| کد مطلب: ۳۸۷۲۴

غیبت اسرائیل در سفر ترامپ به منطقه

سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، به خاورمیانه، نمایشی از تجمل حساب‌شده و سیگنال‌های دیپلماتیک بود که اهمیت سفر به پادشاهی‌های حاشیه خلیج فارس را برجسته می‌کند.

غیبت اسرائیل در سفر ترامپ به منطقه

سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، به خاورمیانه، نمایشی از تجمل حساب‌شده و سیگنال‌های دیپلماتیک بود که اهمیت سفر به پادشاهی‌های حاشیه خلیج فارس را برجسته می‌کند. جت‌های جنگنده، هواپیمای ایر فورس وان را تا حریم هوایی عربستان سعودی، قطر و امارات همراهی کردند و پس از فرود، میزبانان رئیس‌جمهور نمایش‌های باشکوهی از مهمان‌نوازی را به نمایش گذاشتند: رقص شمشیر سنتی، اسب‌های عربی و سلام‌های نظامی درخشان. با این حال، در میان این هیاهوی دقیق و حساب‌شده، اسرائیل، که مدت‌هاست شریک استراتژیک اصلی ایالات متحده اعلام شده است، به‌طور آشکاری در برنامه سفر غایب بود.

تصمیم به دور زدن اسرائیل، به‌ویژه در زمانی که تنش‌های منطقه‌ای حادی در نتیجه درگیری غزه وجود دارد، یکی از اصول اصلی رویکرد ترامپ به سیاست‌مداری را آشکار می‌کند: پیگیری بی‌وقفه «پیروزی‌های» جذاب و نتایج قابل دستیابی که می‌توانند به سرعت برای مصرف سیاسی استفاده شوند. باتلاق غزه، گره کوری از نارضایتی‌های تاریخی و واقعیت‌های تلخ معاصر، چنین ثمره آسانی ارائه نمی‌دهد.

ترامپ در سخنرانی خود در دوحه در ۱۵ مه، حمله ۷ اکتبر حماس را به عنوان «یکی از بدترین و فجیع‌ترین حملاتی که تاکنون دیده شده است» محکوم کرد. با این حال، در این سخنان قاطع از قطر، به عنوان میانجی کلیدی در این درگیری، یاد شد نه از تل‌آویو.  با توجه به اینکه مذاکرات آتش‌بس بین اسرائیل و حماس بارها به بن‌بست رسیده است، چشم‌انداز دستیابی ترامپ به یک پیشرفت، به طور فزاینده‌ای دور از دسترس است. برای رئیس‌جمهوری که به تصویر یک معامله‌گر علاقه‌مند است، سفر به اسرائیل در شرایط فعلی تنها خطر برجسته کردن ناتوانی را به همراه دارد. در مقابل، کشورهای حوزه خلیج فارس زمینه بسیار مساعدتری برای موفقیت ارائه دادند.

کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و عمان با صندوق‌های مستقل تشنه سرمایه‌گذاری و افزایش جسارت در دیپلماسی منطقه‌ای، خود را به شرکای اقتصادی و میانجیگران سیاسی ضروری تبدیل کرده‌اند. قدرت مالی و کانال‌های پیچیده دیپلماتیک آنها نه‌تنها در خصوص اسرائیل و فلسطین، بلکه در طیف وسیعی از نقاط حساس ژئوپلیتیکی، از روسیه-اوکراین گرفته تا شبه قاره هند و در مذاکرات هسته‌ای جاری بین ایالات متحده و ایران، در حال شکل‌دهی به نتایج است. فراتر از شبه‌جزیره عربستان، ورود مجدد سوریه که با دقت برنامه‌ریزی شده بود، صحنه دیگری را برای ترامپ فراهم کرد تا ادعای پیروزی دیپلماتیک کند.

او در مجمع سرمایه‌گذاری ایالات متحده-عربستان در ریاض اعلام کرد: «پس از بحث در مورد وضعیت سوریه با ولیعهد [محمد بن‌سلمان]... و همچنین با رئیس‌جمهور اردوغان در ترکیه... دستور توقف تحریم‌ها علیه سوریه را خواهم داد تا به آنها فرصتی برای بزرگی بدهم.» او برای ملت جنگ‌زده سوریه آرزوی «موفقیت» کرد و از آنها خواست «چیز بسیار ویژه‌ای نشان دهند».

این سخنان با تشویق پرشور و تشویق ایستاده حضار روبه‌رو شد. این اقدام که به دیدار مستقیم ترامپ و احمدالشرع، رئیس‌جمهور سوریه، منجر شد، توسط الشرع در یک سخنرانی ملی بعدی مورد ستایش قرار گرفت و او این تصمیم را «تاریخی و شجاعانه» توصیف کرد. الشرع افزود که «این تصمیم رنج مردم سوریه را کاهش می‌دهد، به تولد دوباره آنها کمک می‌کند و پایه‌های ثبات در منطقه را بنا می‌نهد.» برای ترامپ، تسهیل بازگشت سوریه به جهان عرب، هر چقدر هم که پیچیده باشد، روایتی از صلح‌سازی و اقدام قاطع ارائه می‌دهد.

با این حال، تفسیر این تعامل گزینشی به عنوان ناقوس مرگ اتحاد ایالات متحده و اسرائیل، یک سوءتعبیر خواهد بود. این همکاری استراتژیک بیش از حد نهادینه شده و با دهه‌ها حمایت دو حزبی ایالات متحده و تعهدات امنیتی قابل توجه به اسرائیل چنان در هم تنیده است که نمی‌توان آن را با یک برنامه‌ی کاری ریاست‌جمهوری از بین برد. وزارت امور خارجه ایالات متحده، در ماه آوریل، بار دیگر تأکید کرد که «حمایت قاطع از امنیت اسرائیل سنگ‌بنای سیاست خارجی آمریکا بوده است.» این حمایت به بیش از ۱۳۰ میلیارد دلار کمک و یک تفاهم‌نامه‌ی ۱۰ ساله تبدیل می‌شود که سالانه 3/3 میلیارد دلار بودجه‌ی نظامی خارجی و ۵۰۰ میلیون دلار را به برنامه‌های دفاع موشکی اسرائیل اختصاص می‌دهد.

تعهد ایالات متحده به حفظ برتری کیفی نظامی اسرائیل همچنان سیاست رسمی است که در ارزیابی‌ها و چارچوب‌های قانونی مانند قانون همکاری استراتژیک ایالات متحده و اسرائیل در سال ۲۰۱۴، گنجانده شده است. در واقع، محافل سیاسی بانفوذی مانند بنیاد هریتیج، نه طرفدار از بین بردن این رابطه، بلکه طرفدار تکامل آن به یک «شراکت استراتژیک برابر» تا اواسط قرن هستند؛ شراکتی که کمتر به کمک‌های یک‌جانبه متکی باشد و بیشتر بر «تقسیم بار» متمرکز باشد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار