چالش چتر امنیتی آمریکا
کاترین لوانتوفسکایا
کارشناس سابق دفاعی اتاق بازرگانی آمریکا
در دهههای اخیر، سیاست خارجی ایالات متحده گرفتار دیدگاههایی بوده است که ایالات متحده را تضمینکننده امنیت در بخشهای بزرگی در سراسر جهان میدیدند، اما چندان به فکر منابع یا عزم لازم یا پیامدهای مرحله دوم ماجرا نبودند. یادآوری حرف آلدوس هاکسلی، نویسنده بریتانیایی اینجا مفید است: «تنها با بهکارگیری ابزارهای مناسب است که میتوان به اهداف خوب رسید.» این مفهوم بهویژه در تأمل روی اکوسیستم دفاعی ایالات متحده به بحث مربوط است، اکوسیستمی شامل یک پایه صنعتی که مدتها قبل از شروع درگیری در اوکراین و اسرائیل در سالهای اخیر هم از پس ظرفیتها بر نمیآمد. حفظ ثبات منطقهای در سراسر دنیا برای اهداف امنیت ملی و دفاعی ایالات متحده اهمیت کلیدی دارد اما همزمان، تأمین بستههای تسلیحاتی عمده برای اسرائیل و اوکراین، در شرایطی که ایالات متحده نیاز دارد خود را برای احتمال درگیری مسلحانه با چین آماده کند، به منابع و خطوط تولید فشاری میآورد، فراتر از حد تحمل و این به صورت بالقوه، همه تلاشهایی را که با حمایت ایالات متحده انجام میشوند، به خطر میاندازد.
اخیراً، واکنش ایالات متحده به درگیری در خاورمیانه و به جنگ روسیه در اوکراین، دغدغههای فزایندهای را درباره ظرفیت صنعتی دفاعی ایالات متحده و گستره همکاری امنیتی در اختیار آمریکا پیش چشم همگان قرار داده است. منابع محدود در وزارت دفاع، بحثها در واشنگتن و فراتر از آن را درگیر این قطبیت میکنند که کدام کشور بیشتر به کمک نیاز دارد: اسرائیل یا اوکراین؟ پاسخ واقعی به این سوال به این سادگی نیست که بگوییم این یکی یا آن یکی. حفظ خودمختاری اسرائیل و اوکراین، هر دو برای اهداف امنیت ملی ایالات متحده اهمیت کلیدی دارند اما میزان نقشآفرینی ایالات متحده در کمک به هر کدام از این دو میتواند قماری بر سر بسیاری از همین اهداف امنیتی باشد.
ظرفیتهای لازم در اوکراین، اسرائیل و درگیری بالقوه با چین متفاوت هستند و این باعث شده است، بسیاری از ناظران در آمریکا بگویند ایالات متحده میتواند از پس همه اینها بربیاید؛ اما این پیشفرض، باعث میشود، زنگ خطرهایی که در سرتاسر دولت فدرال به صدا درآمدهاند، جدی گرفته نشوند. اتکا به تعداد روبهکاهش ارائهدهندههای سطح پایین منابع و اخلال در زنجیره تأمین دفاعی ایالات متحده در نتیجه بیثباتی ژئوپلیتیک، آسیبپذیریهایی را موجب شده است و هم دولت، هم وزارت دفاع، بر دغدغههای خود درباره این آسیبپذیریها تأکید کردهاند. صنایع دفاعی ایالات متحده در بخشهای اساسی تولید تسلیحات به خستگی و فرسایش افتادهاند. چندین دهه، بودجههای ناکافی دفاعی در کنار مدیریت ضعیف برنامههای مهم تهیه در وزارت دفاع، ارتشی برای کشور باقی گذاشته است که ذخیره تسلیحات حیاتیاش، کوچکتر، قدیمیتر و ناآمادهتر برای میدان نبرد است. تخلیه پایه کلیتر تولید در ایالات متحده، باعث شده است، شرکتهای دفاعی زنجیرههای تأمینی باشند که مبدأشان از بین همه جاهای ممکن دنیا، در چین است. از قطعات الکترونیک تا گالیوم، شرکتهای چینی، صادرکننده درصد غیرمعقولی از عناصر اساسی و مواد ضروریای هستند که خطوط تولید ایالات متحده به آنها وابستهاند.
برای روشنشدن ماجرا باید به این نکته توجه کرد: ذخیره مهمات هدایتشونده دقیق ایالات متحده به شکل خطرناکی پایین است. اگر ایالات متحده بنا باشد درگیر تقابلی در محدوده اقیانوس آرام شود، ارتش ایالات متحده در فاصله ۳ تا ۱۰ روز این مهمات را تمام خواهد کرد. در عین حال، اسرائیل درگیر نبردی وجودی است و در حال مصرف ذخایر ناکافی تسلیحاتی خود است و همزمان اوکراین هم تا امروز 2/44 میلیارد دلار کمک نظامی آمریکا را در اختیار گرفته، فقط برای اینکه سر پا بماند. اگر بخواهیم به صراحت بگوییم، پایه صنعتی دفاعی ایالات متحده، کسری از چیزی است که زمان قانون وضع کردن در قبال تعهد آمریکا به اسرائیل بود. بهرغم فشار شدید به ظرفیت تولید داخلی، واشنگتن همچنان دارد بیشتر از اینکه روی سلامت این پایه صنعتی سرمایهگذاری کند، روی اضافهکردن تعهدات خارجیاش سرمایهگذاری میکند. هیچ برنامهای برای گسترش جدی یا افزایش قابلتوجه بودجه که مورد نیاز است، در کار نیست.
اشتباه نکنید. منظور از این نوشته، درخواست برای رهاکردن اوکراین یا اسرائیل نیست. اوکراین یک شریک منطقهای راهبردی حیاتی است که یکپارچگی سرزمینیاش، هم برای امنیت ایالات متحده و هم برای امنیت بینالمللی کلیدی است. بهعلاوه، میشود ادعا کرد، اینکه به اوکراین اجازه داده شود با روسیه بجنگد، جایگزین مطلوبتری است تا اینکه ناتو مجبور شود چنین کند. به طریق مشابه، حمایت ایالات متحده از اسرائیل یک دفعه شکل نگرفته است، بلکه نتیجه دههها برقراری قدمبهقدم اتحاد بین آمریکا و اسرائیل و با درنظرگرفتن دوراهی حاصل از فروش سلاح توسط ایالات متحده به کشورهای عربی است. اسرائیل، از زمان جنگ سرد اساس راهبرد ایالات متحده در خاورمیانه بوده است و آمریکا به وجود مداوم و حفاظتشده اسرائیل بهعنوان نوک پیکان نفوذ غرب در منطقه، اتکای سنگینی داشته است. صرفنظر از اینها، باید توجه دقیقی به هزینه واقعی تعهدات امنیتی ایالات متحده و تأثیرشان در شراکتها و اتحادهای قدیمی داشت.
درحالیکه وارد یک سال انتخاباتی در ایالات متحده میشویم، صعود ارسال کمکهای نظامی ایالات متحده، درحالیکه اکوسیستم دفاعی داخلی روبهپژمردگی است، ممکن است دوباره بدبینیها و انتقادات نسبت به ناتو را در میان تصمیمگیران اصلی ایالات متحده کلید بزند. بازگشت به انزجار دولت پیشین نسبت به چندجانبهگرایی، خطر این را دارد که کل ساختار امنیتی را که دولتمردان ایالات متحده در قرن بیستم در اروپا، آسیا و خاورمیانه برپا کردند، فرو بریزد.
اولویت به قدرت ایالات متحده
رهبری ایالات متحده، اهمیت کلیدی دارد اما بحرانهای در حال انباشت جهانی نیازمند تقسیم کار بین متحدان هستند. ایالات متحده، بخش طاقتفرسایی از بار را بر دوش دارد و قدرت جنگی آمریکایی به شکل خطرناکی پخش شده است؛ تا حدی که در سال گذشته، استانداردهای جذب نیروی ارتش، کاهش شدیدی داشت، در تلاشی از سر درماندگی برای پرکردن سمتها. حفظ نیرو در پایینترین حد خود در تاریخ است. چین و ایران این را میدانند و تحریکات نظامی آزاردهندهشان از تایوان تا دریای سرخ، نتیجه همین مسئله است. نیروهای مسلح ایالات متحده، شاید قویترین در دنیا باشند، اما برای مدیریت تعهدات خارجی بسیار آمریکا، بیش از حد کم هستند. درحالیکه متحدان اروپایی به افزایش حمایت خود از اوکراین ادامه میدهند، ایالات متحده باید از این فرصت مهم در این نقطه عطف استفاده کند تا دوباره روی توانمندی بخش تولید در ایالات متحده سرمایهگذاری و آن را بازسازی کند.
اینکه ایالات متحده به قدرت خودش اولویت بدهد، تنها مسیر قابلدوام برای حمایت از اوکراین و برآوردهکردن همه تعهدات دیگری است که کشور به متحدان و شرکا داده است. رهبران و سیاستگذاران ایالات متحده باید در تعهدات خود به استقلال اوکراین، تزلزل نداشته باشند؛ اما برای اینکه مسئولانه به امنیت اوکراین کمک کنند، باید اول اطمینان حاصل کنند، پایه صنعتی محکمی که منابعش به خوبی تأمین شده، برقرار است تا توانایی بلندمدت ایالات متحده برای حمایت از متحدان و شرکا را تضمین کنند و همزمان در مقابل حریفان هم بازدارندگی ایجاد کنند.
متحدان ناتو، جمعاً اقتصادی به ارزش بیش از ۴۰ تریلیون دلار، بالاترین سطح فناوریهای نظامی و ذخیره بیش از حد نیازی از جنگندههای اف۱۶ دارند که اگر به تعداد ارائه شوند، میتوانند تغییری بزرگ در مسیر رسیدن اوکراین به هدف بازپسگیری قلمرواش ایجاد کنند. اروپاییها نهتنها جنگندههای بمبافکن دارند، بلکه شبکههای پیچیده لجستیک و آموزشی هم دارند که خلبانهای اوکراینی را بهسرعت به پرواز درآورند و شرایطی ایجاد کنند که بنبست فعلی را بشکنند؛ اما تصمیماتی مثل این، نیازمند هماهنگی در هر دو سمت اقیانوس هستند. دولت ایالات متحده تازه به اروپا چراغ سبز نشان داده است که به خلبانهای اوکراینی هواپیمای اف۱۶ و آموزشاش را بدهد. این موضوعی است که فرانک کندال، وزیر نیروی هوایی آن را ظرفیتی کلیدی برای دفاع اوکراین در بلندمدت میداند.
پیگیری همزمان ثبات منطقهای در اروپا و خاورمیانه، تلاشهایی حیاتی و پرهزینهاند. انجام این کار با سرعت فعلی، در سایه محدودیتهای ظرفیتی ممکن است نتیجه عکس بدهد و نهتنها به اوکراین، بلکه به ناتو آسیب بزند. همزمان، ایالات متحده تمرکز لازم برای مواجهه با تهدید چین در تایوان و دفاع از موضع خود در اقیانوس آرام را ندارد، چون ارتش آمریکا و پایه صنعتی دفاعیاش، تحت فشار بیش از حد هستند. به این مشکل، الان باید رسیدگی شود، در زمانی که حمایت مداوم متحدان اروپایی ایالات متحده از اوکراین، باعث میشود که فرصتی برای چنین کاری باشد که ایالات متحده میتواند از آن استفاده کند.
خلاصه ماجرا اینکه ایالات متحده با یک انتخاب راهبردی مواجه است. ابزارهایش برای رسیدن به اهدافش کافی نیستند. برای بستن این شکاف، باید یا یکی از این دو را تغییر دهد یا دیگری را.
نزدیکترکردن اهداف به وضعیت فعلی ابزارها را میتوان با ارزیابی دوباره تعهدات ایالات متحده در خارج از کشور انجام داد. سیاستگذاران ایالات متحده باید بازبینی دقیقی روی تعهدات امنیتی فعلی ایالات متحده داشته باشند، اهمیت راهبردی آنها و منابع موردنیازشان را ارزیابی کنند و مداخله در برخی مناطق را کاهش دهند تا جایی که لازم است، به تهدیدات حیاتی اولویت بدهند. این کارِ سختی خواهد بود و شامل برقراری یک اجتماع گسترده سیاسی بر سر اولویتبندی خطرات قابلتوجه موجود در بخشهای پراکنده دنیا خواهد بود.
نزدیکترکردن ابزارها به اهداف فعلی هم چالشی با خود دارد، اینکه کنگره باید بودجه بیشتری ارائه کند. برای این هم که این بودجه از نظر آمریکاییها «مناسب» باشد، رهبران سیاسی ایالات متحده باید اتحادی قوی بر سر نقش بینالمللی و اولویتهای راهبردی آمریکا شکل دهند. شفافیت و افزایش آگاهی درباره محدودیتها و ظرفیت صنعتی فعلی ایالات متحده و هزینه حفظ ساختار امنیتی فعلی برای حفظ رهبری غرب حیاتی است.
در زمانی که کاخ سفید و کنگره کار روی بودجه ۲۰۲۵ را شروع میکنند، اولین قدمی که برمیدارند میتواند اولویتدهی به تجدید حیات داخلی پایه صنعتی ایالات متحده باشد. ایالات متحده به سیصد میلیارد دلار دیگر در بودجه سالانه دفاعی نیاز دارد که در جهت احیای پایه صنعتی دفاعی ایالات متحده تخصیص یافته باشد، با گسترش ظرفیتها و تنوعبخشی به زنجیرههای تأمین برای ازبینبردن وابستگی به منابع متزلزل خارجی. این نیازمند افزایش قابلتوجه بودجه و تعهد به بازسازی بلندمدت است.