راه یک خبرنگار؛ از حمله سایبری دوران بوش تا حمله ترامپ به ایران
روایت نویسنده آمریکایی از سختیهای روزنامهنگاری درباره ایران
دیوید ای. سنگر، خبرنگار کاخ سفید و امنیت ملی روزنامه نیویورک تایمز، نزدیک به ۴۳ سال است که برای این روزنامه گزارش تهیه میکند. او بیش از دو دهه است که برنامه هستهای ایران را پوشش داده است.مطالب او را در هممیهن منعکس کردهایم و باور داریم که شناخت روایت رسانهای نسبتاً بیطرفانهتر و عمیق آمریکایی، برای درک ما ایرانیان از تعاملات سیاسی غرب، به ویژه در روزهای متعاقب تجاوز اسرائیل و آمریکا به خاک کشورمان، اهمیت فراوانی دارد. سنگر در مطلبی ویژه به روایت از نوع خاص تجربهاش از پوشش خبرهای ایران پرداخته است که میبینید.
به گزارش هممیهن آنلاین، شانزده سال پیش از آنکه رئیسجمهور ترامپ بمبافکنهای B-2 مسلح به بمبهای ۳۰٬۰۰۰ پوندی ضدپناهگاه را برای حمله به سایتهای فردو و نطنز — دو مرکز اصلی غنیسازی اورانیوم ایران — اعزام کند، حملهای دیگر از سوی آمریکا و اسرائیل با همان هدف انجام شده بود: نابودی توانایی تهران برای تولید سوخت هستهای.
اما آن حمله — که در پایان دوران دولت بوش آغاز شد و تا دوران اوباما ادامه یافت — نه پوشش خبری سراسری داشت و نه موجب ترس عمومی از آغاز جنگی دیگر در خاورمیانه شد. آن برنامه، عملیاتی پنهانی بود که از اتاق وضعیت کاخ سفید آغاز گردید، جایی که دو رئیسجمهور آمریکا نقشههایی از تاسیسات نطنز را مرور کرده و ریسک استفاده از یک سلاح سایبری پیچیده برای برهم زدن عملکرد سانتریفیوژهایی که در عمق زمین در حال چرخش بودند را بررسی کردند.
این سلاح سایبری نامی به خود گرفت: استاکسنت. نام رمز عملیات در داخل نهادهای اطلاعاتی آمریکا: بازیهای المپیک. هدف آن این بود که به جای تخریب فیزیکی تأسیسات غنیسازی و آغاز جنگ، برنامه هستهای ایران به روش نامحسوس و دیجیتال مختل شود. برای چندین سال، این عملیات موفق به نظر میرسید — تا زمانی که کد مخرب بهطور ناخواسته در فضای اینترنت منتشر شد و ایرانیان، خشمگین از این خرابکاری، غنیسازی اورانیوم را در سطحی بسیار گستردهتر از گذشته آغاز کردند.
افشای جزئیات این عملیات — از نخستین دستورات جورج بوش تا روزهایی که کد سایبری در فضای اینترنت رها شد — نیویورک تایمز را وارد بیش از ۱۵ سال روزنامهنگاری عمیقتر درباره زیرساختهای هستهای ایران کرد.
در نهایت، همین گزارشها باعث شد که تایمز بتواند تصمیم پرریسک نظامی رئیسجمهور ترامپ و پیامدهای آن را در ماه گذشته به شکلی کامل پوشش دهد.
ایالات متحده هیچگاه به طور رسمی عملیات «بازیهای المپیک» را تأیید نکرده است؛ حتی امروزه نیز بسیاری از افرادی که در آن مشارکت داشتند از صحبت در اینباره منع شدهاند. اما از طریق گزارشهای ما در فاصلهٔ ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، خوانندگان با جزئیات این عملیات آشنا شدند. افشای این اطلاعات موج جدیدی از پوششهای خبری را در پی داشت و منجر به بحثهایی گسترده درباره این شد که استاکسنت تا چه اندازه ایران را به عقب رانده بود و این تأثیر تا چه مدتی پایدار ماند.
این گزارشها بخشی از یکی از پیچیدهترین و جذابترین حوزههای کاری در تایمز هستند: تلاقی فناوری، ژئوپلیتیک و سلاحهایی که کشورها برای تهدید یا حمله به یکدیگر به کار میگیرند. من بیش از چهار دهه است که در نیویورک تایمز این ترکیب ناپایدار — از سلاحهای هستهای گرفته تا سایبری و اکنون هوش مصنوعی — را پوشش میدهم. اما هیچگاه کار به اندازه چند ماه اخیر دشوار و پیچیده نبوده است
علت علاقهام به این موضوع به کره شمالی بازمیگردد. زمانی که در اواخر دهه بیست زندگیام خبرنگار مستقر در توکیو بودم، به تأسیسات اصلی هستهای کره شمالی در «یونگبیون» علاقهمند شدم — جایی که یکی از بستهترین کشورها در حال ساخت رآکتورهای هستهای بود، آن هم بدون هدفی آشکار برای تولید انرژی. این موضوع من را به نوشتن گزارشهایی درباره کیم ایل سونگ، بنیانگذار کره شمالی، و جاهطلبیهای هستهایاش سوق داد.
از جمله گزارشهایم، پوشش یک هفته بحرانی در تابستان ۱۹۹۴ بود که طی آن، بیل کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا طرحی برای بمباران سایتهای هستهای و موشکی کره شمالی را بررسی کرد. در نهایت کلینتون از این تصمیم صرفنظر کرد. در آن دوره با رئیسجمهور سابق جیمی کارتر نیز دیدار داشتم، که به کره شمالی سفر کرده بود تا تنشها را کاهش دهد. او به من گفت که متقاعد شده است آمریکا توانسته کره شمالی را از ادامهٔ پروژههای تسلیحاتی منصرف کند.
پس از بازگشتم به واشنگتن، گزارشهای مربوط به کره شمالی نیز با من آمد. مثلاً در سال ۲۰۰۶، زمانی که کره شمالی نخستین آزمایش هستهای خود را انجام داد و روشن شد که سیاست واشنگتن در قبال پیونگیانگ یکی از شکستخوردهترین رویکردهای سیاست خارجی در تاریخ معاصر آمریکا بوده است. امروز، کره شمالی حداقل ۶۰ سلاح هستهای دارد.
من این درسها را هنگام پوشش برنامهٔ هستهای ایران با خود داشتم. این کار نیازمند همکاری بینتحریریهای در تایمز بود — از متخصصان هستهای مانند ویلیام براد گرفته تا متخصصان ایران همچون فرناز فصیحی، کارشناسان اطلاعاتی اسرائیل مانند رونن برگمن و مارک مازتی، و نیز واحد تحقیقات تصویری ما که توانایی تحلیل دقیق تصاویر ماهوارهای را دارد.
این تجربه نشان میدهد که یک سازمان خبری بزرگ، همچون یک دانشگاه برجسته، باید از تخصص بخشها و دفاتر مختلف خود در سراسر جهان بهره بگیرد تا تصویری کامل از پیچیدگیهای فناوری و سیاست در لحظهای خاص به دست دهد.
این همان چالشی بود که هنگام کنار هم گذاشتن داستان استاکسنت با آن روبرو شدم. نخستین سرنخها فنی بودند: من در تعطیلات کریسمس ۲۰۱۰ به آلمان سفر کردم تا با یک متخصص امنیت سایبری گفتوگو کنم — کسی که کدهای استاکسنت را که بهطور تصادفی از نطنز نشت کرده بودند، مهندسی معکوس کرده بود.
او به نکتهای غیرعادی اشاره کرد: کد تنها زمانی وارد حالت حمله میشد که دستههایی شامل ۱۶۴ دستگاه را شناسایی میکرد. از سالها گزارشدهی درباره برنامه هستهای ایران، میدانستم که عدد ۱۶۴ یک عدد جادویی است؛ چراکه ۵۰۰۰ سانتریفیوژ زیرزمینی در نطنز، در گروههایی شامل ۱۶۴ دستگاه سازماندهی شدهاند. از همان لحظه، داستان محرمانه شروع به گشوده شدن کرد و مرا به مشارکت مخفیانه میان آژانس امنیت ملی آمریکا، موساد و واحد حملات سایبری اسرائیل رساند.
در نهایت، این مسیر به کاخ سفید ختم شد و به تصمیمی که بهجای اعزام خرابکار یا بمبافکن، استفاده از یک سلاح سایبری را ترجیح دادند، منجر شد. پس از آن، داستان عملیاتی درخشان که از کنترل خارج شد، مطرح گردید.
در نهایت، استاکسنت در واداشتن ایران به دیپلماسی کمک کرد، و بهمدت دو سال، من و همکارانم مذاکرات کند و دشوار با تهران را برای محدودسازی برنامهاش پوشش دادیم که در سال ۲۰۱۵ به توافقی منجر شد. باز هم جزئیات فنی اهمیت داشتند. اما آنچه از زیرساختهای ایران آموختیم، ما را قادر ساخت تا درباره خروج ترامپ از این توافق در سال ۲۰۱۸، از سرگیری مذاکرات در آوریل، و زمانی که این مذاکرات متوقف شد، تصمیم وی برای حمله به برنامه هستهای ایران در ماه گذشته، بنویسیم. این شناخت همچنین به نیویورکتایمز امکان داد تا ارزیابی دقیقی از ادعای ترامپ مبنی بر «نابودی کامل» این برنامه داشته باشد.
من در نیویورکتایمز عناوین مختلفی داشتهام، از جمله خبرنگار کاخ سفید و خبرنگار ارشد واشینگتن. این عناوین برای خوانندگان معنای زیادی ندارند. این گزارشگری میدانی است — انباشت آهسته منابع و تخصص — که واقعاً اثری ماندگار میگذارد.
یاد گرفتهام که در این جهان، جایی که بسیاری از امور در پوشههای طبقهبندیشده پنهان هستند، دولتها از ماهیت محرمانه عملیاتها و تهدید به تحقیقات درباره افشای اطلاعات، برای جلوگیری از کندوکاو بیش از حد روزنامهنگاران استفاده میکنند. همچنین آموختهام که اغلب دولتها گمان میکنند راهحلی پایدار برای تهدیدهای هستهای نوظهور یافتهاند — از توافقهای دیپلماتیک گرفته تا حملات هوایی — اما در نهایت درمییابند که جاهطلبیهای قدرت ملی، ریشهای عمیق دارند.
و بیشتر از همه، درسی را که از نخستین روزهای کاریام در نیویورکتایمز در سال ۱۹۸۲ آموخته بودم، دوباره فراگرفتهام: بهترین راه برای افشای اخبار، تسلط کامل بر حوزه گزارشگری است.
به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید