| کد مطلب: ۱۳۰۲۷

آن روزها، آن روزنامه‏‌نگاران...

ابراهیم عمران

روزنامه‌نگار

از بس دستمان طی این سال‌ها به روزنامه نخورد؛ تو گویی جسمی سخت را ورق می‌زدیم درگاه نمایش مطبوعات! و این سنگینی به حتم سبب سازش، استفاده بی‌رویه از اینترنت و نگاه به واژگان روزنامه در آن است. تازه این برای ما که اهل روزنامه باقی مانده‌ایم؛ صدق می‌کند. دیگران که به حتم سال‌هاست در سبد فرهنگی روزانه‌شان، روزنامه‌خریدن و خواندن، جایی ندارد! به‌هرحال، نمایشگاه مطبوعات بعد از چند سال برگزار شد. روز دوم به مصلی رفتم. آخرین باری که جمعیتی انبوه در نمایشگاه، دیده بودم؛ دوره‌ای بود که کتاب و مطبوعات کنار هم میزبان اهل فرهنگ بودند. نیک همگان آگاه هستند که میزبان چه کسانی بودند و میهمانان هم چه افرادی. حالیه این نوستالژی ذهن دل را می‌آزارد. جز چند غرفه که آن سال‌ها نیز از میزانسن و دکوربندی چیزی کم نمی‌گذاشتند به واسطه نزدیک بودن به مواضع دولت و دارا بودن سرمایه؛ بقیه غرفه‌ها چه روزنامه‌های چاپی و چه سایت‌ها، در فضایی رخوت‌انگیز با یکی دو صندلی و گاهی هم مبلی زهواردررفته به انتظار مخاطب فرضی بودند. تازه غصه آنجا افزون می‌شود که در همین غرفه‌هایی که دوستان منتقد سیاست‌های دولت حضور داشتند؛ اهل تحریریه به ندرت دیده می‌شدند. برای صاحب این قلم بسیار سخت بود که کسی از اهل مطبوعات در غرفه حضور نداشت. هرچند در آن روزی که من رفته بودم سردبیر و معاون سردبیر «هم‌میهن» و یکی از روزنامه‌نگاران «شرق» حضور داشتند و کمی هم غرفه «انصاف‌نیوز» به واسطه حضور مدیرش، نفسی می‌کشید! به راستی اینگونه نبودن‌های روزنامه‌نگاران چه پیامی دارد؟ و یا بودن‌های افراد غیرمسئول برای اینکه مسئولان آماردهنده بعداً بگویند از کم و کیف نمایشگاه؛ چه معنای دیگری دارد؟ نمی‌دانم این‌چنین حضور به‌هم‌رساندن آیا دستاوردی هم دارد؟ بحث کاغذ دولتی است که خیل عظیمی از روزنامه‌ها و مجله‌ها را به سمت نمایشگاه می‌کشاند؟ که اگر نیایند از چنین امکانی محروم خواهند شد؟ سال‌های درخشان نمایشگاه مطبوعات دست‌کم نصف روز، وقت مخاطب را می‌گرفت. از فرط گپ و گفتی که ایجاد می‌شد. شادی و نشاطی که در پس هر تفسیر و تحلیل به وجود می‌آمد غیرقابل توصیف بود. این بار اما با احتساب ترافیک حول و حوش نمایشگاه کلاً یک‌ساعت‌ونیم این نمایشگاه گردی طول کشید که دوسوم آن به ترافیک می‌رسد و بس! حضور مسئولان به تنهایی که نمی‌تواند رونق‌بخش این رویداد شود. همزمان اگر روزنامه‌نگاران و مخاطبان و مسئولان با هم به گپ و گفت نشینند؛ شاید بتوان گفت درصدی از راه را در چنین رخدادی رفته‌ایم. شاید پوستر نمایشگاه با آن شکل و شمایل خاص‌اش، نمایی از این چند روز آمد و شد محدود باشد. آن جایی که دو گوش بر روی واژگان سنگینی می‌کند. دو چشم استعاره‌اش نیز مات و مبهوت است. واژگان روزنامه طراحی‌شده نیز؛ در خلأ مستتر است. انگار همه امور دست به دست هم داده‌اند که اغذیه‌فروشان هم توجهی به این رویداد نداشته باشند؛ آن‌هایی که روزهای نمایشگاه درآمدشان  افزون خواهد بود. شرکت‌هایی که پخش غذا را بر عهده دارند هم تمایلی به شرکت نداشتند. آیا آنها نیز می‌دانند روزنامه‌ها خوانده نمی‌شوند...! نیمه خالی را دیده‌ایم؛ چون آن شوری که بعد سال‌ها داشتیم؛ محقق نشد. حق است که کمی هم نیمه پر را مشاهده کنیم. آنگاه که در زمان خروج از نمایشگاه؛ فردی در خیابان موازی با آن، پرسید چه نمایشگاهی بود؟ گفتم مطبوعات، گفت شرق و اعتماد هم بودند؟ جواب مثبت دادم. گفت مجله فیلم چطور؟ گفتم ندیدم. بعید می‌دانم. پرسش‌هایش زیاد شده بود. گفتم خب شما که نزدیک آن هستید؛ چرا خودتان نمی‌روید؟! کیفش را باز کرد. کیهان و اطلاعات و شرق و اعتماد را نشانم داد. گفت من خود نمایشگاه مطبوعاتم! گفتم پس هنوز می‌توان به زنده بودن روزنامه‌ها ایمان داشت اگر...

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی