در آرزوی آزادی/ حسین محمدی بازیگر تئاترسومین سالروز تولدش را در زندان گذراند
اگر «نومیدْمردم را معادی مقدّر نیست...» بگذارید تصور کنیم روزی از همین روزها، بهصورت اتفاقی حسین محمدی را گرداگرد ساختمان استوانهای تئاترشهر، خواهیم دید و شرمسارِ روزهای ازدسترفته جوانیاش، در آغوشش خواهیم کشید.
![در آرزوی آزادی/ حسین محمدی بازیگر تئاترسومین سالروز تولدش را در زندان گذراند](https://cdn.hammihanonline.ir/thumbnail/dtMu2epiLVx6/Z0T8H9pYUbXo0sZ7HQQFz8DcMGJvkwMdwm6qBw3FUyZOXA7B_VFd8_-vW6wFWbMHhmdfXOTfI3NCeyo0woFaD79kLxmvcp_86atk84Zr3YNV985cyxuChA,,/375281_2106943470_1500_1000+copy.jpg)
هر بار که آزادی سرودی میخواند، کوچک، کوچکتر حتی از گلوگاه یکی پرنده، هر بار که خبر میرسد یک پرونده مختومه، یک زندانی آزاد و یک متهم عفو شده است، امید است که جان میگیرد. هربار «آزادی» کنار نام زندانیان محیطزیست، روزنامهنگاران، حقوقدانان، هنرمندان، فعالان حقوق کودک و... مینشیند امید است که چشمهایش میدرخشد.
لبخند هرکدام از این زندانیان با گلی در دست، روبهروی درِ زندانی ثبتشده در عکسی، جانِ دوباره است که به تنِ «امید» برمیگردد. عکسی که این روزها موقعیت ثبت آن، به نسبت روزگارِ رفته، بیشازپیش فراهم شده است. عکسی که دوستان، نزدیکان و خانوادههای زندانیان بسیاری چشمانتظار ثبت آن هستند. یکی از این زندانیان، جوانی است ۲۸ ساله که ۲۴ بهمنماه ۱۴۰۳ سومین سالروز تولدش را در زندان گذراند؛ حسین محمدی، بازیگری که پیش از نشستن نامش کنار واژههای دستگیری، زندان، دادگاه، اعدام، نقض حکم و سرانجام تبعید، کارش تئاتر بود و هنرش روی صحنه بودن و درخشش در سالن تاریک نمایش.
حسین محمدی، بازیگر نمایش «هفت تا نهونیم»، نمایش برگزیده بخش دیگرگونههای اجرایی چهلمین جشنواره تئاتر فجر، ۱۴ آبانماه ۱۴۰۱ در منزلش در کرج بازداشت شد. شنیده شدن نام او که دو روز پیش از آن تنها بهعنوان یکی از شرکتکنندگان در مراسم چهلم حدیث نجفی به بهشت سکینه کرج رفته بود بهعنوان یکی از متهمان پروندهای با اتهامات بسیار سنگین، اتفاقی نبود که هیچکدام از اطرافیانش انتظار آن را داشته باشند.
نام او در روزی که محسن شکاری را اعدام کردند بهعنوان یکی دیگر از محکومان به اعدام مطرح شد. این خبر شوکهکننده که در آن زمان واکنش بسیاری برانگیخت در مورد بازیگر تئاتری بود که اگر اتفاقات ششماهه دوم سال ۱۴۰۱ رخ نمیداد، باید چند سالی منتظر میماندیم و بهواسطه هنرنماییاش روی صحنه میشناختیماش؛ نه بهخاطر محکومشدنش به اعدام. سرانجام اما حکم اعدام حسین محمدی به ۱۰ سال حبس در تبعید تبدیل و او هشتم شهریورماه ۱۴۰۲ به زندان مرکزی کرمان منتقل شد تا آنطور که در کارتکس زندان نوشته شده است ۲۲ شهریور ماه 1411 از زندان بیرون بیاید.
تبدیلشدن حکم اعدام به حبس، در هر شرایطی، امیدوارکننده است و نویدبخش روزهایی که میتوان با گذراندن ایام حبس شاهدش بود. اما حتی «فکر کردن» به اینکه متهمی جوان، متهمی که جانش به جان متن، تمرین، پلاتو، میزانسن، اجرا و تماشاگر بسته است چگونه باید لحظهلحظه روزهای کشدار عدد بزرگ ۱۰ سال حبس را در زندان بگذراند، خارج از توان شنونده است.
متهمی که روزگاری برای بازی در نمایش «چهللم»، نمایشی با نگاهی دیگرگونه به نمایشنامه «هملت»، مورد تقدیر قرار گرفت و روزگاری دیگر برای حضور در بخش دیگرگونههای اجرایی جشنواره چهلم تئاتر فجر با نمایش «هفت تا نهونیم» تمجید شد. متهمی که هر متنی پس از پاییز ۱۴۰۱ میتوانست متنی «در بابِ ستایش از» یا «نقدی بر اجرا و بازی»اش باشد بهجای امیدواری به نشستن نام مبارک آزادی کنار نامش؛ اگر بازداشت نمیشد، به زندان نمیرفت و تبعید نمیشد.
اگر «نومیدْمردم را معادی مقدّر نیست و چاووشیِ امیدانگیزِ توست بیگمان که این قافله را به وطن میرساند.» بگذارید تصور کنیم روزی از همین روزها، از همین روزها که نام زندانیان محیطزیست، روزنامهنگاران، حقوقدانان، هنرمندان، فعالان حقوق کودک و... کنار نام آزادی مینشیند، روزی بهصورت اتفاقی حسین محمدی را گرداگرد ساختمان استوانهای تئاترشهر، کنار آن معجون عشق و جنون، خواهیم دید و شرمسارِ روزهای ازدسترفته جوانیاش، بیاختیار با لبخندی بر لب، دست بهسویش دراز خواهیم کرد و در آغوشش خواهیم کشید. روزی بسیاربسیار زودتر از عدد درجشده در حکمش، در کارتکس زندان، روزی بسیار زودتر از ۲۲ شهریورماه ۱۴۱۱.