وضعیت جدید، از محال به بعید/جهانبخش ایزدی کارشناس روابط بینالملل، از چشمانداز پرونده هستهای پس از توافق ایران و آژانس میگوید
خبر توافق ایران و آژانس، بار دیگر ناظران را به تکاپوی تحلیل و گمانهزنی انداخته است؛ بهخصوص در شرایطی که متن اصلی توافق انتشار عمومی نیافته و جزئیات تصمیمات ایران نیز در این باره علنی نشده است.

خبر توافق ایران و آژانس، بار دیگر ناظران را به تکاپوی تحلیل و گمانهزنی انداخته است؛ بهخصوص در شرایطی که متن اصلی توافق انتشار عمومی نیافته و جزئیات تصمیمات ایران نیز در این باره علنی نشده است.
برای بررسی موضوع و ارزیابی روند وقایع، گفتوگویی داشتیم با جهانبخش ایزدی، کارشناس روابط بینالملل که ۸ سال عضو کمیته سیاسی، دفاعی و امنیتی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و پس از انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری در سال ۹۲، در دوران انتقال، عضو اتاق فکر او. ایزدی، اصل حصول توافق بین ایران و آژانس را تحول مثبتی ارزیابی میکند، اما چشمانداز کلی ماجرا را هنوز چندان امیدوارکننده نمیبیند. او معتقد است، برای حل نهایی موضوع، باید تصمیماتی راهبردی و اساسی در سطح نظام اتخاذ شود تا عبور از بحران کهنه هستهای برای ایران ممکن شود. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
تصمیم ایران برای چنین توافقی از نظر شما به چه معناست؟ آیا این بخشی از حرکت ایران به سمت تعامل و دیپلماسی در مسئله هستهای خواهد بود و مثلاً در بحث با اروپاییها یا آمریکا ادامه خواهد داشت، یا اتفاقی منفرد و منحصر به تعامل ایران با آژانس است؟
در تصویر کلی اینها با هم بیارتباط نیستند؛ یعنی وقتی که ایران به سمت تعامل با آژانس رفته است، قطعاً و قهراً به معنای این است که میخواهد بحرانها را پس بزند. شرطگذاری «ای۳» یا همان تروئیکای اروپایی، این بوده که اگر جمهوری اسلامی سه کار را انجام دهد، ما اعمال مکانیزم ماشه را برای شش ماه به تعویق میاندازیم. یکی از شرطها توافق با آژانس برای بازرسیهای پادمانی و حتی برجامی بود. دیگری مذاکره با آمریکا بود و دیگری تعیین تکلیف آن ۴۴۱ کیلوگرم اورانیومی است که ایران غنیسازی کرده است.
اگر دقت کنید این سه موضوع منفک از هم نیستند. متن توافقی که ایران با آژانس کرده البته منتشر نشده اما میشود از لابهلای سطور و بین خطوط ابعادی از آن را فهم کرد. مطابق این توافق، ایران متعهد شده است که حداقل دو مسئله را روشن کند. یکی بحث آن ۴۴۱ یا دقیقتر، 440/9 کیلوگرم اورانیوم غنیشدهای است که اخیراً آژانس گزارش کرده است، به هر حال روشن میشود. دوم این که ایران مفاد نظارتهای پادمانی و برجامی را مطابق فرمت جدید یا شیوهنامه جدید به تعبیر خودشان، اجرا خواهد کرد.
مسئله مذاکره با آمریکا، اول برمیگردد به مسیری که آنها ترسیم کنند؛ دوم این که خود آمریکا پای کار بیاید و سوم این که این توافق چقدر عملیاتی میشود. در اجلاس اخیر آژانس و در شورای حکام، طرفهای غربی مکرر تأکید میکردند که این توافقنامه فقط یک تفاهمنامه کاغذی است و ما به عمل ایران نگاه میکنیم تا ببینیم چه اتفاقی میافتد؛ بنابراین میتوانم در پاسخ به سؤال شما بگویم، اصولاً تفکیک موردی در این کار متصور نیست و اینها مثل کلافی درهمتنیدهاند.
توضیحاتی که آقای عراقچی در صداوسیما درباره روند این توافق دادهاند، حاکی از این است که این توافق، چند مرحله دارد تا پس از طی شرایطی، بازرسها بر خواهند گشت. اگر بناست این توافق با آژانس پلهای برای بقیه مراحل شود، این زمانبربودن این توافق، مانعی در این راه نخواهد بود؟
درباره این توافقنامه یا تفاهمنامه، علیالقاعده طرف ایرانی سعی میکند بخش منفی را برای مخاطبان داخلیاش سمزدایی کند؛ لذا میگوید که اتفاقی نیفتاده است؛ ما همچنان بر همان مسیر هستیم؛ مطابق دستورالعمل شورای امنیت بودهاست؛ ما شهدایمان را مدنظر داریم؛ ما به سختی کار التفاف داریم؛ ما هیچ وقت یادمان نمیرود که اینها آمدند تأسیسات ما را زدند و از این قبیل ادبیات. اینها کاملاً مصرف داخلی دارد. هیچ چیز را در صحنه بینالملل عوض نمیکند.
مهم این است که وقتی این توافق صورت گرفته، بازتابش را در گزارش مدیرکل به شورای حکام میبینید. مدیرکل میگوید این که ظاهر توافقنامه فنی است، چیزی از ابعاد راهبردی و کلان آن را کم نمیکند؛ یعنی مسئله فراتر از یک مقوله تکنیکال و پادمانی است، بلکه ما هم به سایتهای بمبارانشده، هم به سایتهای بمباراننشده و هم به مراکز دیگر هستهای دسترسی خواهیم داشت. وقتی به این نکات نگاه میکنید میبینید ابعاد مثبت این توافقنامه، آنقدر هست که مدیرکل را بر سر شوق و ذوق بیاورد، البته «شوق و ذوق» که میگویم، منظورم مقوله دلی نیست، بلکه از لحاظ مدیریت کار میگویم.
از طرف دیگر، طرف غربی، یعنی اروپا و آمریکا به مسئله عمل توجه میکنند. این یعنی آنها از این توافق و ابعاد آن باخبرند و علیالقاعده تحفظی نسبت به آن ندارند. فقط میگویند باید دید ایران در عمل چقدر به این توافق پایبندی و تعهد نشان میدهد. به این مواضع که نگاه میکنید، میبینید که ظاهرشان متفاوت است، اما دلیلش این است که وحدت جهت ندارند و هر کدام از یک زاویه به مسئله نگاه میکنند؛ یعنی نهتنها تضاد و تناقضی وجود ندارد، بلکه در هماهنگی کامل است.
این توافقنامه از نظر ابعاد فنی و نظارتی، مرضی طرف غربی، مرضی مدیرکل آژانس است و در عین حال، طرف ایرانی یعنی وزیر خارجه، توافق را به نوعی به اصطلاح اهل ادب تأویل به مصدر میبرد، به دلیل مشکلاتی در داخل که خودتان میدانید، جریانات تندرو یا رادیکال یا افراطی یا هر نام دیگری.
اتفاقاً میخواستم درباره همین بپرسم که واکنش طرفهای اروپایی و در وهله بعدی شورای امنیت به این توافق چه خواهد بود؟ این احتمال وجود دارد که تا موعد تصمیمگیری آنها نمود و بروز عملی این توافق لزوماً محقق نشده باشد. آیا فکر میکنید بهواسطه این توافق آنها بحث تعویق ماشه را اجرا میکنند یا داستان پیچیدگیهای دیگری دارد؟
این توافق، علیالقاعده، وضعیت جدیدی را ترسیم کرد. قبلاً این سؤالات از طرف اروپاییها میشد که «آیا ایران به شروط شما عمل میکند؟» یا «آیا شما مکانیزم ماشه را شش ماه به تعویق میاندازید؟» یا درباره طرحهای دیگری که میآمد، مثلاً پیشنهاد چین و روسیه، سؤال میشد که آیا اینها روزنهگشا خواهد بود؟ تقریباً پاسخ همهشان این بود که محال است. بعد از این توافق، فضا جور دیگری شد. حالا به جای محال میگویند شدنی است، اما زمان نداریم و کمی بعید است؛ یعنی سرسختی موضع قبلی کمی تنزل پیدا کرد. این خودش مقداری فضا را تلطیف کرد.
از اینجا به بعد، بهطور طبیعی، برای این که مکانیزم ماشه اعمال نشود، فضای زیادی از حیث زمانی وجود ندارد. حداکثر تا ۱۸ اکتبر، موعد سر میرسد. زمان الان به نفع طرف ایرانی نیست؛ بنابراین باید این توافق به گونهای عملیاتی شود که آنها ادراک یا احساس کنند که با تعویق قطعنامه، همه آن سه شرط برآورده میشود.
این را هم بگویم، اصولاً این برجام و این قطعنامه ۲۲۳۱ و این وضعیتی که ما الان میبینیم، خودش یک سوژه است و بحث پادمان مسئله دیگری. الان طرفهای غربی تأکید زیادی دارند که در شرایط فعلی مسئله مکانیزم ماشه فقط معطوف به برجام نیست. ایران حتی فراتر از آن به نظارتهای پادمانی هم عمل نمیکند، یعنی به چیزی که هر کشور عضو انپیتی ملزم به مراعات آن است.
موضوعی هم که در فضای داخلی ما وجود دارد، نوعی کارشکنی در این مسیر است، در مقابل عهدشکنی طرف مقابل. اینها اما عمدتاً طرفهای سلبی یا تقابلی هستند. اینها چون ظرفیتی برای تبدیل به ایجاب ندارند، قطعاً راهگشا نخواهند بود؛ مثل طرحهایی که مجلسیان طرح میکنند، از جمله خروج از انپیتی. این طرحها که عمدتاً واکنشی و در مقام اعتراض هستند، فعلاً بیشتر روی کاغذ هستند اما در عمل، پادمان با این توافقنامه جدید قاعدتاً باید اجرایی شود.
با شروطی که گذاشتهاند، آینده توافق هم جهتیابی شده است؛ بنابراین این طرحها و فریادهای داخلی، عمدتاً حرفهایی برای اجرانشدن هستند و هیچ فایدهای هم ندارند. مثلاً این بحث انپیتی خیلی موضوع مهمی است، چون آقای عراقچی میگوید اگر اینها به تعهداتشان عمل نکنند، ما گزینههای دیگری هم داریم، از جمله این که به این توافق عمل نمیکنیم. این «از جمله» چیزی در آن نیست.
اگر شما بخواهید از انپیتی خارج شوید، آن وقت اتهام سلاح هستهای مشروعیت پیدا میکند و این معادل جنگ خواهد بود. بهعلاوه اگر مکانیزم ماشه هم اجرا شود، پای فصل ۷ هم به میان میآید. افزون بر اینها آمریکا و اسرائیل هم مدعی درز اطلاعاتی و داشتن اسنادی هستند که طبقشان جمهوری اسلامی در پی سلاح بودهاست و آن وقت ممکن است به تعبیر خودشان از این اسناد «رونمایی» کنند. در این صورت شرایط خیلی پیچیدهتر میشود؛ بنابراین نهتنها مسئله زمان، بلکه ماهیت موضوع هم دچار ابهام و پیچیدگی شده است.
پس به نظر شما این مخالفتهای داخلی و این سروصداها از سوی برخی نمایندگان مجلس و جریانهای متصل به آنها، تبدیل به یک واقعیت اجرایی نخواهد شد و به جایی نخواهد رسید؟
چند مسئله مطرح است. یکی این که این اعتراضاتی که معمولاً به صورت سازمانیافته صورت میگیرد یا در برخی نطقها در مجلس مطرح میشود، در حد ریتوریک و لفاظی است. هیچ تأثیری در تصمیم طرف غربی هم ندارد. قبلاً هم از این موارد و تجمعات معدود بوده و سعی شده استفاده ابزاری از آن شود، اما آنها گفتهاند که این سازمانیافتگی و این تظاهرات و این اعتراضات، ساختگی است، برای تحت تأثیر قراردادن فضای ذهنی ما. به نظر من اینها اصلاً به جایی نمیرسد.
نکته دوم، اینها همراهی جامعه ایران را ندارند؛ در نتیجه بیشتر اعتراضی جریانی و جناحی است، از سر مواضع ایدئولوژیک و بعضاً منافع خاص. علیالقاعده به دلیل فقدان پایگاه اجتماعی، راه به جایی نمیبرد.
سوم این که این موارد در دنیا مرسوم است و نشانهای از تحول یا تطور راهبردی در یک سیستم نیست. بیانیه شورای عالی امنیت ملی صادر میشود و میگوید آن چه وزیر خارجه کرد، همان تصمیمی بود که شورای عالی امنیت ملی گرفت. این در واقع به مخالفین داخلی میگوید شما فکر نکنید این ابتکار فردی وزیر بوده و بعد بروید در قالب نوشتهها و مطالب رسانهای و نطقهای مجلس بخواهید این را حول شخص وزیر متمرکز کنید و بگویید این ابتکار فردی بوده است. نه! این تصمیم نظام بوده است. در واقع این بیانیه پاسخی است به همین مخالفین داخلی. و الا برای طرف غربی مشخص است که این سیستم تصمیمش را گرفته و قرارداد را امضا کرده است.
به عنوان سؤال آخر، چشمانداز کلی این بحث هستهای را چگونه میبینید؟ به نظر شما روندی که الان دارد طی میشود، به سمت حل مسئله و بالاخره پایانیافتن این بحران کهنه میرود، یا باز با همین چالشها ادامه خواهیم داد یا به سمت سناریوهای بدتر مثل جنگ و درگیری و تحریم شدید خواهیم رفت؟
تحفظ آمریکا و اروپا، یعنی کشورهای طرف جمهوری اسلامی، معتقد هستند که در جمهوری اسلامی هیچ ماده اورانیوم نباید غنیسازی شود. رویکرد آنها غنیسازی صفر است. مادامی که این مسئله، به عنوان یک چالش و تنش جدی، متن پرونده هستهای ایران را تسخیر کردهاست، من فکر نمیکنم افقی برای حلوفصل موضوع هستهای وجود داشته باشد. این نکتهای است که باید به آن توجه داشت. آنها میگویند نباید غنیسازی صورت بگیرد و جمهوری اسلامی تلاش میکند، به هر شکلی شده، درصدی از غنیسازی در ایران مورد تأیید اطراف غربی قرار بگیرد.
این به ظاهر پاشنه آشیل مسئله هستهای است. در باطن، موضوع پیچیدهتر از این حرفهاست. چیزی که آنها به دنبالش هستند، این است که جمهوری اسلامی، نظامی نرمال و ثباتساز در دنیا باشد: spoiler یا مخرب نباشد؛ منافع آمریکا و غرب را در منطقه به خطر نیاندازد؛ با اسرائیل، فارغ از شناسایی، به عنوان یک موجودیت بینالمللی رفتار کند و به فکر حذف آن نباشد؛ برد موشکهایش را تنظیم کند و بعد هم موضوع وارد مجاری دیگری میشود. به نظر من، این تنش و این تشنج در روابط ایران و غرب، به این آسانی مختومه نخواهد شد، مگر این که نظام یک تصمیم استراتژیک و پوستاندازانه بگیرد و در واقع در مسیر سیاستهای کلیاش، بازنگری کند.