اندیشکدهها
شکست استراتژی اسرائیل درباره غزه
شکست استراتژی اسرائیل درباره غزه
عبارت «درو کردن علف» همواره شعار استراتژی اسرائیل در غزه در 15 سال گذشته بوده است. این کار به این صورت انجام میشود: فلسطینیها که به واسطه محاصره ناامید شدهاند، از سر ناچاری برای انتقام از اسرائیل، به سراغ امثال حماس میروند و اسرائیل محدودیتهایی مانند محاصره غزه را با استناد به نگرانیهای امنیتی اعمال میکند. شرایط زندگی در غزه به مراتب بدتر میشود و نارضایتی افزایش مییابد. حماس، جهاد اسلامی فلسطین و دیگران از این نارضایتیها بهره گرفته و به اسرائیل حمله میکنند. اسرائیل با «چمن زدن» پاسخ میدهد. این یعنی کشتن عاملان و تعدادی از غیرنظامیان، خرید چند سال صلح نسبی و دامن زدن به رادیکالیسم بیشتر برای مدتی طولانیتر و بنابراین این چرخه تا بینهایت ادامه مییابد. این استراتژی چیزی بیش از یک استراتژی مرگبار است. همچنین نشاندهنده میزان زیادی از غرور است. در هسته اصلی این استراتژی این فرض نهفته است که اسرائیل میتواند نبض تحولات در غزه را کنترل کند و به حماس آنقدر ضربه بزند که این گروه را از حمله به اسرائیل باز دارد. اما قرار است این کنترل نه آنقدر قوی باشد که غزه در هرج و مرج منفجر شود یا تحولات به یک جنگ
منطقهای منجر شود. همانطور که یکی از تحلیلگران دفاعی اسرائیل در مورد جنگ غزه در سال 2014 گفت: «ما میخواهیم استخوانهای آنها را بدون بستری کردن آنها در بیمارستان بشکنیم.»
برقراری این توازن سال به سال، اگر نگوییم غیرممکن، باید گفت که دشوار است. بهویژه اینکه فشارهای داخلی در غزه افزایش یافته است. جمعیت 2 میلیونی غزه در منطقهای به وسعت فیلادلفیا متراکم شده و 80 درصد آنها فقیر و 46 درصد آنها بیکار هستند. روزانه حدود 108 هزار مترمکعب فاضلاب تصفیهنشده از نوار غزه به دریای مدیترانه سرازیر میشود و دسترسی به آب آشامیدنی در باریکه غزه دشوار است. در رویارویی با این شرایط و فقدان هر گونه مسیری برای بهبود شرایط در غزه، هیچ استراتژی نظامی نمیتواند در درازمدت برای مهار خشونت موفق شود. غزه بدون سوپاپ اطمینان منفجر میشود. استراتژی چمنزنی اسرائیل سرانجام در 7 اکتبر بهطرز شگفتانگیزی شکست خورد. حمله حماس نشان داد که اسرائیل تا چه اندازه کنترل کمی بر غزه دارد. این فقط یک شکست اطلاعاتی و یک شکست عملیاتی نبود، بلکه یک شکست استراتژیک گستردهتر نیز بود. فرض اصلی رویکرد اسرائیل در خصوص غزه یک روز صبح بهطرز فاجعهباری اشتباه از آب درآمد.
اینکه آیا اسرائیل این شکست استراتژیک را درک کرد، یک سوال مجزا و بیپاسخ باقی میماند. بنیامین نتانیاهو وعده داده است که قدرت «بازدارندگی» را به مرزهای اسرائیل بازگرداند. قرار است اسرائیل 360 هزار نیروی ذخیره را بسیج کرده و نیروی دفاعی اسرائیل سه برابر شده است. همه این اقدامات نشان میدهد که قرار است چمنزنی بیشتری انجام شود!
از منظر نظامی، سختترین روزهای اسرائیل احتمالا در پیش باشد. شبکه گسترده تونلهای حماس در زیر غزه و تهدید به اعدام تعداد زیادی از گروگانها، احتمال حمله زمینی در مقیاس وسیع را فراهم میکند. آخرین باری که اسرائیل در سال 2014 جنگ زمینی را در غزه انجام داد، این جنگ 50 روز به طول انجامید. بخشهای بزرگی از نوار غزه با خاک یکسان شد و بیش از 70 اسرائیلی و 2 هزار فلسطینی جانشان را از دست دادند. تلفات جنگ کنونی غزه در عرض چند روز از این تعداد فراتر رفته است و البته هنوز هیچ تهاجم زمینیای آغاز نشده است. اما زمانی که همه کشتارها انجام شود، اسرائیل اگر بخواهد امیدی به جلوگیری از جنگ بعدی و پس از آن داشته باشد، باید کار سختتری انجام دهد: باید غزه را با چیزی بهتر از آنچه که بود بازسازی کند. این بدان معناست که اسرائیل باید به ساکنان غزه شانسی برای شکوفایی اقتصادی بدهد و محاصره را کاهش دهد. این به معنای بازسازی بافت اجتماعی غزه است. اما این بافت اجتماعی، احتمالاً پس از محاصره غزه ممکن است نسبت به اسرائیل رویه خصمانهتری را در پیش بگیرد و حتی ممکن است بیش از گذشته از هم بپاشد. این پیشنهادات از آن پیشنهاداتی هستند که
بسیار پرهزینهاند و مسلماً ارتشها در اجرای آنها تخصصی ندارند.