| کد مطلب: ۳۴۶۷۸

بهترین روزگار و بدترین ایام

ما در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که مرز میان پیشرفت و بحران به‌طرز خطرناکی باریک شده است. از یک‌سو، هوش مصنوعی، مهندسی ژنتیک و فناوری‌های نوین، افقی روشن از پیشرفت و رفاه ترسیم می‌کنند و از سوی‌دیگر، این تحولات تهدیدی برای مشاغل، برابری اجتماعی و حتی خودِ مفهوم «انسان بودن» به‌شمار می‌آید.

بهترین روزگار و بدترین ایام

ما در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که مرز میان پیشرفت و بحران به‌طرز خطرناکی باریک شده است. از یک‌سو، هوش مصنوعی، مهندسی ژنتیک و فناوری‌های نوین، افقی روشن از پیشرفت و رفاه ترسیم می‌کنند و از سوی‌دیگر، این تحولات تهدیدی برای مشاغل، برابری اجتماعی و حتی خودِ مفهوم «انسان بودن» به‌شمار می‌آید.

پرسش اساسی اینجاست، آیا این آینده برای همه خواهد بود، یا تنها گروهی کوچک از صاحبان قدرت و ثروتمندان از آن بهره خواهند برد، درحالی‌که بقیه به‌تدریج از معادلات اقتصادی، اجتماعی و حتی زیستی حذف می‌شوند؟! ما در عصری زندگی می‌کنیم که پیشرفت‌های علمی و فناوری، جهانی جدید و پُرامید را وعده می‌دهند، اما همزمان، هشدارهایی درباره زوال ارزش‌های انسانی، تعمیق نابرابری‌ها و سلطه فناوری بر سرنوشت بشر به گوش می‌رسد.

امروز الگوریتم‌ها بسیاری از جنبه‌های زندگی ما را در دست گرفته‌اند. شاید زمانی تصور می‌کردیم که تنها تصمیمات ساده و تکراری را می‌توان به هوش مصنوعی سپرد، اما اکنون شاهد آن هستیم که ماشین حتی در حوزه‌هایی مانند هنر، سیاست و قضاوت نیز وارد شده ‌است. آیا این پیشرفت‌ها به‌معنای رهایی بشر است یا آغاز عصری که در آن انسان‌ها به مُهره‌هایی بی‌اهمیت در برابر ماشین‌های هوشمند تبدیل خواهند شد؟ در جهانی که با سرعتی باورنکردنی، هوش مصنوعی بسیاری از وظایف انسانی را برعهده می‌گیرد، چه آینده‌ای در انتظار کسانی است که دیگر نیازی به حضورشان احساس نمی‌شود؟ آیا قرار است بخشی از جامعه بشری به حاشیه رانده شود؟ در کنار انقلاب فناوری اطلاعات، انقلاب زیست‌فناوری نیز در حال تغییر بنیادین جهان است.

دانشمندان نه‌تنها به درمان بیماری‌ها، بلکه به بهبود ژنتیکی و حتی خلق انسان‌های برتر می‌اندیشند. از مهندسی ژنتیک تا اندام‌های مصنوعی، از داروهای افزایش عملکرد مغزی تا فناوری‌های ضدپیری، همگی در مسیر تحقق رویایی پیش می‌روند که قرن‌ها در تخیل بشر بوده است، اما این پیشرفت‌ها در اختیار چه کسانی خواهد بود؟ آیا آینده تنها متعلق به ثروتمندانی خواهد بود که می‌توانند بدن و ذهن خود را ارتقا دهند، یا جهانی برابرتر در انتظار ماست؟ خطر اینجاست که نابرابری‌های ژنتیکی و فناورانه، شکاف میان طبقات اجتماعی را به سطحی بی‌سابقه برساند.

در این سناریو، ابرثروتمندان نه‌تنها از قدرت اقتصادی و سیاسی بیشتری برخوردار خواهند بود، بلکه به‌لطف پیشرفت‌های علمی، از نظر زیستی نیز دست برتر را خواهند داشت. شاید در آینده‌ای نه‌چندان دور، تفاوت میان طبقات اجتماعی دیگر صرفاً به میزان دارایی محدود نشود، بلکه در هوش، سلامت و حتی طول‌عمر نیز نمود پیدا کند. اگر این روند مدیریت نشود، نوادگان مولتی‌میلیاردرها ممکن است نه‌فقط از نظر ثروت، بلکه از نظر ظرفیت‌های زیستی و ذهنی نیز گونه‌ای متفاوت از ما انسان‌های عادی باشند. اما این آینده، سرنوشت گریزناپذیر بشر نیست.

لابد مسیر پیش‌رو قابل تغییر است. یکی از مهم‌ترین راهکارها، ایجاد یک سیستم اقتصادی و اجتماعی است که از بهره‌مندی عادلانه از پیشرفت‌های علمی اطمینان حاصل کند. در غیر این صورت، اگر هوش مصنوعی جایگزین نیروی کار شود یا دسترسی به فناوری‌های پیشرفته تنها در اختیار قشری خاص باشد، وقوع بحران‌ها اجتناب‌ناپذیر خواهند شد.

در چنین شرایطی، سیاست‌گذاری‌های اقتصادی نیز باید متحول شوند. برخی از آینده‌پژوهان پیشنهاد می‌کنند که درآمد پایه همگانی یا خدمات عمومی رایگان در حوزه‌هایی مانند آموزش، بهداشت و حمل‌ونقل به‌عنوان راهکاری برای حفظ انسجام اجتماعی در نظر گرفته شود؛ اما آیا دولت‌ها توان پذیرش چنین هزینه‌ای را دارند؟ سؤال بزرگ این است که آیا اوضاع بهتر می‌شود یا بدتر؟ پاسخ این پرسش، به تصمیمات امروز ما بستگی دارد.

آینده، نه امری قطعی و اجتناب‌ناپذیر، بلکه نتیجه انتخاب‌هایی است که امروز می‌کنیم. آنچه مشخص است، این است که آینده دیگر مفهومی انتزاعی نیست؛ بلکه همین امروز در حال شکل‌گیری است. انگار این دوران، هم «بهترین ایام» است و هم «بدترین روزگار». اگر جامعه جهانی و سیاست‌گذاران نتوانند این تغییرات را به‌درستی مدیریت کنند، باید منتظر عواقب ناخوشایند آن باشیم. اما اگر از هم‌اکنون برای نظارت بر این تحولات و هدایت آن‌ها در مسیر درست اقدام کنیم، آینده‌ای که در انتظار بشر است، شاید روشن‌تر و عادلانه‌تر باشد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار