درسهای مجارستان برای دونالد ترامپ
ویکتور اوربان کنترل تقریباً قدرت در مجارستان را از سال ۲۰۱۰ و زمانی که نخستوزیر شد، بهدست آورده و عملاً کشور را بهسمت خودکامگی برده است.
ویکتور اوربان کنترل تقریباً قدرت در مجارستان را از سال 2010 و زمانی که نخستوزیر شد، بهدست آورده و عملاً کشور را بهسمت خودکامگی برده است. جمهوریخواهان در آمریکا متوجه موفقیت اوربان شدهاند. حزب فیدس اوربان و حزب جمهوریخواه اخیراً روابط خود را بهطور قابلتوجهی قویتر کردهاند. با گذشت 4 سال از زمانی که دونالد ترامپ کاخ سفید را ترک کرده، کهنهکاران دولت او به این موضوع فکر میکنند که دولت جدید او چگونه میتواند کارآمدتر از دولت قبلی باشد.
خیلیها بر این باورند که کسب قدرت بهروشی مشابه در آمریکا امری ضروری است. اگر ترامپ در انتخابات برنده شود، جمهوریخواهان احتمالاً بسیاری از تکنیکهای اوربان را برای پایان دادن بهآنچه کنترل لیبرال دولت و جامعه مدنی در آمریکا است، پایان دهند. این شکل جدید آمریکا که در آن دونالد ترامپ بهدنبال هدایت متحدان خود در سراسر جهان با ذهیت قهرمانی است، اثرات عمیقی بر سیاست خارجی اروپایی، از جمله قدرت جمعی دفاعی ناتو و همچنین اتحادیه اروپا و دموکراسی داخلی در اروپا خواهد داشت.
میتوان گفت ویکتور اوربان موفقترین رهبر پوپولیست در جهان امروز است. او از زمانی که برای بار دوم به نخستوزیری رسید، مجارستان را به آنچه که عده بسیاری «دموکراسی غیرلیبرال» توصیف میکنند، تغییر داده است. در 14 سال گذشته او کنترل تمام نهادهای دولتی و رسانهها را در دست گرفته و فشار فزایندهای را بر جامعه مدنی مجارستان آورده است.
انتخاباتها همچنان رقابتی هستند اما کنترل اوربان بر رسانهها و سیستم انتخاباتی تحریفشده به حزب اوربان کمک میکند که اکثریت آراء را کسب کند. اوربان هماکنون طولانیترین دوران رهبری در کشورهای عضو اتحادیه اروپا و طولانیترین دوران تصدی نخستوزیری در مجارستان پس از تاریخ کمونیستی را دارد.
همانطور که دونالد ترامپ میگوید، جمهوریخواهان در آمریکا متوجه موفقیت اوربان شدهاند. خیلیها برای درک دور دوم ریاستجمهوری ترامپ به مجارستان نگاه میکنند که رئیسجمهور سابق چگونه میتواند در تغییر آمریکا بهگونهای که کسی تاکنون موفق نشده، موفق باشد.
اوربان پس از پایان دور اول نخستوزیریاش، قدرت را از دست داد. او شکست را پذیرفت و اما حزب فیدس بذر شک و شبهه را درباره تقلب در انتخابات که از سوی احزاب مخالف آن زمان صورت گرفته، کاشتند. اوربان سپس 8 سال را به مخالفت با سوسیالیستها و لیبرالها گذراند. در دیدگاه او، آنها برای کشور نمیایستند بلکه برای کاپیتالیستها و منافع خارجی کار میکنند.
پس از بازگشت به قدرت در سال 2010، اوربان و مشاورانش بهاین نتیجه رسیدند که منبع مشکلات مجارستان در 8 سال گذشته ضعف اجرایی دولت بوده که در برابر منافع تجاری کسب و کارهای خصوصی آسیبپذیر بوده است. حزب اوربان که هماکنون اکثریت را در دستان خود دارد، میخواهد سیستم «همکاری ملی» را راهاندازی کند که احزاب حاکم در آن دولت را تقویت میکند و مهمتر از آن تسلط احزاب حاکم را بر آن خواهد داشت.
سقوط دموکراسیهای لیبرال بهطور فزایندهای کمتر بهدلیل کودتا یا تقلب آشکار در انتخابات اتفاق افتاده است. بیشتر اوقات، آنها اغلب با فرسایش نهادهای دولتی از سوی دولت و تقلب انتخاباتی تضعیف شدهاند. مجارستان اوربان مثالی عملی از این نوع فرسودگی دموکراتیک مدرن است. از سال 2010، مجارستان یک افول تدریجی اما شدید دموکراتیک را تجربه کرده که با گسترش تسلط خود بر قدرت با حفظ نمای دموکراسی همراه بوده است.
سازمانهای مردمنهاد و اندیشکدههای نزدیک به حزب فیدس نقش بسیار مهمی را در تثبیت و تقویت روابط با بازیگران بینالمللی داشتهاند. این سازمانها در درجه اول بر تعمیق روابط خود با گروههای همفکر، پژوهشگران، روزنامهنگاران و شخصیتهای رسانهای در خارج از کشور تمرکز کردهاند و در عین حال دیدگاهها و سیاستهای محافظهکار و حاکمیت ملی دولت مجارستان را ترویج دادهاند. این موضوع را باید در نظر داشت که یکی از تمایزهای مهم بین آمریکا و مجارستان این است که رئیسجمهور آمریکا با یک قوه مقننه مستقل و یک قوه قضائیه قوی روبهروست.
حتی اگر حزب رئیسجمهور کنگره را در دست داشته باشد، چیزی نزدیک به کنترل پارلمانی بر قوه مقننه اعمال نمیکند و همچنین دارای «اکثریت قانون اساسی» نیست؛ برای این اقدام در آمریکا نیاز به کنترل دوسوم کنگره و همچنین کنترل سهچهام قانونگذاران دولتی است.