در کل کشور که شامل معدل جمع مشارکت همه شهرهای کشور است، حالت هیجانی افزایشی مؤثر بوده است. برای روند انفعالی تهران دو عامل عدم همبستگی اجتماعی و تاثیرپذیری از فراخوان‌های عدم مشارکت (آگاهانه با ناآگاهانه، تعمدی یا سهوی) متأثر از ردصلاحیت‌ها و در دیگر شهرها به استثنای یکی دو مرکز استانی عامل هیجانی تاثیریافته از همبستگی اجتماعی از نوع قومی-قبیله‌ای که چه‌بسا دامن هم زده می‌شود، تاثیر دارد و فراخوان‌های عدم‌مشارکت تاثیری بر رفتار انتخاباتی در شهرستان‌ها ندارد.

 

کمترین میزان مشارکت در کل کشور ۴۲درصد مجلس یازدهم (مجلس فعلی) و کمترین میزان مشارکت در تهران ۲۳درصد مجلس سوم بوده است. کمترین میزان مشارکت در تهران بعد از مجلس سوم به ترتیب پایین‌ترین نرخ، به مجلس یازدهم با ۲۶درصد، مجلس هشتم با ۳۰درصد و مجلس هفتم با ۳۲درصد اختصاص دارد. نکته قابل توجه این است که سردی فضای انتخاباتی و کاهش مشارکت، مخصوص این دوره از انتخابات نیست و فکر نکنیم حتماً این سردی فضای انتخاباتی عامل و ابزاری برای رخدادی بزرگ خواهد بود.

 

به آنهایی که امروز عدم تمایل مردم به مشارکت را مستمسک قرار می‌دهند و به این دلیل صحبت از عدم مشارکت و تحریم می‌کنند و تصور می‌کنند که کاهش مشارکت، ارسال سیگنال عدم رضایت و اعتراض به حکومت است، باید یادآور شد که میزان مشارکت پائین، به‌طوری که روند مشارکت در انتخابات ادوار گذشته نشان می‌دهد مکرر اتفاق افتاده است. اگر قرار بود ارسال سیگنال عدم‌رضایت و اعتراض از این طریق مؤثر افتد و یا به‌زعم آنان، مشروعیت‌زدا شود که در اثر این مشروعیت‌زدایی اتفاق مثبتی رخ دهد و در آن‌طرف قضیه، جامعه تغییرخواه قوی‌تر و انسجام‌بخش شود، چرا چنین نشده است؟ آیا چنین دید و نظری بی‌توجه به سیر تاریخی رویدادها، احساسی و از سر لج ناشی از خشم و نفرت و مطلوب‌خواهی دور از عقلانیت و بی‌تدبیری مبتنی بر بی‌توجهی به درس نگرفتن از رویدادهای تاریخی نیست؟ آنچه که با توجه به این روند و اطلاعات تاریخی می‌شود گفت، این است که اثر عدم‌مشارکت‌ها، روند تکاملی قوام و دوام و انسجام اقتدارگرایی و پیشبرد پروژه خالص‌سازی را رقم زده است تا اقتدار جامعه مدنی را. آیا این فرازوفرودها نشانه یک تقابل زیرپوستی جامعه و اقتدارگرایی در زمین بازی که با شیوه‌های پساحقیقتی طراحی می‌کند و نیروهای مقابل را به منتهاالیه طیف مقابل قرار می‌دهد، نیست؟

و این تقابل و نبرد را آنگونه که دلش می‌خواهد به نفع خود با ایجاد فاصله و حول دادن نیروهای سیاسی به  منتهاالیه تقابل با حذف یا نادیده گرفتن میانه‌روها برای بستن راه هر گونه تعامل و گفت‌وگو در داخل قدرت، در هر مرحله به پیش نبرده است؟ می‌توان مهمترین علت عدم‌مشارکت‌ها در هر بار حذف چهره‌های موردانتظار جامعه و عدم‌توجه و اطمینان به نیروهای میانه، برای برهم زدن بازی طراحی‌شده، به‌ویژه در تهران دانست. ایضا همین روند تغییرات و کشمکش‌ها در مورد انتخابات ریاست‌جمهوری هم مطابق اطلاعات موجود، مصداق دارد.

جالب‌تر اینکه نیروهای مدعی توسعه‌گرایی و ملی چنان دچار فراموشی تاریخی شده‌اند که ردصلاحیت‌ها و کشمکش‌های گذشته را فراموش کرده‌اند که انگار بار اول است چنین پدیده‌ای رخ می‌دهد که این‌بار، خودشان خودشان را ردصلاحیت کردند و اصلاً نامزدی برای ثبت‌نام معرفی نکردند. ولی بااین‌حال، اگر انفعال و رخوت نباشد، می‌شود تشکیل مجلسی را انتظار داشت که وزن و عیار آن، از هر حیث با مجلس فعلی متفاوت در جهت مثبت باشد و حفظ مستمر نیروهای میانه برای کم کردن شکاف جامعه و حاکمیت از طریق اقدامات اصلاحی بهره برد.

Untitled-1

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی