| کد مطلب: ۹۱۷۴
دعوای رهبران پیر

دعوای رهبران پیر

مروری بر مسئله سن‌وسال در صحنه سیاست ایالات متحده

مروری بر مسئله سن‌وسال در صحنه سیاست ایالات متحده

روح‌انگیز رها

خبرنگار گروه جهان

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، ۸۰ سال دارد و در صورتی که برای دور دوم هم رأی بیاورد، چند روز بعد از تولد ۸۵سالگی از کاخ سفید خواهد رفت. دونالد ترامپ، جدی‌ترین گزینه گرفتن کرسی ریاست‌جمهوری از او، ۷۷ساله است و اگر دوباره رئیس‌جمهور شود، در پایان ریاست‌جمهوری‌اش، ۸۱ساله خواهد بود. چاک شومر، رهبر دموکرات‌های سنا و عملاً رهبر جناح اکثریت، ۷۲سال دارد. میچ مک‌کانل، رهبر جمهوری‌خواهان سنا، ۸۱ساله است. دایان فاینستین دموکرات، همین اواخر در سن ۹۰سالگی درحالی‌که هنوز کرسی سنای خود را در اختیار داشت، بعد از طی دوره‌ای که در آن عملاً توانایی گرفتن تصمیمات زندگی خودش را هم نداشت، درگذشت و از سنا رفت تا سمت کهنسال‌ترین سناتور حاضر را به چاک گرسلی جمهوری‌خواه ۹۰ساله تحویل دهد. به‌خصوص در سنا، جمعیت ۷۰ساله‌ها و ۸۰ ساله‌ها اصلاً کم نیست. همه این‌ها باعث به‌راه‌افتادن بحثی شده که دو شاخه اصلی دارد: یکی نقد به آنچه پیرسالاری یا حرکت به سمت آن خوانده می‌شود و دیگری، نقدها به شخص رئیس‌جمهور فعلی به‌عنوان کسی که از نگاه برخی منتقدانش، به‌خاطر سن‌وسال بالا دیگر نباید در این سمت بماند یا لااقل باید برای انتخابات بعدی نامزد نشود. هم شخص بایدن و هم چند نفر دیگر از این فهرست کهنسالان واشنگتن، چند مرتبه بهانه‌های خوبی هم به دست منتقدان سن‌وسال‌دار واشنگتن‌نشین‌ها داده‌اند و فاینستین با ماجراهای منتهی به مرگش شاید شدیدترین نمونه آن بود. به همین بهانه، در این نوشته مروری خواهیم داشت به بحث‌های سیاسی و چشم‌اندازها حول سن‌وسال سیاستمداران ایالات متحده.

شواهد از همه سمت

اما چرا این بحث به راه افتاده است؟ بخشی از ماجرا، آمارهای متعدد سن‌وسال بالای چهره‌های اصلی سیاست است که به شکلی بی‌سابقه در تاریخ آمریکا، بالاست. این البته منطقاً تا حدی به این موضوع برمی‌گردد که با گذشت زمان و پیشرفت‌های علم پزشکی و سلامت، به‌طور کلی امید به زندگی بالا رفته است، اما از میان همین جامعه که امروز سن‌وسال بیشتری دارد، سن‌وسال‌دارترها هستند که کار امور را به‌دست گرفته‌اند. به هر دلیل و علت، جو بایدن هر روز که از خواب بیدار می‌شود، رکورد مسن‌ترین رئیس‌جمهور تاریخ آمریکا را جابه‌جا می‌کند. مسئله دیگر اما اتفاقاتی است که در چند ماه گذشته رخ داده و نگرانی‌ها و توجهات را به این موضوع بیشتر کرده است. معروف‌ترین نمونه‌اش، شخص جو بایدن است که به واسطه دهه‌ها حضور در صحنه سیاست، در مقابل دیدگان مردم آمریکا پیر شده است. او هرازگاهی، رفتارهایی نشان می‌دهد که البته گاهی با کمی اغراق از سوی مخالفان سیاسی‌اش، نشانه‌هایی از سن «بیش از حد بالا» برای او شده‌اند. بایدن به واسطه سابقه لکنت زبان، همواره گاف‌های کلامی داشته است، اما در جایگاه ریاست‌جمهوری و در دهه نهم زندگی، این اتفاقات توجهات بیشتری جلب کرده‌اند و به عقیده برخی، بیشتر هم شده‌اند؛ اتفاقاتی مثل سکندری‌خوردن در حال بالارفتن از پله‌های هواپیمای رئیس‌جمهور یا تصاویر ویدئویی که در آن‌ها او کمی سردرگم به نظر می‌رسد، صرف‌نظر از این که چقدر واقعی هستند و تفاسیرشان چقدر دقیق، فعلاً در نظر خیلی‌ها این‌طور معنی شده‌اند که توانایی‌های او در حال از دست رفتن است.

اما یک رئیس‌جمهور تنها می‌تواند تصویر خودش را خراب کند و به‌تنهایی نمی‌تواند کسی را نگران پیرسالاری کند. مسئله اینجاست که به‌خصوص در یک سال اخیر، اتفاقاتی متعدد باعث شده است که برخی مسئله را مخصوص یک نفر ندانند. فاینستین، شدیدترین نمونه آن بود. او در چند ماه پایانی عمر خود، عملاً کاملاً توسط اطرافیانش اداره می‌شد. بخش عمده تصمیم‌گیری‌های شخصی زندگی‌اش با وکالت به خانواده‌اش سپرده شده بود. بسیاری از تصمیمات او در جایگاه سناتور نه توسط شخص داینستین که توسط دفترش اعلام می‌شد. کم نبودند جلساتی که در آن‌ها او غائب بود. ترکیب بسیار نزدیک سنا هم باعث می‌شد او یک‌‌تنه با عدم حضور و نقش‌آفرینی بتواند نگرانی‌ها و دردسرهایی هم درست کند. بدتر از همه این‌ها اما گزارش‌هایی بود که هرازچندگاهی می‌آمد و می‌گفت او دقیقاً خودش به این وضعیت واقف نیست، مثل اخباری که می‌گفتند او یادش نیست که در چه جلسه‌هایی شرکت کرده یا نکرده یا به خاطر نمی‌آورد که اختیار کدام تصمیم‌گیری‌ها را به دیگران منتقل کرده است. کار تا جایی پیش رفته بود که برخی تصور می‌کردند، او اساساً دیگر توانایی ذهنی لازم برای استعفا را هم ندارد و اعضای دفترش عملاً در حال اداره کرسی او هستند. مسئله دیگر اینکه در تمام این مدت، حزب دموکرات و رهبرانش حاضر نبودند خواستار استعفا و کنارگذاشتن او شوند و این از جمله نشانه‌هایی بود که اتهام پیرسالاری را در ذهن منتقدان تشدید می‌کرد. این حقیقت که او در نهایت در ادامه همین روند بیماری، درحالی‌که هنوز کرسی‌هایش را داشت، درگذشت، مسئله را جدی‌تر نشان می‌داد. اما اگر فاینستین، شدیدترین نمونه این موضوع بود، شوکه‌کننده‌ترین تصاویر را میچ مک‌کانل خلق کرد؛ وقتی در دو نوبت، در میانه یک نشست خبری ناگهان حرف‌زدن را متوقف کرد و بی‌حرکت خیره ماند. این تصویر چنان غریب بود که در کنار نقد، ابراز نگرانی برای سلامتی مک‌کانل را در میان کاربران مخالف جریان سیاسی او در شبکه‌های اجتماعی به همراه داشت و البته اینجا هم رفتار اطرافیان مک‌کانل با نقد همراه شد، چراکه رفتار مک‌کانل در این دو نشست خبری، بسیار شبیه علائم یک اختلال جدی یا چیزی شبیه به سکته به نظر می‌رسید ولی خبری از اعزام او به بیمارستان نبود و بلکه فقط برای دقایقی او را از صحنه خارج کردند و سپس دوباره نزد خبرنگاران برگرداندند. نمونه معروف دیگر ماجرا هم که البته به‌عنوان پاتک از سوی هواداران بایدن پی گرفته شد، رفتارهایی از سوی رقیب اصلی بایدن برای ریاست‌جمهوری، یعنی دونالد ترامپ بود. او در چند نوبت در سخنرانی‌هایش حرف‌های عجیبی زد که برخی، به‌خصوص مدافعان سلامت عقل بایدن، آن را به‌عنوان نشانه‌های اختلال مشاعر در نظر گرفتند. یک بار گفت در انتخابات او با باراک اوباما رقابت کرده است، یعنی رئیس‌جمهوری که زمان ورود ترامپ به صحنه رقابت سیاست در حال بازنشسته‌شدن بود. یک بار ادعا کرد برای خرید نان کارت شناسایی لازم است و یک بار هم دو برادر بوش را با هم ترکیب کرد و در مرور رقابتش در انتخابات مقدماتی ۲۰۱۶ با جب بوش، به سابقه بردن آمریکا به جنگ عراق اشاره کرد که مربوط به دوره ریاست‌جمهوری جورج‌دبلیو بوش بود. این داستان‌ها از سوی این سیاستمداران، واکنش‌های متفاوتی را به همراه داشته است اما عمدتاً این واکنش‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند.

نقد شخصی یا ایراد ساختاری

بخشی از واکنش‌ها به این ماجراها، چه از سوی نخبگان و چه از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی، واکنش به اشخاص بوده است. مخالفان بایدن، رفتارهای این‌چنینی او را نشانه این می‌دانند که او در حال از دست دادن مشاعرش است. طرفداران بایدن، همین را درباره ترامپ می‌گویند. دموکرات‌ها و بخشی از جریان راست‌گرای جمهوری‌خواه، توانایی مک‌کانل برای اداره امور را زیر سوال می‌برند. بخشی از تحول‌خواهان دموکرات هم، ماجرای فاینستین را از نشانه‌های چسبیدن جریان اصلی قدرت در حزب‌شان به کرسی‌ها و ممانعت از ظهور چهره‌های تازه‌تر می‌بینند. همین ترکیب باعث می‌شود که از یک نگاه شاید بتوان گفت، واقعیت بخش مهمی از این بحث‌ها، تقابل و چالش سیاسی هواداران جریان‌های مختلف است که سن‌وسال تنها بهانه آن شده است؛ اما نوع دیگر واکنش به این داستان، کنار هم گذاشتن کلیت ماجراست و هشدار و انذار درباره آنچه به‌عنوان یک روند و روال می‌بینند: پیرسالاری در واشنگتن. نقدها، یادداشت‌ها و مقالات متعددی در این مدت در این باره منتشر شده است. جست‌وجوی عبارت gerontocracy یا پیرسالاری در گوگل، در همان صفحه اول تصاویر این سیاستمداران را با خود می‌آورد. در یک سال گذشته چندین مقاله و مطلب در سایت‌های بزرگ و کوچک درباره سن‌وسال سیاستمداران منتشر شده است. حتی برخی مقایسه با مسئله سن‌وسال رهبران شوروی سابق در روزهای آخرش را پیش کشیده‌اند. بخشی از منتقدان این دسته دوم، حتی به سراغ ایده محدودیت قانونی برای جلوگیری از این روند رفته‌اند.

ایده سقف سنی برای مقامات

ایده جدیدی نیست و مختص به آمریکا هم نیست. حرف این است که باید سقفی برای سن‌وسال مقامات اداره‌کننده کشور تعیین شود و هر کس از حدی پیرتر بود، قانوناً مجاز به گرفتن سمت، به‌خصوص سمت‌های ارشد ساختار حکومتی نباشد. حامیان این ایده، دلایل مختلفی برای پیشنهاد خود مطرح می‌کنند. یکی سلامت روانی و توانایی فیزیکی افراد در سنین بالاست. دیگری این است که سیاست عرصه تصمیم‌گیری‌های بلندمدت برای آینده و سرنوشت یک ملت است و کسی که شانس کمتری برای دیدن آینده دارد، شاید در روند تصمیم‌گیری خود دغدغه بلندمدت کمتری داشته باشد. عده‌ای هم می‌گویند، این سیاستمداران کهنسال، اجازه رشد و ظهور چهره‌های جدیدتر را در صحنه سیاست نمی‌دهند. این دلیل آخری باعث پیشنهاد دیگری هم شده است و آن محدودیت دوره، شبیه به ریاست‌جمهوری، برای قوه مقننه است تا دیگر نماینده‌ای با چندین دهه سابقه در کنگره نباشد. این ایده البته مخالفانی هم دارد. گروهی معتقدند، به‌خصوص در نهادهای مشورتی و تقنینی با جمعیت سه‌رقمی، حضور افراد باسابقه طولانی، مزیت و کارآیی دارد. این گروه می‌گویند در عرصه سیاست، اتفاقاً سابقه و تجربه طولانی یک مزیت محسوب می‌شود. اینکه کسی چند دهه در پارلمان حاضر بوده است و به‌واسطه این چند دهه حضور، روندها، اتفاقات، پیروزی‌ها و شکست‌های مختلف را دیده است، او را به مهره‌ای مفید و مؤثر تبدیل می‌کند که از این شناخت استفاده خواهد کرد. به‌علاوه حضور طولانی‌مدت در سیاست خیلی اوقات به معنای برقراری انواع ارتباطات و آشنایی‌هاست که در بزنگاه‌ها می‌توانند کارآمد باشند. همین جو بایدن که از سوژه‌های اصلی این بحث است، امروز در جایگاه ریاست‌جمهوری از سابقه طولانی خود در سنا، در دوره ریاست‌جمهوری استفاده کرده است تا طرح‌ها و ایده‌های دولتش را پیش ببرد. از طرفی برخی دیگر می‌گویند نباید اعمال چنین محدودیتی، خلاف دموکراسی باشد و تصمیم‌گیری در این باره باید به صندوق رأی سپرده شود. برخی هم به تفاوت‌های افراد در روند پیری اشاره می‌کنند و تعیین یک عدد برای سن را غیرمنطقی می‌دانند. این گروه آخر معتقدند قوانین و محدودیت‌ها باید به جای تخمین یک عدد دلخواه، براساس میزان سلامت روانی افراد تعیین شود. نکته قابل توجه در این میان البته این است که نظرسنجی‌های سال‌های اخیر نشان داده‌اند، تعیین سقف سنی برای سیاستمداران، حمایت اکثریت مردم را دارد. از طرف دیگر اما از یک نگاه، آنچه باعث شده در دو حزب اصلی سیاست آمریکا، این‌قدر گزینه‌های این‌چنینی با رأی مردم انتخاب شوند، مسئله دیگری است. صحنه سیاست در آمریکا عملاً در انحصار دو حزب است و این دو حزب در سال‌های اخیر، روزبه‌روز تقابل قطبی و فاصله شدیدتری با هم پیدا کرده‌اند. این مسئله در کنار ساختار رقابت‌های سیاسی آمریکا، به این معناست که بسیاری اوقات برای بسیاری از رأي‌دهنده‌ها، تصمیم برای نامزد مطلوب تصمیم سختی نباشد. یک رأی‌دهنده نمی‌تواند به دلیل سن‌وسال بالا از نامزد حزب خودش حمایت نکند وقتی نتیجه چنین تصمیمی سپردن امور به دست دشمن است. همین فضا باعث می‌شود نه‌فقط درباره سن‌وسال، بلکه درباره بسیاری از مسائل، تصمیم احزاب کمتر از آنچه باید در معرض تغییر توسط آرا باشد. حامیان این ایده می‌گویند، مسئله این نیست که اهالی جریان‌های اصلی قدرت، پیر هستند و نمی‌روند، مسئله این است که ترکیب ساختار رقابت اجازه این نوع نرفتن را به آن‌ها می‌دهد و راه‌حل هم در نهایت، رأی مردم است؛ اما در نهایت، نتیجه این بحث‌ها ممکن است چه باشد؟ آیا در کوتاه‌مدت و در نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده تأثیر خواهد گذاشت؟ آیا واقعاً محدودیت سنی تعیین خواهد شد؟

پیر و پیرتر

فضای صحنه سیاست ایالات متحده همین حالا هم تا حدی تحت تأثیر انتخابات است، اما هنوز انتخابات، فضا را پر نکرده است. با قطعیت نمی‌توان گفت کدام سوژه‌ها و مسائل در صحنه رقابت اولویت پیدا خواهند کرد. تجربه هم نشان داده است خیلی اوقات، اتفاقات برجسته سال قبل از سال انتخابات، نتوانسته‌اند تا سال انتخابات در صدر بحث‌ها بمانند؛ اما می‌توان پیش‌بینی کرد که به دو دلیل، مسئله سن‌وسال بایدن، آن‌قدر که امروز ممکن است به نظر برسد، مسئله اصلی نشود. ساده‌ترین دلیل اینکه محتمل‌ترین گزینه رقابت با بایدن، دونالد ترامپ است که خود هم متهم به همین مشکل سن‌وسال است و با فاصله سنی کمی با رئیس‌جمهور، با او رقابت می‌کند. تک‌های جمهوری‌خواهان در این باره با پاتک‌های دموکرات‌ها مواجه خواهد شد و در نهایت به سختی بشود در حمایت از فردی ۷۷ساله، فردی ۸۰ساله را «زیادی پیر» خواند. دلیل دوم اینکه سوژه‌های متعدد دیگری در دعوای بین این دو حزب و این دو نفر هست که بخش زیادی از فضا را به خود اختصاص خواهند داد. دو جریان رقیب عملاً دیگری را به حرکت به سمت نابودی کشور متهم می‌کنند. پرونده‌های سیاسی و حتی قضایی پیش روی این گزینه‌ها باز است که تا انتخابات سال آینده پیش خواهند رفت و شاید داستان‌هایی خواهند ساخت که در فضای انتخاباتی مطرح باشد. چیزی که می‌تواند باعث شود این مسئله به سوژه جدی تبدیل شود، یک نمونه جدی‌تر از اتفاقاتی است که این بحث‌ها را مطرح کرده است. یعنی اگر یکی از این دو نفر، در همان فضای انتخاباتی، ناگهان صحنه‌ای به‌شدت صحنه مک‌کانل خلق کند، می‌تواند به‌اندازه‌ای بزرگ شود که تعیین‌کنندگی جدی داشته باشد، به‌خصوص اگر در هفته‌های آخر باشد. برخی از منتقدان ترامپ در همین باره و احتمالا با همین چشم‌انداز اشاره می‌کنند، دلیل یا یکی از دلایل خودداری ترامپ از حضور در مناظرات رقابت مقدماتی ریاست‌جمهوری، همین نگرانی از سوی اطرافیان اوست که ترامپ در صحنه بحث و جدل زنده، گاف‌هایی این‌چنینی بدهد تا به تعبیر این گروه «لو» برود که رئیس‌جمهور پیشین، دیگر تمام توانایی‌های ذهنی‌اش را در اختیار ندارد. در این میان البته یک سناریوی دیگر این است که رقابت در نهایت، رقابت بایدن با ترامپ نباشد و به هر دلیل، رئیس‌جمهور سابق از رقابت باز بماند. در این سناریو اگر کسی مثل ران‌دسانتیس به صحنه انتخابات برسد، احتمالاً مسئله سن‌وسال را به یکی از بخش‌های اصلی کارزارش تبدیل خواهد کرد، هرچند همچنان این موضوع به تنهایی یکی از سوژه‌های دعوا خواهد بود.

قانون علیه پیرها

سوال دیگر اینکه آیا بحث‌ها و موضع‌گیری‌ها درباره ترکیب کهنسال واشنگتن و حمایت‌ها از ایده تعیین سقف سنی واقعاً باعث خواهد شد برای ریاست‌جمهوری یا عضویت در کنگره چنین سقفی تعیین شود؟ به‌طور خلاصه، پاسخ منفی بسیار از پاسخ مثبت به حقیقت نزدیک‌تر است و آن هم به یک دلیل ساده: قانون را باید قانونگذاران تغییر دهند، یعنی سیاستمداران، یعنی همین احزاب. طبیعی است که احزابی که رهبران ۸0ساله دارند، به سراغ تصویب قانون برای بیرون‌انداختن ۸۰ساله‌ها از سیاست نخواهند رفت. کم نبوده‌اند و نیستند جوانانی که وارد صحنه سیاست شده‌اند. همین حالا مجلس نمایندگان، به شکلی محسوس جوان‌تر از سناست؛ اما مسئله این است که احزاب، آن هم احزابی به بزرگی احزاب دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا، همواره در ساختارهای رهبری و در اتاق‌های تصمیم‌گیری خود، قبلی‌ها را با خود همراه خواهند آورد و آن قبلی‌ها هم پیر می‌شوند. سیاست عرصه انباشت تجربه و کسب وزن است و کسانی که مدت‌هاست در سطح بالای صحنه سیاست حضور داشته‌اند، هم احتمالا توانایی سیاسی لازم برای این حضور طولانی‌مدت را داشته‌اند و هم اینکه در این مدت حضور، تجربه و وزن بسیاری برای خود ایجاد کرده‌اند. کهنسالان به همین مناسبت همواره در صحنه سیاست ایالات متحده یا هر کشور دیگری، همواره در نزدیکی مرکزیت قدرت و در جایگاه‌های ارشد به اندازه کافی حضور خواهند داشت که نشود حضورشان را ممنوع کرد. در نهایت، اگر هم بنا باشد سهم آن‌ها از جایگاه‌های انتخابی کمتر شود یا لااقل خیلی پیرترها دیگر در جایگاه‌های مهم تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی نباشند، فعلاً به نظر می‌رسد تنها راه موجود همان صندوق رأی است؛ صندوق رأی‌ای که فعلاً بنا نیست سال آینده و در انتخابات ریاست‌جمهوری برای این هدف کارآیی داشته باشد.

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار