اندیشکدهها
سیاست خارجی محافظهکارانه حزب کارگر
سیاست خارجی محافظهکارانه حزب کارگر
مجمعهای احزاب، بهخصوص در سالهای انتخابات، معمولا صرف سیاست داخلی میشوند. مجمعهای دو حزب محافظهکار و کارگر بریتانیا در دو هفته گذشته هم همینطور بودند؛ اما گردهمایی حزب کارگر که هفته گذشته بود، زیر سایه حمله حماس به اسرائیل قرار گرفت. دیوید لمی، وزیر خارجه سایه [گزینه حزب رقیب دولت برای کابینه احتمالی آینده] تأکید کرد، حزب کارگر از اسرائیل و حقش برای دفاع از خود حمایت میکند و واکنش اسرائیل باید متناسب و در چارچوب قوانین بینالمللی باشد. او گفت حزب کارگر میخواهد راهحل دودولتی را ببیند و «درد فقدان صلح و آرامش بین اسرائیل و مردم فلسطینی» را درک میکند. کییر استارمر، رهبر حزب کارگر؛ لیزا ناندی، وزیر توسعه بینالمللی سایه و جان هیلی، وزیر دفاع سایه هم نظرات مشابهی دادند. قابلتوجه اینکه این مواضع، همراستایی نزدیکی با موضعگیریهای دولت به رهبری محافظهکاران بودند.
واکنش حزب کارگر به این حمله، متحد بوده است. این در تضاد با اختلاف عمیقی است که در دوره جرمی کوربین، بر سر اسرائیل و فلسطین و بهطور کلی سیاست خارجی وجود داشت. استارمر تلاش کرده از آن دوران فاصله بگیرد و بر نقش تاریخی حزبش در ناتو تأکید کند. این باعث نوعی اجماع نسبی بین دو حزب بر سر بعضی مسائل کلیدی سیاست خارجی شده است. اختلافاتی هست، درباره اروپا، مهاجرت و رویکردها به اقتصاد جهانی؛ اما درباره چین، توسعه بینالمللی، اتحاد فرااقیانوسی و بهخصوص ادامه حمایت از اوکراین، تفاوتها بر سر لحن و شدت است نه رویکرد. تغییرات آینده سیاست خارجی بریتانیا احتمالا نه از انتخابات داخلی که از انتخابات آن سوی آبها خواهد آمد، در آمریکا و اروپا.
ناندی درباره احیای جایگاه «ابرقدرت توسعه» برای بریتانیا گفته است، اما وزیر فعلی هم همین را گفته. هر دو موافقاند که بودجه حمایتی تنها در شرایطی به 7/0 درصد درآمد ناخالص ملی باز خواهد گشت که وضعیت پولی اجازه دهد. لمی از دولت درباره چین انتقاد کرده اما هر دو حزب رویکرد کلی مشابهی درباره این کشور دارند. درباره افزایش حضور دیپلماتیک و نظامی در منطقه هند و اقیانوسیه هم حزب کارگر همراه شده است. درباره حمایت از اوکراین توافق وجود دارد. البته، پیام حزب کارگر این است که اگر به قدرت برسند مؤثرتر بهدنبال این اهداف خواهند رفت. تعهدشان به بهبود روابط با اتحادیه اروپا (و البته نه بازنگری اساسی در آن) و کنارگذاشتن سیاست مناقشهبرانگیز روآندای دولت هم تفاوتهای قابلتوجه با سیاستها و لحن محافظهکاران هستند.
در سناریویی که با اتفاقات کنگره فعلی آمریکا یا تغییر دولت آینده آن، ایالات متحده نقشآفرینی خود را در صحنه بینالمللی کاهش دهد یا به سمت سیاستهای انزوایی برود، ممکن است لازم شود دولت بعدی بریتانیا برای ایجاد اتحاد در اروپا بر سر اوکراین نقشآفرینی کند و به هماهنگی مواضع درباره چین کمک کند. لمی و دیگر چهرههای برجسته حزب کارگر در پاسخ به سوالات درباره پیامدهای دولت احتمالی ترامپ، جزئیات چندانی ارائه نکردند. به نظر آنها هم مثل محافظهکاران برای چنین حالتی برنامه نریختهاند.
تغییر رویکرد حزب کارگر در سیاست خارجی یعنی این حزب حالا پیشفرضهای اساسی مشترکی با محافظهکاران دارد. حزب در ارائه دیدگاهی برای جایگاه بریتانیا در دنیا که واقعاً متمایز باشد، به مشکل خورده است. پیام حزب مبنی بر «اتصال دوباره» با دنیا یادآور تصویر پیش از برگزیت بریتانیاست. اما دنیا نسبت به ژوئن ۲۰۱۶ جای متفاوتی است و دوراهیهای قابلتوجهی در سیاست خارجی پیش پای دولت بعدی خواهد گذاشت.
اگر حزب کارگر وارد دولت شود و با دولت دوم ترامپ مواجه شود، اختلافات ایدئولوژیک بینشان به احتمال قریب به یقین پیشروی در روابطشان را سخت خواهد کرد و این مسئله پیامدهایی برای تجارت و سیاست اروپایی خواهد داشت. اما فراتر از همه اینها، عقبکشیدن آمریکا از تعهد به اوکراین و حواسپرتی بحرانهای در حال وقوع در خاورمیانه سوالات فوری و جدیدی در سیاست خارجی پیش پای حزب کارگر خواهد گذاشت. حزب باید الان شروع به درنظرگرفتن واقعیتهای چنین سناریویی کند.