اندیشکدهها
لزوم جدیت اروپا در قبال آذربایجان
لزوم جدیت اروپا در قبال آذربایجان
رویدادهای هفته گذشته بحثی را در مورد نیاز به تغییر عمیق سیاست اروپا در قبال آذربایجان دامن زده است. همه چیز به قرهباغ مربوط است و حتی بیشتر از آن. طبق گزارشها، تا آخرین لحظه، الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان به طرفین بلندپایه از جمله چارلز میشل، رئیس شورای اروپا و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، اطمینان میداد که عملیات نظامی را آغاز نخواهد کرد. یکی از جنبههای این تحول فاحش این است که آذربایجان تقریباً هر آنچه را که میخواست در میز مذاکره به دست میآورد. پس از سالها بنبست و ابهامهای فراوان، ارمنیهای قرهباغ با مذاکره با باکو موافقت کرده بودند و شاید این مذاکره منجر به توافق بر سر نوعی ادغام با آذربایجان میشد. پنهان کردن جنایات جنگی در عصر دیجیتال چندان آسان نیست. اگر جنایات در جنگ تأیید شود یا قرهباغیهای باقیمانده مورد آزار قرار گیرند، باید درخواستهایی برای پیگرد قانونی متجاوزان مربوطه و پروندههایی در دادگاه اروپایی حقوق بشر وجود داشته باشد. پیامدهای ژئوپلیتیکی این تحول نیز قابل توجه است. این واقعیت که بازیگران غربی چشمشان را بسته بودند، این گمان را تقویت میکند که علیاف حمله نظامی خود را پیشاپیش با مسکو هماهنگ کرده و در حال همسویی نزدیکتر با روسیه است. این موضوع بسیار مهمتر است زیرا مسئله بزرگ بعدی مسیر برنامهریزیشده حملونقل از خاک ارمنستان به منطقه نخجوان آذربایجان است. روسیه، آذربایجان و ترکیه همگی منافع مشترکی در تحمیل خواسته خود درباره کریدور زنگزور دارند. علیاف همچنین برای توصیف ارمنستان شروع به استفاده از اصطلاح انحرافی «آذربایجان غربی» کرده است. استان سیونیک جنوبی ارمنستان در اوایل قرن بیستم جمعیت قابلتوجهی آذربایجانی داشت. در دسامبر گذشته علیاف ایجاد یک «جامعه آذربایجان غربی» را در سیونیک مورد اشاره قرار داد و گفت «آنها باید بتوانند به سرزمین مادری خود بازگردند.» علیاف تاکید کرد که این بازگشت «به صورت مسالمتآمیز» اتفاق خواهد افتاد. اما پس از آنچه در قرهباغ رخ داد، چقدر میتوان این اطمینان خاطر را جدی گرفت؟ البته داستانی وجود دارد که آذربایجان نیز در جریان آن قربانی بوده است. آذربایجانیها داستانهای قانعکنندهای درباره دهه 1990 دارند که بسیاری نمیدانند. در جنگ اول قرهباغ، هر دو طرف دست به پاکسازی قومی زدند، اما آذربایجان بدون شک اوضاع بدتری داشت. صدها هزار آواره آذربایجانی که از سرزمینهایی که توسط نیروهای ارمنی اشغال شدند، رانده شده بودند، بیشک سزاوار همدردی بودند؛ احتمالاً بیشتر از آنچه در سطح بینالمللی دریافت کردند. اما در جنگ 2020، زمانی که آذربایجان اراضی خود را به زور بازپس گرفت، بهانه «اشغال» اهمیت خود را از دست داد. در ماه مه امسال، او یک سخنرانی ایراد کرد که در آن به ارامنه گفت، یا باید در هنگام شکست «گردن خود را خم کنند» یا با عواقب بدتری روبهرو شوند. در داخل نیز آذربایجان شرایط خوبی ندارد. رتبه دموکراسی آذربایجان در پایینترین سطح قرار دارد. در ماه ژوئیه، گوباد عباداوغلو، اقتصاددان و فعال اپوزیسیون معروف، مرتبط با دانشگاههای ایالات متحده و مدرسه اقتصاد لندن، به اتهامات محسوسی واهی دستگیر شد و اکنون در شرایط بدی در بازداشت به سر میبرد. برندسازی باکو از خود در غرب حول تجارت و جغرافیا انجام میشود. این کشور خود را بهعنوان تنها کشوری که بین روسیه و ایران با زیرساختهای نفت و گاز در شرق به غرب واقع شده معرفی میکند. باکو میگوید تنها کشوری است که زیرساختهای حملونقلی اتصال آسیا به اروپا را دارد. در یک اقدام نادرست دیپلماسی عمومی در ژوئیه سال 2022، اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا به باکو رفت و با آذربایجان برای تامین حجم اضافی گاز برای اتحادیه اروپا قراردادی منعقد کرد. آذربایجان همیشه یک مرکز حمل و نقل خواهد بود، اما دو موضوع هشدارآمیز وجود دارد؛ اولاً، کارشناسان به این نتیجه رسیدهاند که توافق گاز اتحادیه اروپا بسیار بعید است که حجم بالای گاز وعده دادهشده را به ارمغان بیاورد. دستیابی به سطح صادرات بیش از 3 یا 4 میلیارد مترمکعب مستلزم ارتقاء زیرساختها و در نظر گرفتن این واقعیت است که روسیه و ایران نیز سهامداران خط لوله گاز قفقاز جنوبی هستند. ثانیاً، اتصال و تضاد بهطور جداییناپذیری مرتبط هستند. مسیر کریدور میانی که از چین از طریق آسیای مرکزی به اروپا میرسد و از قفقاز جنوبی میگذرد، یک مسیر چندکشوری است که ارمنستان را نیز در بر میگیرد. این مسیر برای کار کردن به همکاری منطقهای و بودجه از سوی دولتهای غربی و مؤسسات مالی بینالمللی نیاز دارد. بهطور خلاصه، زمان آن فرا رسیده است که اتحادیه اروپا با آذربایجان با جدیت بیشتری صحبت کند.