تاریخ خودش را تکرار میکند
درباره مشابهت دیدار شی و بایدن با دیدار مائو و نیکسون
درباره مشابهت دیدار شی و بایدن با دیدار مائو و نیکسون
جورج فریدمن
استراتژیست
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا این هفته با شیجینپینگ، رئیسجمهور چین دیدار خواهد کرد. این یک دیدار مهم است که هر دو رئیسجمهور ضعیف هستند و بنابراین به دنبال بهبود جایگاه خود در داخل بوده و سعی خواهند کرد در این دیدار موقعیت کشورشان را در جهان ارتقا دهند. نمیتوان سفر مشابهی را که در سال 1972 انجام شد به یاد نیاورد. در آن زمان رئیسجمهور ایالات متحده، ریچارد نیکسون، آن دیدار مشهورش را با رهبر چین، مائوتسه تونگ انجام داد. در آن زمان، سن و سال و وضعیت و سلامت مائو تنها سایهای از خود واقعیاش به جا گذاشته بود. در آن سو، نیکسون نیز با رسوایی واترگیت دستوپنجه نرم میکرد و من مطمئنم که خوب میدانست که آن رسوایی سرانجام او را نابود خواهد کرد.
زمینه بینالمللی دیدار فعلی شی و بایدن نیز مشابه دیدار نیکسون و مائو است. در اکتبر سال 1973 مصر و سوریه از دو جهت به اسرائیل حمله کردند. اسرائیل که برای این حمله آماده نبود، با این سوال مواجه شده بود که چطور سازمان اطلاعاتش میتواند تا این حد بد شکست بخورد. مخالفان کابینه اسرائیل به خیابانها ریختند تا اقداماتش را محکوم کنند و همزمان نیروهای دفاعی اسرائیل جنگ را بیتوجه به افکار عمومی پیش بردند. اتحاد جماهیر شوروی نقش کلیدی در تسلیح مصر و سوریه داشت. مسکو بهویژه با موشکهای زمین به هوا و سیستمهای ضدتانک نقش مهمی ایفا کرد و ایالات متحده، که پیشتر منافع نظامیاش با اسرائیل گره خورده بود، پس از شروع حمله اعراب، تسلیحات بیشتری به اسرائیل فرستاد. کشورهای عربی فروش نفت را تحریم کردند و این اقدام تا حد زیادی اقتصاد ایالات متحده را متزلزل کرد. اینکه این وقایع همه در یک بازه زمانی کوتاه اتفاق افتادند، باعث شد اینطور به نظر برسد که دنیا در حال از هم پاشیدن است.
ایالات متحده، البته، محرک اکثر این رویدادها بود. این کشور در آن زمان همچنان در حال مبارزه در میانه جنگ سرد بود، بنابراین هنوز درگیر اتحاد جماهیر شوروی و تهدیدی بود که این کشور برای اروپا ایجاد میکرد. آمریکا میدانست که مسکو درگیر یک مناقشه مرزی بزرگ با چین شده است و مانند همیشه به دنبال راهی برای تضعیف شوروی بود. چین نیز در مقابل نیروهای شوروی ایستاده بود اما میدانست که ممکن است دوباره حمله کنند. بنابراین پکن به یک وزنه تعادل نیاز داشت. ملاقات با نیکسون و صحبت درباره اتحاد غیررسمی و شفاهی بین ایالات متحده و چین، ملاقاتی علیه اتحاد جماهیر شوروی بود. نه پکن و نه واشنگتن دل خوشی از هم نداشتند اما میدانستند که باید عملگرا باشند. در نهایت، این نشست راه را برای صادرات چین به ایالات متحده و سرمایهگذاری ایالات متحده در چین باز کرد.
شرایط پیرامون دیدار بین بایدن و شی، که در سانفرانسیسکو برگزار میشود، بدین ترتیب است: اقتصاد چین ضعیف است و ضعف آن تنشهایی اجتماعی ایجاد کرده است که اکنون شی باید آنها را مدیریت کند. البته ایالات متحده از چین میخواهد که برخی از فعالیتهای دریایی خود را محدود کند، اما من گمان میکنم هر دو کشور منافع مشترکی در محدود کردن روسیه دارند. روی کاغذ، چین با روسیه متحد است، اما از نظر مادی برای حمایت از روسیه کار چندانی انجام نداده است. بیاعتمادی تاریخی پکن به مسکو به این راحتی فراموش نمیشود. در این جلسه احتمالاً به روسیه اشاره نخواهد شد، مگر در حد چشمک زدن و تکان دادن سر.
در حاشیه همه اینها، موضوع جنگ اعراب و اسرائیل مطرح است که ایالات متحده آرزو میکند زود تمام شود، اما در عین حال مجبور است آنها را بهعنوان یک مسئولیت ناخواسته که ریشه تاریخی دارد، بپذیرد. این همان جنگی است که در سال 1973 به راه افتاد. فقط این بار بازیگران و تسلیحات متفاوتی در میان است. این بار هم راهحلی در میان نیست و فریادها در این باره به پاخاسته؛ هر کدام از طرفین باید این کار را بکنند یا آن کار را نکنند. در این نوشتار قرار بر این نبود که خیلی عمیق بنویسم. قصدم این بود این نوشته به ما احساس نیازی را القا کند که در زندگی ما وجود دارد. در ژئوپلیتیک، پسزمینهها همیشه اهمیت دارند. گذشته، به مثال حال و احتمالاً آینده است. اگر جزئیات گذشته و حال و آینده با هم هماهنگ نباشند، حداقل در ذات و روحشان یکی هستند.