لبنان و روز بعد از جنگ
لبنان در وضعیت خطرناکی است. همانطور که جنگ داخلی وحشتناک ۱۵ ساله لبنان گواهی میدهد، جناحهای سیاسی لبنان سابقه حل اختلافات از طریق توسل به خشونت را دارند. اما لبنان میتواند از طغیان جدید ناآرامیهای داخلی جلوگیری کند؛ اگر جناحهای سیاسی، از جمله حزبالله، گفتوگوی ملی را آغاز کنند.
ماها یحیی تحلیلگر اندیشکده کارنگی
در 8 اکتبر، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از مردم لبنان خواست تا علیه حزبالله قیام کنند. او گفت: «بایستید و کشورتان را پس بگیرید، قبل از اینکه به ورطه یک جنگ طولانی بیفتد که منجر به ویرانی و رنج شود که ما در غزه میبینیم.»
اندکی پیش از سخنان نتانیاهو، سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران در تلاش برای تقویت روحیه حزبالله به لبنان سفر کرده بود. اواخر سپتامبر که اسرائیل حمله کامل خود را به لبنان آغاز کرد، رهبری حزبالله و کادر فرماندهی این گروه ترور شده بودند. هزاران لبنانی در اثر بمباران شدید اسرائیل، از جمله در خود بیروت، کشته یا مجروح و بیش از یک میلیون نفر آواره شده بودند و سیاستمداران این کشور بر برقراری آتشبس تلاش میکردند.
چند هفته بعد، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، در مصاحبهای با یک روزنامه فرانسوی اعلام کرد که ایران به نمایندگی از لبنان با فرانسه برای آتشبس مذاکره خواهد کرد. حزبالله تحتالحمایه ایران است و قدرتمندترین بازیگر در لبنان است.
سخنرانی نتانیاهو و سفر عراقچی نشان داد که لبنان تا چه حد به میدان جنگ میانی ایران و اسرائیل تبدیل شده است. لبنان جایی است که دو طرف بیشتر بر سر نظم منطقهای خاورمیانه با هم درگیر هستند. بر این اساس، نقش لبنان در مبارزه ایران و اسرائیل مورد توجه بینالمللی قابل توجهی قرار گرفته است. اما تأثیری که این درگیری بر آینده خود لبنان خواهد داشت نادیده گرفته میشود.
جنگ شاید در بدترین لحظه ممکن به لبنان تحمیل شده است. لبنان در حال تجربه یک بنبست سیاسی است که مانع از انتخاب رئیسجمهور جدید شده است. نیروهای امنیت داخلی لبنان اکنون به حدی ضعیف هستند که مردم لبنان به خدمات خصوصی امنیتی، که اغلب وابسته به احزاب سیاسی کلیدی هستند، روی آوردهاند. این کشور همچنان با پیامدهای انفجار بندر بیروت در سال 2020 دستوپنجه نرم میکند. علاوه بر این، لبنان در بحبوحه یک بحران اقتصادی و مالی پنجساله قرار دارد که طبقه متوسط را از بین برده و نرخ فقر را به طور سرسامآوری افزایش داده است. نرخ فقر در لبنان از 12 درصد در سال 2012 به 44 درصد در سال 2022 رسیده است.
سیستم تقسیم قدرت که از طریق آن لبنان اداره میشود به این معنی است که دولت نیز در امتداد خطوط فرقهای با احزاب سیاسی به نمایندگی از جوامع مختلف دچار مشکل است. جنگ با اسرائیل این اختلافات را بدتر میکند. ویرانی و رنج عظیم میتواند به مرور زمان جمعیت سنی و مسیحی کشور را علیه مسلمانان شیعه که حدود یکسوم جمعیت کشور را تشکیل میدهند و پایگاه حمایت حزبالله هستند، بسیج کند. جنگ همچنین توازن سیاست داخلی لبنان را بر هم زده است. آن دسته از مردم و احزاب لبنانی که با حزبالله مخالف بودهاند اکنون فکر میکنند فرصتی به دست آوردهاند که داینامیک سیاست داخلی لبنان را به نفع خود تغییر دهند.
لبنان در وضعیت خطرناکی است. همانطور که جنگ داخلی وحشتناک 15 ساله لبنان گواهی میدهد، جناحهای سیاسی لبنان سابقه حل اختلافات از طریق توسل به خشونت را دارند. اما لبنان میتواند از طغیان جدید ناآرامیهای داخلی جلوگیری کند؛ اگر جناحهای سیاسی، از جمله حزبالله، گفتوگوی ملی را آغاز کنند. این گفتوگوها مسیری رو به جلو و چشماندازی فراگیر برای لبنان ایجاد میکند. همه این گروهها باید در تثبیت نهادهای کشورشان منافع مشترکی داشته باشند. آنها به حمایت جامعه بینالمللی نیاز دارند تا حملات وحشیانه اسرائیل متوقف شود.
یک طوفان کامل
اسرائیل و حزبالله از اکتبر 2023، زمانی که حزبالله در حمایت از غزه با اسرائیل درگیر شد، با هم میجنگند. اما در بیشتر سال گذشته، این درگیریها محدود بود و بیشتر شامل ترورهای هدفمند اعضای حزبالله توسط اسرائیل و بمباران هوایی انبارهای تسلیحات این گروه و سایر مواضع وابسته به حزبالله بود. حزبالله نیز به نوبه خود موشکهایی را در سراسر مرز اسرائیل با لبنان شلیک کرد. در این مدت حدود 430 نفر از اعضای حزبالله به همراه تعداد زیادی غیرنظامی عادی لبنانی از جمله سه روزنامهنگار کشته شدند.
حدود 60 هزار نفر از ساکنان شمال اسرائیل مجبور به ترک منطقه شدند. در لبنان، حدود 90 هزار نفر از بمباران شهرها و روستاها توسط اسرائیل فرار کردهاند اما پس از 11 ماه، این درگیری به یک جنگ همهجانبه تبدیل شد، زیرا محاسبات حزبالله برای حفظ درگیری در سطح محدود اشتباه از آب درآمد.
این تغییر به سرعت اتفاق افتاد. این تغییر با یک سری عملیات تکاندهنده در 17 سپتامبر که به ترور رهبر ارشد نظامی حزبالله و پس از آن در 27 سپتامبر، دبیرکل این گروه، سیدحسن نصرالله، منجر شد، تسریع شد. اسرائیل کمپین گستردهای از بمبارانهای هوایی را در لبنان آغاز کرده و سربازان را به مرزهای شمال منتقل کرد و در اول اکتبر، حمله زمینی به خاک لبنان را آغاز کرد.
حملات اسرائیل پیامدهای ویرانگری داشته است. طی ماه گذشته، محلههای مسکونی پرجمعیت و عمدتاً شیعهنشین در حومه جنوبی بیروت بارها بمباران شده است. تقریباً 100 هزار واحد مسکونی به طور جزئی یا کامل ویران شدهاند و تخمین زده میشود که 37 شهر و روستا در جنوب لبنان با بمبارانهای مداوم به ویرانه تبدیل شدهاند.
اسرائیل از فسفر سفید استفاده کرده است. فسفر سفید یک ماده شیمیایی بسیار قابل اشتعال است که در اثر تماس با اکسیژن مشتعل میشود. استفاده از این ماده برخلاف قوانین بینالمللی است. این ماده محیط زیست و زمینهای کشاورزی منطقه را ویران میکند. اتاق بازرگانی بیروت تخمین میزند که تولید ناخالص داخلی لبنان در سال جاری حدود 9 درصد کاهش مییابد و بانک جهانی تخمین میزند که زیان اقتصادی مستقیم این کشور (شامل هزینه خسارت فیزیکی) به 8/5 میلیارد دلار میرسد. حدود 166 هزار نفر شغل خود را از دست دادهاند.
تا 18 نوامبر، نزدیک به 3 هزار و 381 نفر کشته و 14 هزار 800 نفر مجروح شدهاند. حدود یک میلیون و 200 هزار نفر، یا 20 درصد از جمعیت لبنان، در عرض چهار روز آواره شدند و یک بحران انسانی عظیم ایجاد شده است. تنها 19 درصد از این آوارگان در پناهگاههای دولتی زندگی میکنند. بقیه خانه اجاره کردهاند یا پیش خانواده یا دوستانشان میمانند.
برخی هم تحت حمایت سازمانهای غیردولتی هستند یا در خیابان میخوابند. با توجه به مقیاس تخریب، اکثر این افراد در پایان درگیری نمیتوانند به خانه برگردند و احتمالاً سالها در بلاتکلیفی خواهند ماند و فشار بیشتری بر زیرساختهای لبنان، جوامع میزبان و منابع کلی وارد خواهند آورد.
ارتش اسرائیل در 29 اکتبر اعلام کرد که به اهداف نظامی خود در لبنان دست یافته است. با این حال عقبنشینی نکرده است، زیرا به نظر میرسد اهداف جنگی اسرائیل تغییر کرده است. دلیل اصلی اسرائیل برای حمله به لبنان، اجازه دادن به شهروندان آواره اسرائیلی برای بازگشت به خانهشان بود. اکنون، نتانیاهو به جای اینکه صرفاً بخواهد ساکنان یهودی شهرکها به خانه برگردند، نوید یک نظم منطقهای جدید را میدهد و میگوید میخواهد «واقعیت استراتژیک در خاورمیانه» را تغییر دهد.
برای انجام این کار، اسرائیل میخواهد شبکه متحدان ایران که با نام محور مقاومت مشهور است و حزبالله جزء اصلی آن است را در هم بشکند. این بدان معناست که در غیاب فشار خارجی و توافق آتشبس، اسرائیل ممکن است حداقل در آینده نزدیک به جنگ در لبنان ادامه دهد.
تاثیر حملات اسرائیل بیشتر از ایجاد خسارت انسانی و اقتصادی است. این حملات همچنین شکافهای فرقهای در لبنان را تشدید میکنند. اگرچه نمایشهای آشکار همبستگی در میان جوامع مذهبی لبنان، از جمله دعای دستهجمعی از سوی همه رهبران مذهبی لبنان برای قربانیان حمله وحشتناک اسرائیل وجود دارد، اما تنشها بین جمعیت آواره و جوامع میزبان در حال افزایش است. بیشتر لبنانیها از اینکه به درگیری کشیده شدهاند ناراضی هستند. حملات اسرائیل نیز این نارضایتی را تشدید میکند.
برای مثال منطقهای عمدتاً مسیحی هدف حملات اسرائیل قرار گرفت و ساختمانی که محل اسکان دو خانواده بود، به کلی ویران شد. اسرائیل مدعی است که این کار را برای ترور یکی از مقامات حزبالله که وظیفه توزیع کمکهای مالی به آوارگان را داشت، انجام داد. این حمله منجر به کشته شدن 24 نفر از جمله 14 زن و کودک شد. چنین حملات بیرویهای کاملاً غیرضروری است.
اختلافات در لبنان
حزبالله در داخل لبنان مخالفانی دارد. برخی مخالفان حزبالله معتقدند که درگیر شدن حزبالله در عملیاتهای نظامی در سوریه در دفاع از بشار اسد بوده است. آنها همچنین معتقدند که تحرکات حزبالله در مرزهای جنوبی، منجر به حمله اسرائیل به خاک لبنان شده است. البته حزبالله سالهاست که در لبنان قدرت دارد. پس از خروج اسرائیل از بخش جنوبی لبنان در سال 2000 و ترک مکانهایی که به مدت 22 سال اشغال کرده بود، بسیاری از مخالفان حزبالله امیدوار بودند که حزبالله خلعسلاح شود.
اما حزبالله در نهایت با استدلال اینکه سلاحش را برای مقاومت در برابر تجاوزگری اسرائیل، نیاز دارد، تنها گروهی بود که سلاحهایش را حفظ کرد. حزبالله از آن زمان از این زرادخانه برای مبارزه با اسرائیل، از جمله در جنگ خونین سال 2006، استفاده کرده است. هر چند مسلح بودن موجب شده که این گروه در رقابتهای سیاسی در داخل لبنان نیز قدرت بیشتری داشته باشد. برای مثال بعد از فشار دولت لبنان به حزبالله در سال 2008 و تصویب قانونی برای خلعسلاح این گروه، نیروهای حزبالله سلاح به دست در خیابانهای لبنان حضور یافتند. در نهایت شرایط به سمتی پیش رفت که دولت لبنان قانون خلع سلاح حزبالله را پس گرفت.
در تمام این آشفتگیها، حزبالله قدرت خود را حفظ کرده است. اما جنگ این گروه با اسرائیل در یک سال گذشته ضرباتی به آن وارد کرده است. اگرچه این سازمان و حامیاش ایران، همچنان به دنبال بهبود مواضع آینده خود در میدان نبرد در جنوب لبنان هستند، اما واقعیت این است که حزبالله ساختار فرماندهی و کنترل خود را از دست داده است.
اسرائیل مدعی است که حدود 80 درصد از زرادخانه نظامی حزبالله را که در 40 کیلومتری مرز لبنان با اسرائیل ذخیره کرده بود، منهدم کرده است. ترور سیدحسننصرالله نیز ضربه مهمی به حزبالله بود. او نهتنها دبیرکل حزبالله بود، بلکه یک بازیگر منطقهای بود که بر تحولات عراق، سوریه و یمن تأثیر میگذاشت. بازسازی نظامی حزبالله در سالهای آینده بسیار دشوار خواهد بود؛ بهویژه که اسرائیل همچنان به خطوط تدارکاتی حزبالله در سوریه حمله میکند.
امروز، احزاب سیاسی مختلف لبنان، بهویژه احزاب عمدتاً مسیحی، به دنبال سود بردن از تضعیف ظاهری حزبالله هستند تا نقشه سیاسی لبنان را دوباره ترسیم کنند. سمیر جعجع، رهبر حزب قوات لبنانی که یک حزب عمدتاً مسیحی مارونی است و یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری است، در 6 نوامبر اعلام کرد که گروهش آماده انتخاب رئیسجمهور بدون مشارکت شیعیان لبنان است.
وی به همراه دیگر نمایندگان پارلمان بر خواست دیرینه لبنان برای خلع سلاح حزبالله تاکید کرده است. حزبالله به خوبی میداند که هر چه جنگش با اسرائیل طولانیتر شود، با فشار بیشتری از سوی لبنانیها مواجه خواهد شد. این گروه حتی قبل از ترور دبیرکل خود با توافق آتشبس با اسرائیل مشکلی نداشت و موافقت را حتی با وجود عدم آتشبس در غزه انجام داد که قبلاً آن را پیشنیاز میدانست. متحدان حزبالله، بهویژه نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، گفتهاند که حزبالله اجرای قطعنامه 1701 سازمان ملل را نیز میپذیرد.
این قطعنامه از هر دو طرف میخواهد که به مرز همدیگر احترام بگذارند، اسرائیل پروازهای نظامی خود را بر فراز لبنان متوقف کند (چیزی که قاطعانه از انجام آن امتناع کرده است) و حزبالله از مرز تا پشت رودخانه لیتانی در جنوب لبنان عقبنشینی کند. این قطعنامه همچنین از خود دولت لبنان میخواهد که توافق طائف - توافق 1990 که به جنگ داخلی لبنان پایان داد - و دو قطعنامه قبلی سازمان ملل، 1559 و 1608 که خواستار خلع سلاح حزبالله هستند را اجرا کند.
اما پذیرش این قطعنامه لزوماً به این معنی نیست که حزبالله شکست خواهد خورد. ممکن است حزبالله تعداد زیادی از پرسنل نظامی و تجهیزات تسلیحاتی و همچنین برخی از زیرساختهای مالی را از دست داده باشد اما باز هم میتواند خود را بازسازی کند. همانطور که برت هولمگرن، سرپرست مرکز ملی مبارزه با تروریسم میگوید حزبالله «ضعیف شده اما به هیچ وجه نابود نشده است.»
در واقع حزبالله توانسته موقعیت خود را تثبیت کند. در جبهه نظامی، تهاجم زمینی اسرائیل حتی به حزبالله اجازه داده است تا روایت مقاومت را تثبیت کند. هنوز هم حضور سیاسی قابل توجهی در لبنان دارد؛ از جمله 13 نماینده پارلمان لبنان و شبکهای از سازمانهای غیردولتی که طیف وسیعی از خدمات اجتماعی را به رایدهندگان خود ارائه میدهند. حزبالله همچنین دارای یک نسل جدید و جوان از رهبران است که از تجربیات خود در سوریه درس آموختهاند. این نسل تا حدی ایدئولوژیکتر از نسل قبلی است.
تجارب تکوینی آن کاملاً ریشه در مفهوم تشکیل «جامعه مقاومت» دارد که توسط حزبالله تبلیغ شده است. اعضای آن در مدارس سازمان درس خواندهاند، به پیشاهنگان آن پیوستهاند و به اخبار آن گوش دادهاند. رسانههای وابسته به حزبالله نیز به نوبه خود در حال تلاش برای محافظت از موقعیت این گروه هستند. این رسانهها همه کسانی را که از نقش این سازمان در درگیری اسرائیل انتقاد میکنند خائن میداند و تلاش میکنند تا هویت حزبالله را به عنوان نماینده اصلی شیعیان لبنان تأیید کنند. وحشیگری و کمپینهای کشتار جمعی اسرائیل به نفع آنها است. خشم فزایندهای از رفتار اسرائیل در جوامع مختلف لبنان، از جمله در میان دشمنان سرسخت داخلی حزبالله وجود دارد.
با هم بیایید
البته ایجاد آیندهای بهتر برای لبنان آسان نخواهد بود. اکثر رهبران سیاسی کنونی لبنان که از جنگ داخلی 1975-1990 لبنان آسیب دیدهاند، در مورد خطرات دوقطبی شدن فضای سیاسی لبنان، نگرانی دارند. اما برخی از این رهبران سیاسی به وضوح این وضعیت را فرصتی برای تغییر شکل توازن سیاسی در لبنان میدانند. انتخاب رئیسجمهور بدون رضایت حزبالله عملاً باعث میشود که جامعه شیعی این احساس را داشته باشد که در نظام سیاسی جدید لبنان بیشتر در حال طرد و به حاشیه رانده شدن است.
نتیجه چنین تحولی میتواند انواع درگیریها و ناآرامیها باشد. لبنان ممکن است به دوران ترورهای سیاسی و یا حتی به هرج و مرج و آدمربایی دوران دهه 1980 بازگردد. برای جلوگیری از سرریز خشونت میدان نبرد اسرائیل و لبنان به داخل، احزاب لبنان باید با هم همکاری کنند و به نوعی نقشه راه برای بازگرداندن کشور به مسیر اصلی برسند.
آنها باید فوراً یک رئیسجمهور انتخاب کنند، نخستوزیر جدید تعیین کنند، و یک دولت اضطراری تشکیل دهند؛ آنهم دولتی که برای آغاز یک گفتوگوی سیاسی فراگیر و گسترده در مورد مسیرهای پیش روی لبنان و بازسازی نهادهای دولتی و همچنین مناطق ویرانشده توسط درگیری طراحی شده است. در این گفتوگو باید اعضای کلیدی شبکههای مدنی و سیاسی لبنان و همچنین فعالان اصلی این کشور که نماینده جریانهای مهم در جامعه لبنان هستند، حضور داشته باشند.
چنین گفتوگوی ملیای چندین موضوع را در دستور کار خود خواهد داشت؛ اولین مورد این است که با ایجاد چشماندازی برای لبنان که شامل یک طرح دولتسازی برای رسیدگی به چالشهای پیش روی اقتصاد سیاسی لبنان است، وعده آیندهای بهتر را به لبنانیها ارائه دهد. دولت همچنین باید برنامهای را برای مدیریت جابهجایی جمعیت اجرا کند.
با توجه به اینکه دهها هزار نفر به دلیل گستردگی تخریب حداقل تا چند سال نمیتوانند به خانههای خود بازگردند، انجام چنین طرحی ضروری است. چنین طرحی باید به شهروندان لبنانی امکان دسترسی به حسابهای بانکی مورد نیاز خود را بدهد. اکثر این حسابها از زمان شروع بحران مالی 2019 مسدود شدهاند. این طرح باید بهطور ویژه به حدود 70 درصد از سپردهگذارانی که کمتر از 100 هزار دلار در حساب خود دارند کمک کند.
همچنین این گفتوگو باید راه را برای اجرای نهایی توافق طائف توسط لبنان هموار کند. این معامله مجموعه پیچیدهای از مکانیسمهای تقسیم قدرت را ایجاد کرد. همچنین خواستار انحلال شبهنظامیان در لبنان شد اما بعدها با موافقت رئیسجمهور لبنان، حزبالله سلاحهای خود را حفظ کرد. امروز، پس از جنگ کنونی، زرادخانه حزبالله موضوعی است که در داخل کشور مورد مناقشه قرار گرفته است. اما برای خلع سلاح حزبالله، لبنان به یک استراتژی دفاع ملی نیاز دارد که نیروهای این گروه را در ارتش این کشور ادغام کند. گفتوگوی فراگیر درباره این موضوعات امنیت حزبالله و جامعه بزرگ شیعه را تضمین میکند.
با توجه به اینکه پایان مناقشه در لبنان احتمالاً به عنوان بخشی از حل و فصل گسترده منطقهای شامل نقشآفرینی فرانسه، ایران، اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای کلیدی عربی مانند قطر، عربستان سعودی و احتمالاً امارات متحده عربی خواهد بود، جهان خارج باید در تقویت چنین گفتوگوهایی مشارکت داشته باشد.
اما از همه مهمتر، جهان باید بر اسرائیل فشار بیاورد تا به درگیری در لبنان پایان دهد. در غیر این صورت، این جنگ ممکن است به نابودی لبنان و الگوی نادر تنوع اجتماعی آن منجر شود که مطمئناً پسلرزههای بیشتری برای منطقه و فرامنطقه خواهد داشت.