خطرات حمله اوکراین به خاک روسیه
درحالیکه کییف موفق به جلب توجه رسانهها شده است، هنوز مشخص نیست که این عملیات چه دستاوردی خواهد داشت.
آیا آمریکاییها باید حمله غافلگیرانه اوکراین به منطقه کورسک روسیه را نقطه عطفی در جنگ بدانند که میتواند اهرمهای جدیدی برای کییف در مذاکرات صلح ایجاد کند یا حتی به پیروزی منجر شود؟ اگرچه وسوسهانگیز است که باور کنیم ارتش اوکراین میتواند فراتر از یک نیروی دفاعی عمل کند، اما شواهد موجود در عملیات کورسک، چنین امیدواریهایی را توجیه نمیکند.
حقیقت این است که حمله اوکراین، کرملین را غافلگیر کرد و به سرعت منجر به تصرف حدود سی روستا شد و تخلیه حدود 200 هزار شهروند روسی را به دنبال داشت. مقامات اوکراینی مدعی هستند که بیش از 400 مایل مربع از خاک روسیه را تحت کنترل خود دارند. این موفقیت اولیه باعث شده که صفحات نظرخواهی و برنامههای تلویزیونی در غرب با خوشبینی به این رویداد بپردازند و به اوکراینیهای ناامید نشان دهند که نیروهایشان همچنان توانایی گرفتن ابتکار عمل در میدان نبرد را دارند.
با این حال، برای تغییر مسیر جنگ، حمله اوکراین باید یا تعداد قابل توجهی از نیروهای روسیه را از جبهههای اصلی در اوکراین منحرف کند، یا داراییهای استراتژیک مهمی را در داخل روسیه تصرف یا تخریب کند، یا برای مدت طولانی مناطقی را نگه دارد که میتواند به عنوان اهرمی در مذاکرات برای پایان دادن به درگیری استفاده شود. اما به نظر نمیرسد هیچکدام از این اهداف قابل دستیابی باشد.
تاکنون، ارتش روسیه تعداد زیادی از نیروهای خود را از جبهههای اصلی در دونباس، زاپوریژیا و خارکیف به کورسک منتقل نکرده، بلکه از نیروهای رزرو و حملات هوایی شدید استفاده کرده است. در نتیجه، پیشروی سریع اولیه اوکراین بهطور قابلتوجهی کند شده و تردیدهای جدی در مورد توانایی آنها برای حفظ مناطق تصرف شده در بلندمدت ایجاد شده است.
اگر اوکراین موفق به تصرف نیروگاه هستهای کورسک، که یکی از بزرگترینها در روسیه است، میشد، قدرت چانهزنی کییف در برابر مسکو بهطور قابلتوجهی افزایش مییافت. ارتش روسیه مجبور میشد برای بیرون راندن نیروهای اوکراینی از این تأسیسات، بدون وارد کردن آسیب یا تخریب آن تلاش کند و نیروهای اوکراینی میتوانستند تهدید به انتشار تشعشعات هستهای را به عنوان اهرمی علیه درخواستهای پوتین در هرگونه مذاکرات استفاده کنند. اما نیروهای اوکراینی بهطور قابلتوجهی از دستیابی به این هدف بازماندهاند و با توجه به بسیج نیروهای روسی برای دفاع از این نیروگاه، چشمانداز دسترسی به این هدف تقریباً غیرممکن به نظر میرسد.
اگر هدف از حمله اوکراین به کورسک، ایجاد فشار سیاسی بر پوتین و تحقیر او برای پایان دادن به جنگ بوده، به نظر میرسد این هدف نیز محقق نخواهد شد. شکستهای نظامی پیشین روسیه، مانند عقبنشینیهای اجباری از کییف، خرسون و خارکیف، تأثیر چندانی بر محبوبیت پوتین نداشتند. در واقع، پوتین پس از سرکوب شورش واگنر در سال ۲۰۲۳، که یکی از بزرگترین شکستهای او از زمان آغاز تهاجم به اوکراین بود، توانست قدرت خود را تقویت کند. پوشش تلویزیونی روسیه از این حمله نشان میدهد که کرملین مطمئن است میتواند این حمله را دفع کند و حتی از آن به نفع خود استفاده کند.
در واقع، به جای ایجاد فشار برای پایان جنگ، حمله اوکراین به کورسک میتواند حمایت از تندروهای روسیه را افزایش دهد. این گروهها مدتهاست که پوتین را به خاطر عدم تمایل به بسیج کامل نیروهای نظامی روسیه در اوکراین مورد انتقاد قرار دادهاند.
ترکیب انتقادات آنها و آسیبپذیریهایی که به دلیل منحرف کردن نیروهای مؤثر اوکراین به کورسک ایجاد شده، ممکن است پوتین را متقاعد کند که استراتژی فرسایشی خود را کنار بگذارد و به دنبال یک پیشروی قاطع در دفاع اوکراین باشد. و اگر کاخ سفید درست گفته باشد که اوکراین این حملات به کورسک را بدون رضایت آمریکا آغاز کرده است، این حادثه ممکن است در واشنگتن بهانهای برای کسانی باشد که معتقدند دادن سلاحهای دوربرد به رژیم زلنسکی که به بیاحتیاطی متهم است، منطقی نیست. بیش از ۲۰ سال پیش، ژنرال دیوید پترائوس پس از آغاز جنگ عراق یک چالش معروف را مطرح کرد: «بگویید این جنگ چگونه پایان مییابد؟» پاسخ به این سوال در اوکراین امروز نیز به همان اندازه نامشخص است که در طول دو سال و نیم از آغاز تهاجم روسیه بوده است.