| کد مطلب: ۱۱۴۵۱

دو نشانه بد و ناپاسخگویی

jalaeepoor حمیدرضا جلایی پور

حمیدرضا جلایی‌پور

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران

در سیزدهم دی‌ماه ١۴٠٢، بر اثر دو انفجار تروریستی (که گفته می‌شود از سوی داعش بوده) در مراسم چهارمین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی در کرمان، هشتاد و نه هموطن ایرانی (و افغانستانی) شهید و دویست و هشتاد و چهار نفر زخمی شدند١. به نظر اینجانب این فاجعه جانسوز و پیامدهای آن دو نشانه و سندروم را دوباره روشن می‌کند.

نشانه اول این‌که مردمی که در مهمترین مراسم سوگواری سردار خود حضور یافته‌اند، امنیت ندارند. پاسخگویی ایجاب می‌کرد پس از گذشت ساعات اولیه بحران و پس از حمل پیکر شهدا و مجروحین فاجعه، حداقل مقامات مسوول در پیشگاه شهروندان پاسخ می‌دادند. همچنان که چهار سال پیش به این پرسش، پاسخ داده نشد که به چه عللی هفتاد نفر هموطن در مراسم تشییع پیکر شهید سلیمانی و ازدحام جمعیت شهید شدند؟ متاسفانه در برابر فاجعه سیزدهم دی باز مسئولین ذی‌ربط شعار می‌دهند و بعد هم مثل گذشته شامل مرور زمان می‌شود. درصورتی‌که تکرار فاجعه کرمان می‌تواند امنیت ایران و ایرانیان را با مخاطرات  جدی‌تر روبه‌رو کند.

نشانه دوم، رفتار فاشیستی بعضی از ایرانیان در فضای مجازی بود. آن‌‌ها (مثل علی کریمی و هوادارانش) از مرگ ایرانیان مسلمان شرکت‌کننده در مراسم سالگرد شهید سلیمانی خوشحال شدند و مرگ را حق‌شان دانستند!! البته فضای مجازی فقط در سیطره این فاشیست‌ها نبود و عده‌ قابل‌توجهی از ایرانیان عمیقاً از وقوع این فاجعه ابراز انزجار کردند و با قربانیان همدردی کردند و عده‌ای از طرفداران حکومت هم مثل گذشته از «انتقام سخت» گفتند و می‌گویند. نکته من در این نشانه دوم این است که در ایران ما از انقلاب مشروطه به بعد در میان لایه‌هایی از طبقه متوسط افراد و رفتارهای فاشیستی داشتیم. اما این فاشیست‌ها در هنگام عزای ایرانیان با صدای بلند شادی نمی‌کردند!

چرا این تعداد فاشیست با صدای بلند در ایران تولید شده است؟ البته مسوولان غیرپاسخگوی ما پاسخ می‌دهد صدای فاشیست‌های طبقه متوسط جای نگرانی ندارد. زیرا این صدا به‌خاطر رسانه‌های دشمن و شبکه‌های غیرصیانت‌شده اجتماعی، بلند به نظر می‌رسد، و جای نگرانی نیست! اما حرف من این است که فرض کنید این عده محدود و مثلاً هزاران نفر باشند، باز  یک مسوول پاسخگو باید عزا بگیرد. چون ایرانیان فاشیست هم قبلاً مقداری حیا داشتند و حداقل در هنگام جان‌باختن ایرانیان شادی نمی‌کردند. باید از خود بپرسند چگونه چهار سال پیش در هنگام شهادت سلیمانی در برابر ترامپ متجاوز، ده‌ها میلیون نفر از مردم ایران در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردند، ولی چهار سال بعد فضای جامعه طوری شده که فاشیست‌های طبقه متوسط فکر کنند که ابراز شادمانی‌ آن‌ها ازشهادت دوستداران سلیمانی در داخل کشور مشتری دارد؟

به نظر می‌رسد این شادمانی فاشیست‌های ایرانی به تحقیق عمیق‌تر نیاز دارد و چندعاملی است. من در این فرصت کوتاه فقط به دو عامل اشاره می‌کنم. عامل اول عمق و گسترش نارضایتی مردم از روند  ناپاسخگویی موجود در ایران است.  بیست‌وپنج سال است  که جلوی اصلاح امور از طریق صندوق رای ایستاده‌اند و  با خیزش‌های اعتراضی مردم در سال‌های ٨٨، ٩۶، ٩٨، ١۴٠٠ و ١۴٠١برخورد کرده‌اند. در بستر چنین نارضایتی مردمی است که فاشیست‌های طبقه متوسط به خود اجازه می‌دهند به‌دور از اخلاق، از مرگ هم‌وطن ایرانی ابراز شادی کنند.

عامل دوم اینکه هرچه جلو آمده، اپوزیسیون قانونی و نجیب منکوب شده است. روزی در این کشور اپوزیسیون این حکومت افراد فهیم، فرهیخته‌ و ایران‌دوستی چون مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و عزت‌الله سحابی بودند، همه را، حتی اصلاح‌طلبان را حذف کردند و حالا کار به‌جایی رسیده که عده‌ای وطن‌فروش و مزدور «اسرائیل نسل‌کش» در خارج دارند نقش اپوزیسیون را بازی می‌کنند. متاسفانه تاکنون این حوادث بزرگ و ایرانسوز روند ناپاسخگویی را تغییر نداده است و روند نادرست حکمرانی ادامه دارد٢.

 

پی‌نوشت‌ها:

١-گفته می‌‌شود در میان شهدا بیست دانش‌آموز کرمانی که چهار نفر آنان از یک خانواده بود. همچنین حدود ده نفر از شهدا افغانستانی بودند.

۲-اگر مسوولان ما پاسخگو بودند به شهردار تهران تذکر می‌دادند که به‌جای هزینه کردن هزاران میلیارد تومان برای تبلیغات پرحجم برای قاسم سلیمانی، این پول بزرگ را خرج امنیت تهران و مناطق محروم حاشیه تهران کند. آن‌گاه روح شهید سلیمانی بیشتر شاد می‌شد و تعداد ناراضیان ایرانی هم کمتر می‌شد. این نوع تبلیغات زاکانی درست در برابر خواست خود شهید سلیمانی است و در واقع ضدتبلیغ است.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی