از دل جنگ آزادی متولد نمیشود
درباره موضعگیریهای برخی چهرههای اپوزیسیون خارجنشین
درباره موضعگیریهای برخی چهرههای اپوزیسیون خارجنشین
هرمز شریفیان
روزنامهنگار
موضوع حساس حمله نظامی به مواضع جمهوری اسلامی توسط ایالات متحده، موضوعی است که از همان روزهای نخست انقلاب و بهویژه پس از موضوع گروگانگیری از سوی مقامات آمریکایی و بهصورت دائمی مطرح شده است. اما پس از حملات 11 سپتامبر و در زمان ریاستجمهوری «جورج بوش پسر» و در «محور شرارت» قرار دادن نام ایران در کنار کرهشمالی و عراق توسط او این عبارت که «تمام گزینهها بر روی میز است»، توسط رئیسجمهور آمریکا و حتی جانشینان او نیز یعنی «باراک اوباما»، «دونالد ترامپ» و «جو بایدن» بارها تکرار شده که اشارهای غیرمستقیم به حمله نظامی دارد.
در همان حال بسیاری از مقامات آمریکایی از گذشته مانند «دونالد رامسفلد» و «جان بولتون» پا را از اشارات غیرمستقیم فراتر گذاشته و بهصورت علنی خواستار حمله نظامی به مواضع جمهوری اسلامی در خاک ایران و بهقصد براندازی حکومت شدند و این تهدید اکنون نیز از سوی برخی مقامات آمریکایی همچنان ادامه دارد. اما در کنار آن چندیست که برخی از چهرههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور و حتی برخی از مردم عادی بهویژه پس از فوت «مهسا امینی» و شروع اعتراضها و در جهت براندازی حکومت، از حمله نظامی به مواضع استراتژیک جمهوری اسلامی که موجب برافتادن حکومت شود، حمایت و پشتیبانی میکنند. مدافعان این نظریه بهویژه پس از شروع جنگ اسرائیل و حماس، وضعیت کنونی ایران را با عراق در زمان «صدام حسین» مقایسه کرده و مثال میآورند که حمله نظامی آمریکا به رژیم بعث عراق موجب سرنگونی حکومت استبدادی صدام و خلاص شدن مردم عراق از شر آن دیکتاتور خونریز شد. اما حامیان این نظریه این نکته مهم را در نظر نمیگیرند که شرایط کنونی ایران و جغرافیای کشور ما و همچنین شرایط کنونی آمریکا بههیچوجه با عراق در آن سال قابل مقایسه نیست ضمن اینکه کشور عراق پس از
حمله آمریکا نهتنها با نابودی زیرساختهایش و صدها هزار کشته روبهرو شد، بلکه هنوز و پس از دو دهه به شرایط نرمال نرسیده؛ هرچند که از لحاظ اقتصادی ثبات نسبی پیدا کرده است.
حامیان نظریه حمله نظامی، به این گفته اخیر «محمدجواد ظریف» دقت کنند که با اشاره به همین موضوع گفت: «در صورت حمله نظامی هیچ آسیبی به مسئولان جمهوری اسلامی نخواهد رسید» که نکتهای بسیار دقیق است زیرا بهدلیل طرح این موضوع از سالها پیش، حتماً تمهیداتی برای چنین وضعیتی اندیشیده شده و سخنان ظریف دور از واقعیت نیست. ضمن اینکه اصلاً فرض کنیم چنین حملهای صورت بگیرد، اگر این حمله تنها متوجه تأسیسات هستهای شود که مطمئناً هیچ آسیبی به ارکان حکومت نخواهد رسید و پیامدهای آن تنها ویرانی تأسیساتی است که با ثروت ملت ایران ساخته شده و دهشتناکتر، احتمال تشعشعات رهاشده پس از آن است که باز متوجه مردم عادی خواهد شد. حتی اگر در نظر بگیریم که این حملات بسیار گستردهتر و سنگینتر باشد که تمام مواضع استراتژیک را هدف قرار دهد و سطح تخریب و ویرانی و البته دقت آن چنان باشد که بر فرض موجب سقوط نظام شود و باز فرض کنیم که هیچ پاسخ کوبندهای نداشته و جنگ به درازا نکشد؛ بازهم میزان تلفات سنگین و غیرقابل جبران سهم مردم عادی خواهد شد و به مخاطره افتادن وضعیت برق، آب آشامیدنی، ارزاق و همینطور ناامنیهای پس از آن در یک کشور پهناور 80 و
چند میلیونی پیامدهای چنان سنگینی درپی خواهد داشت که حتی شاید مبرزترین استراتژیستها هم نتوانند آنها را پیشبینی کنند. از همه اینها که بگذریم موضوع «حمله خارجی به میهن» مطرح میشود که برای ملت ایران موضوعی غیرقابل قبول است؛ حتی برای آنانی که مخالف سرسخت حکومت جمهوری اسلامی هستند.
موافقان حمله نظامی خارجی به خاک ایران بهقصد براندازی حکومت جمهوری اسلامی اکثراً در خارج از کشورند و وضعیت دشوار و سخت ایرانیان در این روزها را تجربه نمیکنند حتی اگر اطلاعات دقیقی از این وضعیت داشته باشند. اگر چنین بود هرگز از چنین نسخه ویرانگری حمایت نمیکردند و بهقول شادروان دکتر «ابراهیم یزدی»، آزادی و دموکراسی را در کولهپشتیهای سربازان آمریکایی نمیدیدند.
آنچه که ملت بزرگ ایران در این روزها به آن نیاز مبرم دارد، آرامش و امنیت است که با حمله خارجی میسر نخواهد شد. هرچند این روزها بخش بزرگی از این ملت شریف درگیر مشکلات پرشماری هستند اما تاریخ ثابت کرده که چنین ملتی با کمک چهرههای مقبول و مصلح، سرانجام راهی برای برونرفت مسالمتآمیز و خشونتپرهیز از مشکلات پیدا خواهد کرد.