تشنگی به قصد کشتن
از یکی، دو دهه پیش تا امروز، فهم جامعه ایرانی از محیطزیست بهکلی متحول شده و این دگرگونی حاصل فعالیت دهها و صدها گروه داوطلب و هزاران فرد دوستدار طبیعت و میهن است.
از یکی، دو دهه پیش تا امروز، فهم جامعه ایرانی از محیطزیست بهکلی متحول شده و این دگرگونی حاصل فعالیت دهها و صدها گروه داوطلب و هزاران فرد دوستدار طبیعت و میهن است. اگرچه ما در عرصههای مختلف حفظ محیطزیست وضعیت چندان خوشی نداریم، اما درعوض نسلی پروراندهایم که امید میرود در آیندهای نهچندان دور، کاری ریشهای برای معضلات گسترده طبیعت ایران انجام دهند. دولت به هر میزانی که فعالیت کند و نیروی اجرایی، نگهبان و محیطبان به کار بگمارد، باز هم نمیتواند جلوی بیترتیبی و بینظمی گسترده را بگیرد.
اصلاً حکمرانی در سرزمین پهناوری با ویژگیهای ایران، بیهمت و یاری مردم میسر نیست. در تمام طول تاریخ هم چنین بوده است. مردم قنات، راه، مدرسه، مسجد، کاروانسرا، باغ و بازار ساختهاند و دست از آبادانی شهر، روستا و مملکت نکشیدهاند. هرجا که اقتضا میکرده و آبی در دسترس بوده، باغی درست کرده و جوی آبی کشیدهاند، بیآنکه خللی در وضع طبیعت بهوجود آورند. درختکاشتن در سنت آبا و اجدادی ما ایرانیها، از نیکوترین کارهای ممکن است که بیوقفه در تمام طول تاریخ ایران ادامه داشته و دارد.
این سنت در پیوند با آگاهی از لزوم حفظ محیطزیست، دقایق، ظرایف و دلایل آن، سببشده که ایران امروز در شاخصی بهنام «پیوند با طبیعت» در رتبهای قابلقبول (بالاتر از میانگین جهانی) بایستد و این نویددهنده آینده روشنی دراینزمینه بسیار حیاتی است. نمونههای فراوانی از تلاشهای خودجوش مردمان میهندوست در ذهن دارم، تلاشهاییکه وقتی با خوشذوقی و شجاعت کارکنان سازمانهای مرتبط پیوند میخورد، اغلب نتایج درخشانی بهبار میآورد. احیا و بهبود وضعیت بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری، حاصل چنین همکاریهایی است.
برپایی دورههای آموزشی، تشکیل گروههای داوطلب برای پاکسازی محیطزیست، حفاظت از حیوانات، درختکاری و... در بسیاری از عرصهها نتایج درخشانی بههمراه داشته است. مثلاً همکاری جامعه محلی با محیطبانان جنگل گلستان در فصل «گاوبانگی»، شکار گوزنها در اینزمان را بهنحو چشمگیری تقلیل داده یا به صفر رسانده است. تصور کنید تا همین چندسال پیش، شکارچی بیگانه را برای شکار گوزن ایرانی، در زمان گاوبانگی به منطقه میآوردند و امروز همان مردم جلوی شکار را میگیرند.
در کرمانشاه، مردم میهندوست و شریفی را میشناسم که برای حفاظت از طبیعت و محیطزیست منطقه فداکاریها میکنند و از جان، سرمایه، وقت و دانششان برای بهبود وضع مایه میگذارند. حساب دانهدانه درختهای شهرشان را دارند و نگران وضعیت مدیریت آن هستند. روزگاری مرحوم مهندس جواد شهرستانی (متوفی به سال ۱۳۹۵ در مشهد)، استاندار کرمانشاه شده بود. ایشان عضوی از خاندان شریف شهرستانی است که در نجف اشرف و مشهد مقدس، مصدر خدمات فراوانی بوده و هستند.
زندهیادجواد شهرستانی در زمان استانداری خود، کمربند سبزی به دور شهر برپا کرد و بهکمک جوانان تحصیلکرده آنروز، جنبشی برای کاشت درخت و ساختن باغ از درختان مثمر در زمینهای شهری بهراه انداخت. یادگار پرارزش او، امروز هم زنده است. اگرچه اکنون عدهای کاشت درخت کاج را بهعنوان گونهای غیربومی، نکوهش میکنند، اما در آندوره درخت کاج بهعنوان درختی سایهگستر و مقاوم که نیاز آبی چندانی هم ندارد، شناخته میشد.
بنابر سیاستگذاریها و دانش آنروز، بخشی از کمربندهای سبزی که گرداگرد شهرها برپا شدند، با درختهای کاج شکل گرفتند. چیتگر تهران هم کاجهای زیادی دارد، چنانکه بوستانهای دیگر شهری یا باغهای قدیمی تهران هم فراوان کاج دارند. در اینسالها اندکاندک نگرشی شکل گرفته که درختان کاج بهدلیل غیربومی، غیرمثمربودن و مضرات دیگری که برای گیاهان دارند، باید حذف شوند. حذف این درختان بهمعنی نابودی بخش بزرگی از فضای تنفسی، طبیعی و اکوسیستمهای شکلگرفته در آن است.
فعالان محیطزیست و طبیعتدوستان حق دارند نگران تصمیمگیریهای سلیقهای باشند که ممکن است درنهایت از جنگلهای کاج امروزی، زمینهای خشکی در حومه شهرها بسازند و بعد همین زمینها بهجای جایگزینی با درختهای بومی جدید - که رشدشان دهها سال بهطول خواهد انجامید - به مرکز خرید، مجتمعهای مسکونی، تجاری، اداری و تفریحی تبدیل شوند.
زمزمههایی برای واگذاری مدیریت عرصههای سبز حومه کرمانشاه از سوی سازمان منابعطبیعی به شهرداری بهگوش میرسد. اگر این واگذاری صورت بگیرد و برحسب اتفاق در دورهای، شهرداری بر مسند بنشیند که شناخت و علاقهای به توسعه فضاهای سبز نداشته باشد، چه خواهد شد؟ آیا سرنوشت درختان بوستانهای تهران و چیتگر که عمداً آنها را تشنه گذاشته و در معرض بیماری و نابودی قرار دادهاند، در انتظار آنان خواهد بود؟ در این موضوع البته سخن فراوان است که آن را پی خواهم گرفت.