اندیشکدهها
اوکراین را یادتان هست؟
اوکراین را یادتان هست؟
جورج فریدمن
رئیس اندیشکده GPF
بعضیهایتان شاید اوکراین را یادتان باشد. همین چند ماه پیش، همه حرفها دربارهاش بود. از آن زمان، جنگ بین حماس و اسرائیل راه افتاده، نشستی که پتانسیل تغییر وضعیت بازی را دارد، بین ایالات متحده و چین برگزار شده و ایلان ماسک دوباره به تیترها راه یافته. در میانه وضعیتهای تراژیک و غریب، بهنوعی توانستهایم درگیری اوکراین را روزمره کنیم.
روزمرهکردن اوکراین، غیرمنطقی نیست. روند جنگ به این سمت بوده است. نبردهای بسیاری بوده با پیشرویها و عقبنشینیها؛ اما هیچکدام از تحرکات یا نبردها تعیینکننده نبودهاند؛ یعنی اوکراین به مبارزه برای بقایش ادامه خواهد داد. هیچکدام از ترسهایی که نقشآفرینان، از اساس درباره ورود به جنگ داشتند، بیجا نیست. خطرهای محتمل و پتانسیل تعریف دوباره اروپا، همچنان برقرارند.
جنگهایی که در آنها، همه طرفها ترسهایی منطقی دارند، خطرناکترین جنگها هستند. هیچ طرفی نمیتواند کنار بکشد و تا وقتی یک طرف امتیازی غالب حاصل کند و واقعیتی جدید تحمیل، جنگ باید ادامه پیدا کند، حتی اگر تحمل تلفات سخت باشد. در غیاب امتیازی غالب، مصالحه ضروری میشود، اما به همان اندازه میتواند سخت باشد. در این جنگ، هنوز انتظاراتی در کار هست که روسیه ارتش اوکراین را نابود خواهد کرد و ایالات متحده را مجبور خواهد کرد تفنگهایش را خاموش کند. این اتفاق نیفتاده است. دلیل اصلیای است که روسیه سرباز کم دارد و از آنجا که احضار اجباری برای خدمت، بهشدت نامحبوب است، مسکو ناچار بوده است، روند جذب نیرویش را بهبود بخشد و به جایزههای بزرگ برای ثبتنامکنندگان (حدود ۱۲ هزار روبل یا ۱۳۷ دلار، به روایت شورای آتلانتیک) و درخواست کمک مالی از میان مردم همدل برای خرید تجهیزات تکیه کند. چاپ پول، از سلاحهای مهم جنگ است و معلوم نیست آیا مسکو در حال چاپ پول بیشتر هست یا نه. ترس از تورم، از ملاحظات محتمل است.
اوضاع برای اوکراین هم سخت است. ارتش اخیراً موفقیت اندکی در میدان داشته و لهستان هم مانع شده است کامیونها از مرزش با اوکراین بگذرند. این مسئله ناچیزی نیست. لهستان سالها ضدروسیه بوده است، یکی از قویترین حامیان اوکراین بوده و موافقت کرده بود پایگاهی برای انتقال تسلیحات آمریکایی و اروپایی به اوکراین باشد. لهستان اوکراین را کاملاً رها نکرده است: منشأ اختلاف مرزی، این تصور است که حملونقلکنندگان اوکراینی رقابتی غیرمنصفانه با همتایان لهستانی دارند. در دوران صلح، این مسئلهای منطقی است. در دوران جنگ، نه. معلوم نیست این موضوع چقدر بر اقتصاد اوکراین اثر خواهد گذاشت، اما قطعاً روی روحیهها تأثیر خواهد داشت و احتمالاً باعث خواهد شد ایالات متحده به این فکر بیفتد که آیا جایی که عملاً دپوی تأمین سلاحش شده است، در ماههای آینده اجازه خواهد داد سلاحها به اوکراین بروند یا نه. روسیه بهنوبهخودش این را به عنوان نشانهای از ضعف خواهد دید.
با چنین پسزمینهای است که لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده به اوکراین رفته تا اعلام کند، واشنگتن همچنان پشت متحدش ایستاده است. گرچه هدف سفر آستین دقیقاً مشخص نیست، اما اینکه متحدی مجبور باشد، ادامه حمایتش را در شرایطی نامعلوم اعلام کند، هیچوقت نشانه خوبی نیست. در حقیقت، آستین در جایگاهش بهعنوان یک عضو کابینه و یک چهره سیاسی آنجاست، نه بهعنوان یک ژنرال. او بهعنوان نماینده دولتش حرف خواهد زد و احتمالاً اشاره خواهد کرد که اوکراین همانقدر در وضعیت بدی است که روسیه. آنها دارند گزینههایشان را از دست میدهند، هم در نتایج مطلوب و هم در تواناییشان برای جنگ.
درحالی که من شخصاً اطلاعی از ماجرا ندارم، تصورم این است که اوکراین تلاش خواهد کرد، مذاکره کند تا به درگیری پایان دهد. به گمانم این برای بسیاری از اوکراینیها مشکلی نخواهد داشت. پایان جنگ، باید به روسیه منطقه حائل بزرگتری بدهد، بدون اینکه بیش از حد به کشورهای عضو ناتو در مرز با اوکراین نزدیک شود. اوکراین پیروز نخواهد شد. روسیه هم همینطور. مشخص است که الان گفتوگوهایی در یکی از سطوح، بین روسیه و ایالات متحده در جریان است. اینکه راهحل من، فایدهای دارد، محل تردید است، اینکه ما به پایان جنگ (در مقیاس چند ماه) نزدیک هستیم، محل تردید نیست. شاید بیتفاوتی نسبی دنیا نسبت به اوکراین و روسیه، علامتی برای هر دویشان بفرستد.