| کد مطلب: ۱۲۹۲۶

گفت وگو و ضرورت عبور از توهم

شنبه‌شب به دعوت رئیس دانشگاه تهران «نشستِ خانۀ گفتگو» با موضوع انتخابات ۱۱ اسفند در محل این دانشگاه برگزار شد. من هم به این نشست دعوت شده بودم. پاسخ مثبت یا منفی برای حضور در چنین نشست‌هایی، طبعاً بدون دغدغه و تشویش و ملاحظه نیست به‌خصوص در جامعه‌ای مثل جامعۀ ما که آدم‌های اصطلاحاً سیاسی، گویی لازم است با مخالفان عقاید خود تابع حکمِ جن و بسم‌الله باشند و از هزارفرسنگی خانه و محل کار یکدیگر عبور نکنند. من دقیقاً برای مقابله با همین سنتِ نابالغانۀ سیاسی که انسجام و وفاق و اجماع و تفاهم ملی در ایران را به امری ناممکن تبدیل کرده است، تصمیم گرفته‌ام، به دعوت برای شرکت در این نوع نشست‌ها پاسخ مثبت دهم و هزینۀ دوسویه‌اش، چه از جانب حامیان متعصب نظام و چه هواداران سرسخت براندازی را نیز بپردازم. براندازان صرفِ رودررو شدن با هر فرد و رد و بدل کردن سلامی با او را به معنای همراهی و هم‌پیمانی با آن تلقی و جنجال به پا می‌کنند و حامیان متعصب نظام نیز بیان هر سخن انتقادآمیزی در این نوع نشست‌ها را علامت اصرار بر انحرافِ فرد می‌دانند و در صورت ضرورت از سمپاشی و پرونده‌سازی برای او نیز دریغ نمی‌کنند. هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که یک کنشگر مستقل، حریت خود را گروگان ذهنیات بیمارگونه و تعصبات خشونت‌آفرین این دو طیف درآورد و رفتار خود را با دماسنج آنها تنظیم کند. علاوه بر این، کنجکاوی سماجت‌آمیز حرفۀ روزنامه‌نگاری و نویسندگی هم مرا برای مواجهۀ رودررو با افراد مشهور و زیر نظر داشتن حرکات و گفتار آنها، قلقلک می‌دهد. در واقع اعتقاد دارم که از راه دور و براساس آثار گفتاری و نوشتاری افراد نمی‌توان فهم دقیق و درستی از شخصیت آنها پیدا کرد. مواجهۀ مستقیم هم البته شناخت عمقی ایجاد نمی‌کند، اما امکان ارزیابی شتاب‌زده‌ای از منش و خلق و خوی افراد را فراهم می‌آورد که این نیز به نوبۀ خود می‌تواند دستمایۀ خاطره‌نویسی و نویسندگی شود. در نشست شنبه‌شبِ خانۀ گفتگو، شمار بسیاری از چهره‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا و بعضاً مستقل و آکادمیک حضور داشتند. جلسه که قرار بود ساعت ده شب به پایان برسد تا نیمه شب تمدید شد.

بحث‌ها بیشتر پیرامون انتخابات و میزان مشارکت در آن بود اما محدودیتی برای تحلیل یا نقد اوضاع کلی کشور هم وجود نداشت.

نشست را دکتر مقیمی رئیس دانشگاه اداره می‌کرد اما سیدمحمدحسن ‌ابوترابی‌فرد نیز با یادداشت‌برداری بی‌وقفه از اظهارنظر حاضران، به نظرم مسئولیتی خاص در تشکیل و هدایت نشست داشت.

اینکه تک‌تک حاضران هر کدام چه گفتند، لابد در رسانه‌ها منعکس خواهد شد، اما من چون فضا را یکنواخت و بدون شور دیدم و به‌خصوص از برخی ادعاهای صاحب‌منصبان یا صاحب‌نفوذان حاضر در جلسه متأثر شدم، به لحن کلامم آهنگی اخطارآمیز و احساسی دادم و آنچه را که بنا داشتم بگویم به حدت و شدت آمیختم تا بلکه بر مخاطبان بیشتر اثر کند.

در طول نشست، اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان همان هشدارهایی را دادند که معمولاً می‌دهند، اما اصولگرایان به وضوح دو گرایش متفاوت از خود نشان دادند.

یک عده‌شان با نوعی آسیب‌شناسی ملایم از سیاست‌های جاری، تمایل خود را به ضرورت پاره‌ای تغییر و تحولات واقعی در نحوۀ حکمرانی و ادارۀ کشور پنهان نکردند و با دقت در سخنان حاضران درصدد کشف نکته‌ای چاره‌ساز برای عبور از مشکلات انباشت‌شدۀ مبتلابه جامعه بودند.

یک عدۀ دیگر از آنان گویی مثل اصحاب کهف از خوابی طولانی و گران برخاسته‌اند و هیچ درک و شناختی از محیط اطراف خود ندارند.

تحمل سخنان آنان به راستی دشوار بود، نه لزوماً از حیث اینکه بی‌نهایت تکراری و سطحی و توهم‌آمیز بود بلکه بدان جهت که پنداری مخاطب خود را فاقد قدرت تمییز و تشخیص و مقایسه می‌انگاشتند و به چنان مثال‌هایی متوسل می‌شدند که سفسطه‌آمیز بودن آنها بر هر فرد عامی نیز عیان و آشکار بود.

یکی دو تن از آنها حتی سخنان انتقادآمیز دکتر کیومرث اشتریان را هم تاب نیاوردند و برخلاف روال کلی جلسه، به وسط حرفش دویدند و آن را قطع کردند. اگر جمهوری اسلامی نتواند از این قشر گسسته با واقعیت و اسیر در اوهام خویش عبور کند، تاوان آن برای ایران قابل قیاس با هیچ بلای دیگری نخواهد بود.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی