هزینه جاهطلبیهای نتانیاهو
دیوید رمنیک
سردبیر نیویورکر
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در وضعیت عجیبی است. از طرفی، رهبری دولتی درگیر جنگ را به دست دارد که باعث شده، همه مخالفتها با او فعلاً پیگیری و عملی نشوند و از طرفی توافقی گسترده بین تحلیلگران وجود دارد که پایان نبردهای فعلی در غزه، پایان عمر سیاسی او خواهد بود. از طرفی حمایت عملی تمام و کمال دولت ایالات متحده را با خود دارد و از طرفی، راهبرد کلی او، دردسری برای واشنگتن است که برخلاف خواستههای کاخ سفید در خاورمیانه پیش میرود. او اخیراً برخلاف مواضعی که ایالات متحده رسماً اعلام میکند موضع گرفته و مشخصاً به صراحت مخالفت خود را با راهحل دودولتی برای مسئله اسرائیل و فلسطین اعلام کرده است؛ درحالیکه مقامات واشنگتن همچنان ادعای حمایت از این گزینه را دارند. مخالفت او هم کاملاً بیتعارف است و حتی به اینکه او عامل اصلی حذف این گزینه است، افتخار میکند. دیوید رمنیک، روزنامهنگار قدیمی نیویورکر در حاشیه اتفاقات اخیر در اسرائیل به سرزمینهای تحت کنترل این دولت رفته و با چهرههای مختلف دولتی، نظامی و نیز افرادی مثل خانوادههای گروگانها گفتوگو کرده تا گزارش مفصلی درباره چشمانداز سیاسی نتانیاهو و اسرائیل بنویسد. ترجمه گزیدهای از این گزارش را در ادامه میخوانید:
بنیامین نتانیاهو، اکنون ششمین دورهاش را بهعنوان نخستوزیر میگذراند. حتی بنیانگذار اسرائیل، دیوید بنگوریون هم بیشتر از نتانیاهو در قدرت نبود اما جایگاه نتانیاهو در نظرسنجیها افتضاح است. این سیاستمدار ۷۴ساله، همواره کارزار خود را بر امنیت بنا کرده و خود را بهعنوان تنها دولتمرد و وطنپرستی معرفی کرده که نیات پلید دشمنان اسرائیل را میبیند اما با حادثه ۷ اکتبر، او ناظر بر فروپاشی بیسابقه امنیت بوده است.
آوراهام برگ، رئیس سابق کنست که مدتها پیش از حزب کارگر جدا شد و به حزب چپگرای «هدش» پیوست، میگوید: «نتانیاهو در تاریخ بهعنوان بدترین رهبر یهودیان ثبت خواهد شد.» خشم نسبت به نتانیاهو در میان میانهروها و محافظهکارها هم بهندرت از این رقیقتر است. گالیت دیستل آتباریان، وزیر تندرو دولت نتانیاهو، بعد از ۷ اکتبر استعفا داد. او بعدتر از «خشم سوزندهاش» نسبت به نتانیاهو گفت. او برای حمله به نتانیاهو در شرایط جنگی مردد بود اما در گفتوگو با تلویزیون اسرائیل درباره خودش گفت با نقشی که در شکاف در جامعه اسرائیلی ایفا کرده، «گناه» کرده است. او گفت وقتی صبح ۷ اکتبر بیدار شده و خبر حمله فاجعهبار را شنیده است، اولین فکرش این بوده است: «تو این کار را کردی. تو این ملت را تضعیف کردی.» او میگوید، حالا «روزهای این دولت به شماره افتاده است. این واضح است.» نفتالی بنت، نخستوزیر سابق، میگوید، اسرائیل در سطحی از تفرقه بود که در آن خودش را شکست میداد: «در طول سال گذشته، اسرائیل در حال ازهمگسیختنِ خود بوده است و سیستم ایمنیاش ضعیف شده است. دشمن ما این را دید و حمله کرد.»
نتانیاهو بیشتر این روزها در دفتری در کیریا، یک پایگاه نظامی در تلآویو مستقر است و آنجا یک شورای جنگی پنجعضوه را هدایت میکند. سه نفر از چهار عضو دیگر، علاقهای به نتانیاهو ندارند و از جایگزینی او خوشحال میشوند: یوآو گالانت، وزیر دفاع که نتانیاهو سال گذشته موقتاً اخراجش کرد؛ بنیگانتز، رئیس سابق ستاد کل ارتش اسرائیل و رقیب بالقوه که در نظرسنجیها تقریباً با نسبت دو به یک از نتانیاهو پیش است و گدی ایزنکات، یک رئیس سابق دیگر ستاد کل و رقیب بالقوه دیگر که ارتباطش با افکار عمومی اسرائیل با مرگ اخیر پسرش در میدان نبرد در غزه عمیقتر شد. بعد از اینها، ران درمر است؛ مشاور سیاسی متولد آمریکا و نیرویی وفادار به نتانیاهو که پدر و برادرش هر دو شهردار «میامی بیچ» در آمریکا بودهاند.
نتانیاهو و درمر با سبک معاش جمهوریخواهان آمریکا آشنا و راحت هستند. درمر گاهی «عقل نتانیاهو» خوانده میشود و مانند نتانیاهو، بر این باور است که رؤسایجمهور آمریکا، شاید بیش از همه باراک اوباما، معمولاً درباره نیات فلسطینیان، حزبالله و کلیدیتر از همه، ایران، درگیر ابهام و توهم هستند. بایدن مثل خیلی از اسلافش، سابقهای پرتنش در روابط با نتانیاهو دارد؛ نتانیاهویی که گاهی به نظرش حقبهجانب، خودبزرگبین و فریبکار میآید. بایدن در ابتدا پس از ۷ اکتبر، نتانیاهو را با آغوش باز در حمایت گرفت و چنان همدلیای با اسرائیلیها نشان داد که شنیده میشد بسیاری در اسرائیل میگفتند، آرزو داشتند، بایدن نخستوزیرشان بود؛ اما بعد از آن نتانیاهو نفرتی بیمحابا به تلاشهای آمریکا نشان داده است، تلاشهایی برای کمکردن ویرانی و خونریزی وحشتناک در سراسر غزه، ممانعت از شکلگیری جبههای دوم در شمال و اعلام حمایت از چشمانداز دودولتی.
در کیریا، نتانیاهو هر روز با موضوع گروگانها در غزه و عطش بازگرداندنشان مواجه میشود. در میان اتهامات بسیار به نتانیاهو، یکی این است که او از یک آزمون پایهای انسانیت ناکام بیرون آمد؛ وقتی بلافاصله و علنی با خانوادههای گروگانها تماس نگرفت. تازهترین تلاشهای او برای همدلی با آنها، از نگاه بسیاری اصلاً قانعکننده نبوده است و از سوی خانوادهها متهم به شرم و تظاهر شده است.
حتی وقتی به نظر رسیده که او پذیرای مصالحه است هم او این کار را بهعنوان یک تاکتیک کرده تا فشارهای جریانهای سیاسی داخلی را کم کند یا بیشتر از آن، کاری کند که رؤسایجمهور آمریکا دست از سرش بردارند. مثالش وقتی است که در سال ۲۰۰۹، در دانشگاه بار ایلان سخنرانی کرد و پذیرشی همراه با احتیاط و مشروط به شرایط بسیار نسبت به تشکیل کشور فلسطینی ابراز کرد و در این نمونه رئیسجمهور مورد نظر، باراک اوباما بود. بیشتر آمریکاییهایی که طرف گفتوگوی او بودهاند، مدتها پیش این مدل جاخالیدادن و فریب او را فهمیدهاند. مارتین ایندیک، سفیر سابق آمریکا در اسرائیل در این باره میگوید: «سخنرانی بار ایلان بخشی از چرندیات او بود. یکی دو روز بعد از سخنرانی، همدیگر را دیدیم. با تکبر بسیار گفت: «خُب، [آن حرف را] گفتم، حالا میشود سراغ رسیدگی به ایران برویم؟»
به روایت نتانیاهو در کتاب خاطراتش که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، هر یکی دو سال، حماس به سمت شهرهای اسرائیلی راکت شلیک میکرد و نتانیاهو دستور حملات هوایی و بمبارانهایی را میداد که بهمراتب مرگبارتر بودند. بعد از آن، پس از اعتراضات و فشارهای کشورهای دیگر، مذاکرهای در کار میبود و در نهایت، شکلی از صلح. این الگوی دورههای طولانی آرامش با اقدامات هرازگاهی نظامی بهعنوان «چمنزنی» شناخته شد. نتانیاهو در مقابل درخواستها برای اینکه از این شدیدتر عمل کند، مقاومت میکرد: «مردم همیشه از دولت انتظار دارند به نبرد ادامه دهد و «غزه را صاف کند» با این باور که با مجازات کافی، رژیم حماس فرو خواهد پاشید اما این فقط زمانی رخ خواهد داد که ارتش را به آنجا بفرستیم. تلفات بالا و بالا خواهند رفت. صدها و صدها در سمت اسرائیلی و هزاران و هزاران در سمت فلسطینی. آیا در شرایطی که باید با ایران و با جبههای احتمالی در سمت سوریه مواجه میشدیم، من واقعاً میخواستم نیروهای دفاعی اسرائیل را برای سالها در غزه گرفتار کنم؟ پاسخ قطعاً «نه» بود. من کارهای مهمتری داشتم.»
آنچه نتانیاهو در کتابش بهندرت میپذیرد، سیاستی امنیتی است که در آن اسرائیل به قطر اجازه داده است، پشتوانه مالی حماس را فراهم کند، با این فکر که هیجانهای مقاومت مسلحانه را رها خواهد کرد و دردسرهای حکمرانی را خواهد پذیرفت. همزمان، نتانیاهو میتوانست روی آرامکردن کرانه ناآرام باختری و تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین تمرکز کند که برای مدیریت این کرانه در تقلا بود. این سیاست دومسیر این نیت را هم داشت که راه هر گونه تقاضای منسجم برای مذاکره را هم ببندد. در طول سالها مشخص شد که راهبرد کلان نتانیاهو این بود: کاملکردن تبدیل اقتصاد سوسیالیستی صهیونیستی به سبک حزب کارگر قدیم، به اقتصاد ثروتمند بازار آزاد یک کشور استارتآپی و پیادهسازی یک الگوی امنیتی جدید که در آن، اسرائیل روابط سیاسی، نظامی و اقتصادی با کشورهای عرب حاشیه خلیج[فارس] برقرار میکند تا با «محور مقاومت» به رهبری تهران مقابله کند. در این نقشه، فلسطینیها چندان اولویت نبودند. بهآسانی میشد آنها را مهار کرد و حتی نادیده گرفت. او در این باره نوشت: «جاده صلح گستردهتر خاورمیانه بین اسرائیل و دنیای عرب از فلسطین نمیگذشت، آن را دور میزد.» هیچ نیاز واقعی به ضمیمهکردن کرانه باختری و نیممیلیون شهرکنشیناش نبود. شهرکنشینها بودند که دولت اسرائیل را ضمیمه کرده بودند.
سه سال پیش، درحالیکه نتانیاهو کتابش را مینوشت و در جایگاه رهبری مخالفان بود، به نظر میرسید احتمالاً آرامآرام دوران بازنشستگیای را شروع کند که از پیش بهخوبی مهیا شده است. بالاترین اولویتاش به نظر این بود که از دنباله اتهامات فساد رها شود. او به همه چیز متهم شده بود؛ از پذیرفتن هدایای غیرقانونی شامل سیگارهای کوبایی، جواهرات و شامپاین، تا تنظیم توافقات مشکوک با یک غول رسانهای برای پوشش مطلوب رسانهای. مدتی به نظر میرسید او توافقی برای پذیرش جرم را بپذیرد که در آن او به زندان نمیرفت، بلکه جریمهای میپرداخت و میپذیرفت خارج از سیاست بماند. دوستان میلیاردر زیادی داشت و نیمی از اسرائیل هم حامیاش بودند؛ اما در طول زمان، مذاکرات این توافق فروپاشید، دادستان کل جدیدی بر سر کار آمد و نتانیاهو تنها جایگاهی را که میتوانست پناه او در مقابل محاکمه باشد، دوباره به دست گرفت: شغل سابقاش. در پایان ۲۰۲۲، او ائتلاف راستگرای افراطی را شکل داد که اجازه داد بهعنوان نخستوزیر برگردد و جمعی از مرتجعین را با خود آورد. در ادامه او طرحی برای «اصلاحات قضایی» را هم با فشار پیش برد که بسیار جنجالی بود. مخالفانش که شاید به روایت برخی نظرسنجیها، نیمی از اسرائیل را شامل میشد، نگران این بودند که این طرح، دادگاه عالی، تعادل قوا و خود دموکراسی را تضعیف کند. اعتراضات خیابانی علیه این اصلاحات از لحاظ ابعاد و تکرار، بیسابقه بودند. هزاران نفر از نیروهای ذخیره ارتش، یعنی هسته مرکزی دفاع در هر گونه وضعیت اضطراری با ابعاد گسترده، بهعنوان اعتراض تهدید کردند که برای خدمت حاضر نخواهند شد. یوآو گالانت، وزیر دفاع، در نهایت تقنین پیشنهادی را خطری واضح و فوری برای امنیت ملی دید و از نتانیاهو خواست کنارش بگذارد. نتانیاهو گالانت را اخراج کرد و بعد، با نمایش خشم عمومی بیشتر در خیابانها، اخراجاش را پس گرفت.
این فقط چپِ تلآویو نبود که به این نتیجه رسید، نتانیاهو را بهعنوان خطری برای اسرائیل ببیند. حتی متحدان سابق او هم دیگر نمیتوانستند تصویر بزرگ خودشیفتگی و سوءاستفاده او از قدرت را به نفع خودش نادیده بگیرند. مایکل اورن، عضو سابق کنست و سفیر سابق به ایالات متحده در دوران نتانیاهو، یکی از جمع کثیری بود که نقلقول جعلی لویی چهاردهم را برای توصیف نگرش نخستوزیر پیش کشید: «دولت من هستم.» اورن به من میگوید نتانیاهو «به نظر در تمایز بین منافع شخصی و سیاسی ناتوان است.» امی ایالون، رئیس سابق شینبت [شاباک]، سازمان امنیت داخلی اسرائیل، در گفتوگویش با من، نتانیاهو را اینطور توصیف کرد: «کسی که همه کس و همه چیز را خواهد فروخت تا در قدرت بماند.» موشه یعلون که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ وزیر دفاع بوده است، به من میگوید، ایدئولوژی نتانیاهو حالا «بقای سیاسی شخصی» است و اضافه میکند شرکایش در ائتلاف «نماینده اکثریت قاطعی از مردم اسرائیل نیستند» و «چنان رویکرد یهودی مسیحایی دارند که به برتری نژاد یهود باور دارند، «نبرد من» [کتاب معروف هیتلر]، در جهت مخالف. آنها نتانیاهو را گروگان گرفتهاند.»
در همین حال، یحیی سنوار، رهبر حماس در غزه و محمد الضیف، رهبر شاخه نظامیاش، به نظر همان چیزی را دیدند که گالانت دیده بود: اسرائیل گرفتار شکافهای خودش است؛ دولت، شامل ارتش، بیش از حد منابع و توجهات خود را پراکنده کرده، حواساش پرت است و کارآیی ندارد. طبق گزارشها، ساختار امنیتی اطلاعاتی مربوط به یک فاجعه عظیم بالقوه را دریافت کرده بود. افسران واحد ۸۲۰۰، گروهی اطلاعاتی در ارتش، به افسران ارتش، اطلاعاتی هشداردهنده و با جزئیات درباره رزمایشهای حماس درون غزه داده بودند که در آن این حمله تمرین شده بود. طبق گزارشهای رسانههای اسرائیلی، این اطلاعات را افسران ارشد به این عنوان که «خیالی» هستند، پس زده بودند.
هم در مارس و هم در ژوئیه ۲۰۲۳، سرتیپ آمیت ساعار، رئیس بخش تحقیقات در بخش اطلاعات ارتش، خطاب به نخستوزیر نامه نوشت و هشدار داد که حماس، حزبالله و ایران متوجهاند اسرائیل «درگیر بحرانی ملتهب و بیسابقه است که انسجاماش را تهدید میکند» و فرصتی دیدهاند که «طوفانی کامل ایجاد کنند». به نوشته روزنامه اسرائیلی هاآرتص، ساعار چنین نتیجه گرفته بود که دشمن آشوب و آسیبپذیری اسرائیل را بهعنوان «برآوردهشدن عملی جهانبینی اساسیاش دیده که اسرائیل، پدیدهای خارجی است که در منطقه کاشته شده است؛ جامعهای ضعیف و متفرق که در نهایت ناپدید خواهد شد.» سنوار هم نیاتش را چندان مخفی نمیکرد. او در سخنرانیای در دسامبر ۲۰۲۲ گفت: «انشاءالله با سیلی خروشان به سراغتان خواهیم آمد. با راکتهایی تمامنشدنی به سراغتان خواهیم آمد. با سیلی بیپایان از سربازان به سراغتان خواهیم آمد. با میلیونها نفر از مردمانمان به سراغتان خواهیم آمد، مثل موجی که مدام برمیگردد.» اما توجه نتانیاهو به جای دیگر بود.
در سال ۲۰۰۶، یک سرباز اسرائیلی به نام گیلعاد شلیت، توسط نیروهای حماس که با تونل وارد کیبوتص کرم شلوم شده بود، اسیر شد. نخستوزیر وقت، ایهود اولمرت، حاضر به پذیرش خواسته حماس نشد. سه سال بعد، نتانیاهو نخستوزیر شد و دو سال بعدش، توافقی مبهوتکننده کرد و بیش از هزار زندانی فلسطینی را با شلیت معاوضه کرد که یحیی سنوار هم بینشان بود. نتانیاهو آن زمان با انتقاداتی هم مواجه شد که این کار او را تصمیمی سیاسی دانستند و اولمرت گفت این کار او «ضعف نشان دادن است.» اما مسئله این بود که اسرائیل حاضر شد بالاترین هزینه را برای آزادی فقط یک سرباز، پرداخت کند. آویچای برودوچ، مردی اسرائیلی است که همسر و فرزندانش در میان گروگانهای اسرائیلی بودند و در تبادل بازگشتند. او میگوید: «میدانید، وقتی مردم در خیابان بودند، هیچوقت نمیفهمیدم به چه اعتراض میکنند.» او میگوید زندگی خوبی با خانوادهاش داشته است و دلیل اعتراض معترضان را نمیفهمیده است. حالا آنچه او را به بهت و وحشت و ناراحتی میاندازد، فقدان مسئولیتپذیری در دولت نتانیاهو است: «هیچکس تقصیر این اتفاق را نمیپذیرد. باید یکی از دولت میآمد و میگفت «این تقصیر ما بود.» بهخصوص درباره گروگانها. «این تقصیر ما بود و ما هر کاری بتوانیم میکنیم تا آنها را به خانه برگردانیم.» اما این را نمیگویند. اگر این گروگانها کشته شوند، کشور حق ندارد همینطور دنبال زندگی خودش برود. اسرائیل بعد از هولوکاست بنا شد و یک مأموریت داشت: «دیگر هیچوقت نه.» این اتفاق در خاک اسرائیل افتاد و تنها برای یهودیان هم اتفاق نیفتاد، برای مسلمانان، عربها و تایلندیها هم رخ داد. اگر برای آوردن آنها به خانه نیاز به آتشبس است، خب بله، باشد. اسرائیل باید فقط به یک چیز فکر کند: گروگانها را برگرداند.» اما دوران گیلعاد شلیت گذشته است. هاگار برودوچ، همسر آویچای که گروگان حماس بود، در مصاحبهای با کانال ۱۲ اسرائیل، توصیف میکند که چطور ساختمان کناری ساختمانی که او و فرزندانش در آن نگهداری میشدند، هدف بمباران ارتش اسرائیل بود. او شرح میدهد چقدر برایش سخت بوده برای فرزندانش توضیح دهد که «این ارتش خودشان است، ارتشی که بنا بوده از آنها در خانهشان حفاظت کند اما رهایشان کرد و حالا درحالیکه در غزه هستند، بمبارانشان میکند. تمام هم نمیشد. هر روزی که میگذشت به خودت میگفتی نمیشود این واقعیت داشته باشد. جور در نمیآید. آنها میدانند من اینجا هستم. میدانند فرزندان من اینجا هستند. این مهمترین سرمایه اسرائیل است: بچههای ما... و بعد وقتی که برگشته بودم، وقتی به عقب نگاه کردم، دیدم که ما مهمترین اولویت دولت اسرائیل نبودیم.»
سادهلوحانه است که بخواهیم حدس بزنیم سنوار، کسی که تصور میشود برنامهریزِ اصلی «طوفانالاقصی» بوده است، با تمام جزئیات تصور میکرده که بعد از حملهاش چه خواهد شد؛ اما غیرمنطقی نیست که استنباط کنیم او امیدوار بوده است که جرقه آتش قیامی تمامعیار در منطقه را علیه اسرائیل بزند. با این حال، در سلسلهمراتب قدرت در اسرائیل هم هستند کسانی که این جنگ را میخواهند و این فقط شامل بنگویر و اسموتریچ هم نمیشود.
اواخر ۱۹۷۳، شیمون آگرانات، قاضی ارشد دادگاه عالی اسرائیل، رئیس تحقیقاتی شد درباره دلایل اینکه ساختار امنیتی و دولت اسرائیل به رهبری نخستوزیر گلدا مایر، در مقابل حملات مصر و سوریه در نبردی که در اسرائیل بهعنوان جنگ یوم کیپور شناخته شد، چنان ناآماده از کار درآمدند. یافتههای کمیسیون آگرانات چنان سنگین بودند که چندین مقام ارشد استعفا دادند. کمیسیون شخص مایر را از مسئولیت این فاجعه مبرا دانست اما مایر اعلام کرد: «ورای توان من است که با این بار بر دوشم، ادامه دهم» و از نخستوزیری استعفا داد و کرسی خود را هم در کنست رها کرد. نتانیاهو در کتابش بهراحتی با انزجار از مایر و موشه دایان وزیر دفاعاش یاد میکند و میگوید، در واکنش نشان دادن به هشدارهای یک نیروی مصری موساد درباره حملهای قریبالوقوع ناکام بودهاند و باید بهتر متوجه میبودند اما حالا چیزی شبیه کمیسیون آگرانات انتظار نتانیاهو را میکشد. او انکار میکند که هیچ زمانی اطلاعات کاملی درباره احتمال حملهای بزرگ از سوی حماس به او داده شده باشد و تقریباً قطعی است که تقصیر فاجعه را به فرماندهان نظامی و اطلاعاتیاش خواهد انداخت؛ اما این سیاست او بوده که اجازه تأمین بودجه حماس را بدهد و کتاب او هم مشخص میکند که او سابقه سنوار و ظرفیتهای شاخه نظامی حماس را میدانسته است.
رهبران ارتش و نیروهای اطلاعات، علناً مسئولیت ناکامیهای منجر به ۷ اکتبر را پذیرفتهاند. نتانیاهو فقط گفته است، سوالات مربوط به مسئولیت نهایتاً بررسی خواهند شد. آنشل ففر، گزارشگر هاآرتص است و نویسنده یک بیوگرافی درباره نتانیاهو در سال ۲۰۱۸. او به من میگوید، نخستوزیر همیشه در پذیرش اعتبار موفقیتها سرعت دارد اما درباره مسئولیتها نه: «اگر فردا شینبت، بفهمد سنوار در کدام سوراخ است و «سایرت متکل» [یگان تکاوران ارتش اسرائیل] سر او را بر نیزه بگذارد و گروگانها آزاد شوند، بیبی آنجا خواهد بود که اعتبار موفقیت را به نام خودش بزند.» نیس راس، دیپلمات کهنهکار ایالات متحده در خاورمیانه با این نظر موافق است و به من میگوید: «او از سال ۲۰۰۹، به جز یک سال، نخستوزیر بوده است. یادتان میآید هیچوقت مسئولیت چیزی را پذیرفته باشد؟»
من در صحبتهایم با نخستوزیران سابق، اعضای کنست، روزنامهنگاران، افسران نظامی و اطلاعاتی، اهالی کسبوکار، خانوادههای گروگانها و بسیاری دیگر، موافقتی عمومی یافتم بر اینکه از این به بعد ماجرا حتماً چنین پیش خواهد رفت: در شرایطی که جنگ کمکم به سطحی پایینتر و با جنبش کمتر میرسد، هزاران نفر از نیروهای ذخیره که در اعتراضات علیه اصلاحات قضایی فعال بودند و حالا دارند در غزه میجنگند، به تظاهرات ضددولتی خواهند پیوست. یائیر لاپید، نخستوزیر سابق به من اینطور میگوید: «آنها به خانه خواهند رفت، دوش خواهند گرفت و بعد به خیابان خواهند رفت. اینها اسرائیلیهای خوبی هستند که دارند به شکلی تحسینبرانگیز میجنگند، اما بهشدت هم از نتانیاهو و این جمع روانیهایی که دور خودش جمع کرده، عصبانیاند.»
تقریباً همه منابعام اضافه میکنند که گرچه نتانیاهو در خطر سیاسی جدی است و ممکن است تا همین تابستان با رأی عدم اعتماد یا انتخاباتی دوباره مواجه شود، اینکه مطمئن شویم کارش تمام است، به دور از خرد است. ناهوم بارنیا، ستوننویس قدیمی «یدیعوت آحارانوت»، رسانه اسرائیلی، به من میگوید: «من به مجلس ختم سیاستمداران میروم تا مطمئن شوم دفن شدهاند.» او ادامه میدهد: «اما بازگشت ممکن است.» بهخصوص برای نتانیاهو. مکر او در ایجاد ائتلاف در سیاست اسرائیل بینظیر است و وقتی اصولاش را رها کرد تا به امثال بنگویر و اسموتریچ بپیوندد، این مسئله بیشتر هم شد. بهعلاوه، وقتی حمایت از حماس در کرانه باختری تا این حد بالاست و اسرائیل چنین احساس آسیبدیدگی و ناامنی میکند، سخت بتوان تصور کرد که رقبای بالقوه نتانیاهو مسئله راهحل دودولتی را در دست بگیرند.
لحظاتی که در آنها نتانیاهو نسبت به بایدن انزجار نشان میدهد، برای دیپلماتهای آمریکایی آزاردهندهاند، اما بازی مطلوب پایگاه رأی او هستند. مارتین ایندیک به من میگوید: «میزان درماندگی نتانیاهو در تمایلش برای گازگرفتن دستی که غذایش میدهد، تجسم یافته است. غریزه محض بقای او این است که نشان دهد میتواند در مقابل آمریکا بایستد. او به این مباهات میکند.» آرون دیوید میلر، مذاکرهکننده و تحلیل سابق حوزه خاورمیانه در وزارت خارجه است و حالا فلوی ارشد اندیشکده «موقوفه کارنگی برای صلح بینالمللی». او به من میگوید: «خودشیفتگی سیاسی که دوران حرفهای او را، بهخصوص در دهه اخیر پیش برده است، مبهوتکننده است. چالشهای پیش روی اسرائیل خارقالعادهاند و با این حال، رهبر اسرائیل تکتک تصمیمات را با این تبصره حساب میکند: از لحاظ دوران حرفهای و آزادماندن من، این تصمیم چه معنایی دارد؟»
یکی از چهرههای برجسته محافظهکار در کنست به من میگوید: «به لحاظ سیاسی، بیبی خودش را بهعنوان آقای امنیت قبولاند اما این تصویر در ۷ اکتبر نابود شد. حالا او آقای «ایستادن در مقابل آمریکایی که کشور فلسطینی را به ما تحمیل خواهد کرد» شده است. بعد از ناکامی بزرگش او حالا نیاز به داستانی جدید دارد. او تلاش خواهد کرد این داستان را بقبولاند ساختار امنیتی شکست خورد نه او؛ و او تنها کسی است که ایده کشور فلسطینی را نابود میکند.»
وقتی جنگ آرامتر شود، تقریباً قطعی است که بنیگانتز و گدی ایزنکات، شورای جنگی نتانیاهو را ترک خواهند کرد و دوباره رقبای سیاسی او خواهند شد. گانتز، گزینه پیشگام جایگزینی نتانیاهو، همین حالا هم با مشاوران مختلف در حال تنظیم نقشه رقابت است. ففر چندین سال پیش گزارش چهرهای درباره او در هاآرتص نوشت؛ زمانی که گانتز داشت از حرفه نظامی به سیاست میآمد. او به من میگوید گانتز بهندرت درباره مسائل جنجالی، شامل مسئله فلسطینیان، موضع محکمی میگیرد و «بومی خالی» است که رأیدهندگان میتوانند امیدها و آرزوهایشان را بر آن تصویر کنند. گانتز «نا-نتانیاهو» است. او مسئول تفرقه در کشور نبوده است. او با وزرای مرتجع ائتلاف شکل نداده و بهدنبال تضعیف دادگاه عالی نرفته است. او مسئول بزرگترین خطای امنیتی تاریخ اسرائیل نبوده است. اما او علیه نخستوزیری که طولانیترین دوره صدارت تاریخ اسرائیل را داشته، چه ادبیاتی اتخاذ خواهد کرد؟ بسیاری از اسرائیلیها با احساسات خشم و ترومایی که دارند، همچنان به همان اندازه صهیونیستهای متعصب ۷۵ سال پیش به فلسطینیان بدبین هستند. در واقع، معترضان سال گذشته از ترس اینکه اجماع علیه اصلاحات قضایی کمتر شود، از پرداختن به این مسئله اجتناب کردند. وقتی پای موضوع فلسطینیان در میان باشد، گانتز تنها به شکلی مبهم درباره یک «موجودیت» جداگانه یا یک «راهحل دو موجودیتی» حرف میزند.
هرچه جنگ طولانیتر شود، نتانیاهو زمان بیشتری خواهد داشت که پایگاه رأیاش را بازسازی کند و رقبای بالقوه را تضعیف. به روایت تحلیلگران نظامی هم، اوضاع جنگ آنقدرها به آن خوبی و سرعت که ارتش امیدوار بود، پیش نمیرود. ناهوم بارنیا میگوید: «نتانیاهو منفعتی دارد که این مرحله از جنگ هیچوقت تمام نشود.» او میگوید «پیشنیازهای صلح» که نخستوزیر اعلام کرده است، قطعاً حاکی از این نیستند که او بهدنبال راه خروجی از این وضعیت است: «حماس باید نابود شود، غزه باید از حالت نظامی خارج شود و جامعه فلسطینی باید از وضعیت رادیکالشدهاش خارج شود.» اما حماس هم به همان اندازه که با خود بیرحمی داشته است، محصول بیرحمی بوده است و نخستوزیر هم چندان نیازی ندارد که به او گفته شود فاصله بین منافع سیاسی او و واقعیتهای بزرگتر چقدر است. او در کتابش در «مرور بحرانی پیشین»، تلاش سختی میکند که در این باره به مخاطبانش تعلیم دهد. او مینویسد، جنگی تمامعیار با حماس، تصویری «پوچ» خواهد بود، بدون پایانی رضایتبخش: «رهبران حماس از نقابهایشان بیرون خواهند آمد و در میان ویرانهها اعلام پیروزی خواهند کرد.»
ترجمه و تنظیم: روحانگیز رها