جایگاه عربستان در استراتژی منطقهای واشنگتن/سفر ترامپ به خاورمیانه نقطه آغاز استراتژی جدید آمریکا در ایجاد بالانس جدید قدرت در منطقه است
ایالات متحده جایگاه بینالمللی عربستان سعودی را بهعنوان بخشی از استراتژی گستردهتر واشنگتن برای ایجاد توازن مجدد قدرت در خاورمیانه ارتقا داده است.

ایالات متحده جایگاه بینالمللی عربستان سعودی را بهعنوان بخشی از استراتژی گستردهتر واشنگتن برای ایجاد توازن مجدد قدرت در خاورمیانه ارتقا داده است. دولت ترامپ انتظار دارد که محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان، این پادشاهی را به سمت ایفای نقش منطقهای و جهانی بزرگتری هدایت کند و به ایالات متحده این امکان را بدهد که از میزان مواجهه خود با بیثباتی مزمن در منطقه بکاهد. با این حال، قابلیتهای محدود ریاض در اعمال قدرت، همراه با منافع متضاد سایر ذینفعان اصلی، احتمالاً میزان هرگونه عقبنشینی ایالات متحده از بیثباتترین منطقه جهان را محدود خواهد کرد.
در جریان سفر ۱۳ و ۱۴ مه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به عربستان سعودی، چندین تحول کلیدی رخ داد. او و ولیعهد عربستان، توافقنامههایی را در مورد سرمایهگذاریهای عربستان سعودی در ایالات متحده به ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار امضا کردند. از این مبلغ، ۱۴۲ میلیارد دلار مربوط به یک قرارداد دفاعی - بزرگترین قرارداد در تاریخ ایالات متحده - بود که سختافزار و خدمات نظامی پیشرفته را از حداقل دوازده پیمانکار دفاعی آمریکایی در اختیار ریاض قرار میدهد.
۴۵۸ میلیارد دلار باقیمانده شامل تعهدات مالی عربستان در بخشهای مختلف، از جمله فناوری، هوش مصنوعی، هوافضا، انرژی و زیرساختها بود. اما مهمترین نکته این سفر، دیدار ترامپ با احمد الشرع، رئیسجمهور جدید سوریه - رهبر سابق شاخه سوری القاعده - بود که با حضور محمد بنسلمان و با حضور مجازی رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، برگزار شد.
تصمیم ترامپ برای قرار دادن عربستان سعودی به عنوان اولین مقصد در اولین سفر بینالمللی بزرگ خود، نشان میدهد که واشنگتن نهتنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر استراتژیک نیز روی ریاض حساب میکند. عربستان سعودی، با وجود قدرت مالیاش، همچنان ضعیفترین بازیگر منطقهای در میان بازیگران اصلی منطقهای است و پس از ترکیه، اسرائیل و ایران قرار دارد. از زمان دیدار تاریخی فرانکلین دی. روزولت، رئیسجمهور آمریکا، و عبدالعزیز بنعبدالرحمن، پادشاه عربستان سعودی، در سال ۱۹۴۵، ایالات متحده به عنوان ضامن امنیت پادشاهی عربستان عمل کرده است.
این رابطه در طول جنگ سرد و تا دوران پس از جنگ سرد نیز ادامه داشته است. با گذشت زمان، شرایطی که مشارکت ایالات متحده و عربستان سعودی را شکل میداد، به تدریج تغییر کرد. نقطه آغاز این تغییر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، سپس حملات ۱۱ سپتامبر و جنگهای پس از آن، بهار عربی ۲۰۱۱، ظهور ترکیه به عنوان یک قدرت منطقهای و نفوذ فزاینده ایران در کشورهای عربی بود. این تحولات، رویکرد واشنگتن به خاورمیانه را تغییر داد. واشنگتن تلاش کرده در مسیر به حداقل رساندن مواجهه آمریکا با این بیثباتیها حرکت کند و همین مسئله خطرات جهانی برای واشنگتن به همراه داشت.
با توجه به اینکه خاورمیانه در حال حاضر در وضعیت بیثباتی به سر میبرد، نیاز به یک معماری جدید امنیتی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. واشنگتن انتظار دارد این معماری به گونهای باشد که باری که تقریباً یک قرن بر دوش کشیده است را بتواند زمین بگذارد. در چنین ساختاری تحولات جاری منطقه باید در نظر گرفته شود. موقعیت منطقهای ایران به طور قابل توجهی تضعیف شده و جمهوری اسلامی در آستانه یک گذار قدرت بیسابقه آنهم در زمانی است که با مشکلات عدیده سیاسی و اقتصادی روبهرو است. در همین حال، ترکیه به عنوان بازیگر پیروز در سوریه، که به مرکز ثقل ژئوپلیتیکی منطقه تبدیل شده، از ایران پیشی گرفته است.
اگر قرار باشد ترکیه و اسرائیل سرنوشت سوریه را تعیین کنند، ایالات متحده مجبور خواهد شد عمیقاً درگیر خاورمیانه باقی بماند. اینجاست که نقش پررنگتر عربستان سعودی حیاتی میشود. عربستان سعودی بهعنوان قدرت پیشرو در جهان عرب و یکی از سه صادرکننده برتر نفت جهان (در کنار ایالات متحده و روسیه)، از اهرم مالی قابل توجهی برخوردار است. عربستان همچنین با تسلط ترکیه در سوریه مخالف است و به نظر میرسد که این مخالفت موجب میشود که عربستان با منافع ایالات متحده همسوتر شود. ترکیه مدتهاست که از گروه اسلامگرای سنی حاکم بر سوریه(هیئت تحریرالشام) حمایت میکند و این امر دخالت ریاض را ضروری میسازد.
ترامپ علناً اردوغان را مسئول شکلدهی سوریه جدید معرفی کرده است اما تصمیم ترامپ برای دیدار با احمد الشرع - یک رهبر جهادی سابق - در ریاض نشان میدهد که واشنگتن به دنبال ایجاد توازن قدرت بین ترکیه، عربستان سعودی و اسرائیل است. دولت ترامپ برای حفظ این مثلث، مجبور است از درگیری بین اسرائیل و ترکیه که حضور نظامی قابل توجهی در سوریه دارد و به شدت در ایجاد رژیم پس از اسد نقش دارد، جلوگیری کند. از دیدگاه اسرائیل، وجود یک رژیم اسلامگرای سنی مورد حمایت ترکیه در مرز شمالیاش به اندازه وجود یک رژیم مورد حمایت ایران در سوریه مشکلساز است. اسرائیل قبلاً یک منطقه حائل در جنوب سوریه ایجاد کرده است و مذاکرات رفع تنش با ترکیه در حال انجام است. با وجود رکود ۱۵ ساله در روابط دوجانبه، ترکیه و اسرائیل همچنان روابط دیپلماتیک خود را حفظ کردهاند.
ادغام عربستان سعودی در توافقنامههای ابراهیم، سنگ بنای این تغییر توازن منطقهای است. تنها چند روز قبل از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل، به نظر میرسید که عربستان سعودی و اسرائیل به عادیسازی روابط نزدیک شدهاند. چشمانداز این روند، از آن زمان قربانی جنگ اسرائیل و حماس شده است که در سال ۲۰۲۴ به یک درگیری منطقهای گستردهتر تبدیل شد. اگرچه هر دو طرف ممکن است هنوز از عادیسازی حمایت کنند، اما الزامات مربوط به این عادیسازی، اکنون متفاوت است.
عربستان سعودی نمیتواند در حالی که جنگ در غزه ادامه دارد، پیشرفت کند و باید اقدامات خود را به عنوان گامهایی برای حل مسئله فلسطین قرار دهد. اسرائیل، به نوبه خود، نمیتواند جنگ را پایان دهد و غزه را در دستان حماس رها کند. واشنگتن این بنبست را درک میکند. همانطور که ترامپ گفت: «امید، آرزو و حتی رویای پرشور من این است که عربستان سعودی به زودی به توافقنامه ابراهیم بپیوندد. اما شما این کار را در زمان مناسب خودش انجام خواهید داد.»
کاخ سفید ریاض را برای اقدام فوری تحت فشار قرار نمیدهد، بلکه انتظار پیشرفت تدریجی دارد. واشنگتن از پادشاهی عربستان میخواهد که ابتکار مسئله فلسطین را بر عهده بگیرد. این مسئولیتی که ریاض و سایر ذینفعان مدتهاست به واشنگتن واگذار کردهاند. دولتهای متوالی در ایالات متحده - چه جمهوریخواه و چه دموکرات - تلاشهایی را برای راهحل دوکشوری انجام دادهاند، اما همه بیفایده بوده است. اما اکنون واشنگتن ریاض را تحت فشار قرار میدهد تا اقدامات بیشتری انجام دهد، همانطور که اروپا را برای مدیریت امنیت خود در بحبوحه جنگ روسیه و اوکراین تحت فشار قرار میدهد.
فرض این است که تعامل عربستان سعودی با اسرائیل در نهایت مسئله فلسطین را حل و فصل خواهد کرد. پیام ایالات متحده به عربستان سعودی است:«ما کمک خواهیم کرد، اما نمیتوانیم این مسئله را برای شما حل کنیم.» مهمتر از آن، واشنگتن همچنین معتقد است که ایران به دلیل ضعف نقشآفرینی عربستان سعودی و تمایلش به آوردن اسرائیلیها بر سر میز مذاکره، مدتهاست که از این درگیری سوءاستفاده میکند. از دیدگاه ایالات متحده، این وضعیت اکنون باید تغییر کند.
اینکه ریاض چگونه واکنش نشان خواهد داد، هنوز مشخص نیست. سعودیها میخواهند از تسلط ترکیه در سوریه جلوگیری کنند، اما در عین حال نمیخواهند که آنکارا از آرمان فلسطین برای اهداف استراتژیک خود استفاده کند. چالش این است که عربستان سعودی تجربه کمی در ایفای چنین نقش منطقهای قاطعی دارد و ایجاد این قابلیتها زمانبر خواهد بود. با این حال، از نظر واشنگتن، شرایط مساعد است: ایران ضعیف شده و ایالات متحده به ارتقای جایگاه پادشاهی عربستان کمک میکند.
مذاکرات جاری ایالات متحده و ایران این تصویر را پیچیدهتر میکند. تهران مشاهده کرده است که واشنگتن اکنون چگونه از نظر دیپلماتیک با رهبران جدید سوریه که زمانی قدرتمندترین شاخه القاعده در منطقه بودند، تعامل میکند. برخی در داخل ایران احتمالاً میخواهند از این گشایش برای تضمین کاهش تحریمها و حفظ ثبات سیستم - و البته حفظ نفوذ خود در عراق و یمن - استفاده کنند. اما انعطافناپذیری جریانات تندرو در تهران همچنان یک مانع بزرگ است. ترامپ برای کاهش هدر رفتن منابع آمریکا در درگیریهای طولانیمدت در مناقشات منطقهای، تغییر شکل قابل توجهی در خاورمیانه را آغاز کرده است. با این حال، متغیرهای زیادی چالشهایی را برای یک چارچوب امنیتی منسجم ایجاد میکنند. همسو کردن آنها در یک سیستم واحد، کاری دشوار خواهد بود.