| کد مطلب: ۱۵۱۶۹

تروریسم و واکنش‌های متفاوت به آن

از مسکو تا پاریس، بودجه مبارزه با تروریسم محدود است اما تهدیدها در حال افزایش است

تروریسم و واکنش‌های متفاوت به آن

قتل عام 22 مارس در تالار شهر کروکوس در نزدیکی مسکو بار دیگر تاثیرات وحشتناک و بزرگ حملات تروریستی را در اذهان زنده کرد. حملات تروریستی از نوع مؤثر آنها، احساسات شدید، به‌ویژه ترس، بدگمانی یا پارانویا را برمی‌انگیزد و همین ترس می‌تواند باعث تغییرات شگرف در سیاست‌های خارجی و داخلی یک کشور شود.

جورج فریدمن

جورج فریدمن

استراتژیست

رهبران کشورها معمولاً برای بازگردان احساس امنیت به جامعه عجله می‌کنند و اغلب دستور پاسخ امنیتی به این حملات را صادر می‌کنند اما این پاسخ اغلب پاسخ‌هایی است که با تهدید واقعی همخوانی ندارد. این نوع از پاسخ‌ها یا مستلزم جنگ‌های بدون فکر خارجی یا ایجاد فضای شدید امنیتی در داخل خواهد بود. در مواقع دیگر، رهبران کشورها ممکن است سعی کنند تهدید را کم‌اهمیت جلوه دهند یا توجه عمومی را به موضوعی دیگر منحرف کنند. هر کشوری به شیوه خود واکنش نشان می‌دهد و حتی اگر کشوری هیچ واکنشی نشان ندهد نیز می‌توان گفت این واکنش نشان ندادن، خودش نوعی واکنش است.

روسیه

حتی تعریف تروریسم در بین کشورها متفاوت است و تاریخ، جغرافیا، ساختار اجتماعی و نهادی این کشورها بر روی تعریفی که آنها از تروریسم دارند، تاثیر می‌گذارد. از نظر روسیه، تروریسم یعنی «ایدئولوژی خشونت و اعمال نفوذ در تصمیم‌گیری رسمی از طریق ارعاب مردم و یا انجام سایر اشکال اقدامات خشونت‌آمیز غیرقانونی».

این تعریف به اندازه کافی و گسترده است که اقدامات خشونت‌آمیز گروه‌های جدایی‌طلب در قفقاز شمالی روسیه را که عاملان اصلی تروریسم در این کشور بوده‌اند، در خود جای دهد. برای مثال، تروریست‌های چچنی پس از شکست در جنگ‌های چچن و سرکوب‌های بعدی توسط کرملین، عملیات‌هایی نظیر محاصره تئاتر مسکو در سال ۲۰۰۲، محاصره مدرسه بسلان در سال ۲۰۰۴ و بمب‌گذاری انتحاری در متروی مسکو در سال ۲۰۰۴ را سازماندهی کردند. تروریست‌های قفقاز شمالی همچنین بمب‌گذاری متروی مسکو در سال ۲۰۱۰ و بمب‌گذاری سال ۲۰۱۱ در فرودگاه دوموده‌دوو مسکو را انجام دادند.

مسکو در میانه جنگ اوکراین، ظهور مجدد طالبان در افغانستان و فضای عمومی خصومت بین روسیه و غرب و با تهدیدات تروریستی جدیدی که به‌طور بالقوه خطرناک‌تر هستند، مواجه است. بزرگ‌ترین تهدید ظاهراً از آسیای مرکزی سرچشمه می‌گیرد؛ جایی که فقر و آسیب‌های اجتماعی بی‌شمار انگیزه جذب شدن افراد را به گروه‌های تروریستی فراهم می‌کند. نزدیکی آسیای مرکزی به افغانستان نیز ابزاری را برای افراد رادیکال‌ برای آموزش و طراحی حملات بزرگ فراهم می‌کند. یک مورد بارز آن، حمله ماه گذشته به تالار شهر کروکوس است که در آن چهار مظنون از تاجیکستان حداقل ۱۴۵ نفر را به قتل رساندند.

در عین حال، توانایی مسکو برای جلوگیری از ورود تروریست‌ها به کشور به شدت کاهش یافته است. کرملین مدت‌هاست که مهاجرت غیرقانونی را یک مشکل و منبع افراط‌گرایی می‌داند و این مسئله موضوع مکرر گفت‌وگو بین روسیه و کشورهای آسیای مرکزی است. خصوصاً اینکه عاملان حمله به تالار شهر کروکوس به‌طور قانونی وارد روسیه شده بودند.

پس از حمله ماه گذشته، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه تغییرات پرسنلی گسترده‌ای را در وزارت کشور روسیه انجام داد. سرویس‌های امنیتی حملات خود را برای جست‌وجوی افرادی که به‌طور غیرقانونی در روسیه زندگی می‌کنند افزایش داده‌اند و مقامات اداره مهاجرت نیز کنترل‌ها را بر صدور اسناد اجازه اقامت طولانی‌تر تشدید کرده‌اند.

با این حال، در شرایطی که اقتصاد روسیه تحت فشار تحریم‌های بین‌المللی و هزینه‌های مالی و انسانی ناشی از یک جنگ گسترده است، مسکو مانند همیشه به نیروی کار مهاجر نیاز دارد. منبع اصلی مهاجرانی که به روسیه می‌روند نیز آسیای مرکزی است. کارگران این منطقه ۸ درصد از تولید ناخالص داخلی روسیه را تشکیل می‌دهند. بنابراین، روسیه تصمیم گرفته به جای دشمنی با دولت‌های این منطقه، تعامل با آنها را افزایش دهد.

روسیه حتی رزمایش‌های ضدتروریسم را با تاجیکستان برگزار کرده است. یکی دیگر از نشانه‌های بالقوه دیگری که نشان می‌دهد روسیه تا چه اندازه با کمبود نیرو مواجه شده، این است که حضور نیروهای امنیتی در ورودی‌های مترو و مراکز خرید مسکو قبل از حمله به تالار شهر کروکوس بسیار کم‌رنگ بود. احتمالاً دلیلش این است که روسیه از کمبود نیروهای امنیتی و همچنین پرسنل امنیتی بخش خصوصی رنج می‌برد. اگرچه کرملین، اوکراین را به کمک در سازماندهی این حمله متهم کرد، اما در عین حال بسیج توده‌ای اعلام نکرد چراکه نگران است موجی از نارضایتی مردمی که از جنگ خسته شده‌اند، به وجود آید.

فرانسه

فرانسه نیز با تروریسم بیگانه نیست. در واقع، پس از حمله به تالار شهر کروکوس، پاریس جزو اولین دولت‌هایی بود که سطح هشدار خود را افزایش داد. مرگبارترین حمله تروریستی در تاریخ فرانسه در سال ۲۰۱۵ رخ داد. در آن زمان افراد مسلح و بمب‌گذاران انتحاری پاریس را در هم کوبیدند و حمله آنها با محاصره تئاتر باتاکلان به اوج خود رسید.

کمتر از یک سال بعد، یک مرد تونسی ساکن فرانسه، عمداً با یک کامیون وارد جمعیتی شد که روز باستیل را در نیس جشن می‌گرفتند. تعریف حقوقی فرانسه از تروریسم خشونت عمدی و مجموعه‌ای از جرایم دیگر از جمله آدم‌ربایی و هواپیماربایی، اما همچنین دزدی، اخاذی، جرایم سایبری و موارد دیگر است که با هدف «برهم زدن جدی نظم عمومی از طریق ارعاب یا وحشت» صورت می‌گیرد.

این یک تعریف مبهم است، اما در مکانی مانند فرانسه، که دارای جامعه قابل توجهی از مهاجران از کشورهایی است که حضور پررنگ در گروه‌های جهادی تروریستی دارند، این خط تعریف مبهم‌تر از حد معمول است. مهاجران به سوی رفاه و فضای باز نسبی فرانسه کشیده می‌شوند. برای کسانی که از جنگ، آزار و اذیت و فقر از آفریقا می‌گریزند، نزدیک بودن فرانسه امتیاز دیگری است. بسیاری نیز فرانسوی‌زبان هستند که این نیز خود میراث استعمار فرانسه است.

تلاش‌های پاریس برای جلوگیری از جریان مهاجرت غیرقانونی، از جمله در سطح اروپا، نتیجه چندانی نداشته است. فرانسه در سال ۲۰۱۳ به شدت در عملیات ضدتروریستی در ساحل شرکت کرد و به توقف پیشروی گروه‌های تروریستی در منطقه کمک کرد و از سال ۲۰۱۴ به‌عنوان یک بازیگر کلیدی در ائتلاف بین‌المللی علیه گروه دولت اسلامی داعش در عراق و سوریه حضور داشته است.

پاریس همچنین در ردیابی و اختلال در تامین مالی تروریسم، تخصص دارد. با این حال، پس از موجی از کودتاهای نظامی در سراسر ساحل، ارتش فرانسه مجبور به عقب‌نشینی از چندین کشور و توقف عملیات‌های خود شده است. پاریس بیم آن دارد که ساحل بتواند دوباره به مکانی مساعد برای استخدام تروریست‌هایی تبدیل شود که رویای آوردن جنگ را به خاک فرانسه در سر می‌پرورانند.

نشانه‌ای دیگر از نگرانی‌های فرانسه این است که دولت این کشور تعداد تماشاگران در مراسم افتتاحیه بازی‌های المپیک پاریس را کاهش داده است. اما با کاهش شدید ردپای نظامی در منطقه و افزایش بودجه آن، فرانسه امکانات کمی در اختیار خواهد داشت و این امر باعث ایجاد اختلال در فعالیت تروریست‌هایی که در خارج از کشور سازماندهی می‌شوند، خواهد شد.

برزیل و ایالات متحده آمریکا

جایگاه یک کشور در نظم بین‌المللی نحوه واکنش آن کشور به فعالیت‌های تروریستی را نیز تعیین می‌کند. برزیل را در نظر آورید؛ یک کشور نسبتاً منزوی در حاشیه جهان و تقریباً حاشیه‌ای در امور جهانی که در آن بحث بر سر اینکه چه چیزی تروریسم را تشکیل می‌دهد، هنوز در جریان است. دولت برزیل تروریسم را با فعالیت مجرمانه مرتبط می‌داند و در مورد اینکه یک عمل خاص تحت کدام دسته از اعمال مجرمانه قرار می‌گیرد، بسیار دقیق‌ می‌شود.

این را می‌توان تا حد زیادی با حائل‌های جغرافیایی قوی، تاریخ محدود تروریسم خارجی و حافظه ملی که در آن برخی از بزرگترین جنایات علیه مردم در طول یک دیکتاتوری نظامی رخ داده است، توضیح داد. البته برزیل کنونی در معرض خطر حملات تروریستی نیست.  تا حدی به این دلیل که این کشور به‌ویژه در رفتارهای بین‌المللی که الهام‌بخش حملات علیه آن باشد، درگیر نمی‌شود.

منطقه که سه مرز در آن واقع شده، در تقاطع برزیل، آرژانتین و پاراگوئه، کانون فعالیت‌های غیرقانونی است که حتی حزب‌الله نیز در آن حضور دارد، اما تهدیدات در اینجا بیشتر به قاچاق و جنایات مالی مربوط می‌شود تا حملات تروریستی با انگیزه سیاسی که در واقع می‌تواند امنیت داخلی را مختل کند. این وضعیت در تضاد کامل با ایالات متحده است که وسعت منافع آن در سراسر جهان اغلب مورد خشم تروریست‌ها قرار می‌گیرد.

تاریخچه ایالات متحده با تروریسم بسیار متفاوت از بسیاری از کشورهای دیگر است. این تفاوت به‌طور خاص در خصوص آنچه که آمریکا تروریسم بین‌المللی می‌داند، بیشتر هم می‌شود. علاوه بر این، واشنگتن تروریسم بین‌المللی و داخلی را متمایز می‌کند. این رویکردی است که ریشه در موقعیت جغرافیایی ایزوله و تاریخ پیچیده مهاجرت در آمریکا دارد. ایالات متحده تمایل دارد به شدت به تروریسم بین‌المللی پاسخ دهد. تا حدی به این دلیل که منابع لازم را برای انجام این کار دارد و تا حدی به دلیل حملات تروریسم بین‌المللی به منافع آمریکا. آمریکا انگیزه دیگری نیز دارد که این انگیزه از نیاز به حفظ قدرتش در سطح داخلی و بین‌المللی می‌آید.

علاوه بر این، ایالات متحده تمایل دارد رویکردی جامع برای واکنش خود اتخاذ کند. برای مثال، با طراحی مجدد برخی از زیرساخت‌ها و مقررات نهادهای داخلی خود برای مقابله بهتر با حملات آینده به تروریسم پاسخ می‌دهد. به‌عنوان مثال می‌توان به تصویب قانون میهن‌پرستان، گسترش قانون نظارت بر اطلاعات خارجی و ایجاد وزارت امنیت داخلی اشاره کرد.  این وزارتخانه در طول عمر کوتاه ۲۲ ساله خود، به سومین آژانس بزرگ دولت تبدیل شده است و ۲۶۰ هزار نفر پرسنل دارد.

البته مهم‌ترین پاسخ از نظر ژئوپلیتیکی به ۱۱ سپتامبر، تهاجم ایالات متحده به افغانستان و عراق بود. مهمتر از آن این بود که واکنش دولت ایالات متحده به ۱۱ سپتامبر، افغانستان و خاورمیانه را تغییر داد. این دو کشورها سال‌ها به تنها دغدغه سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شدند. منابع عظیمی برای تجهیز وزارت خارجه و وزارت و دفاع تخصیص داده شد.

واکنش آمریکا به ۱۱ سپتامبر، نحوه تعامل ایالات متحده با متحدانش را حتی گاهی اوقات در مورد مسائلی که ارتباط چندانی با خود جنگ نداشت، تعریف می‌کرد. این واکنش دوره‌ای از جنگ را ایجاد کرد که تأثیر ماندگاری بر آموزش نظامی، تجربه رزمی، مدیریت امور کهنه سربازان و روندهای بعدی سربازگیری داشته است.

اقدام نظامی ایالات متحده در این مدت بسیاری از چالش‌های کنونی پیش روی دولت‌های عراق، سوریه، افغانستان و ایران را شکل داد. به طور خلاصه، حملات علیه کشوری که به اندازه ایالات متحده است، می‌تواند جهان را تغییر دهد. آن‌هم اغلب به روش‌هایی که نه تروریست‌ها و نه سیاست‌گذاران ایالات متحده قصد نداشتند آنها را برانگیزند.

عکس:EPA

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی