| کد مطلب: ۳۱۳۵۱

مـرد تقلیدناپذیر/درباره دیوید لینچ که رفتنش ضایعه بزرگی برای سینما بود

یک روز غم تمام ‌می‌شود، اما فکر نمی‌کنم اون روز امروز باشد. دیوید لینچ یک شخصیت منحصربه‌فرد و عجیب در سینمای آمریکاست؛ او که ابتدا علاقه‌مند جدی نقاشی بود، حرفه فیلمسازی را در دوران دانشجویی با ساخت فیلم‌های کوتاه تجربی آغاز کرد، اولین موفقیت حیرت‌انگیز این کارگردان با فیلم کم‌خرج اما پرفروش «کله پاک‌کن» آغاز شد؛ سوررئالِ غریبی که تیتراژش نشان از ظهور یک نابغه همه‌فن حریف در سینما ‌می‌داد؛ کارگردان، تهیه‌کننده، نویسنده، آهنگساز و تدوینگر «کله‌پاک‌کن» همگی یک نفر بودند؛ یک جوان ۳۰ ساله فیلم‌اولی به‌نام دیوید لینچ.

مـرد تقلیدناپذیر/درباره دیوید لینچ که رفتنش ضایعه بزرگی برای سینما بود

یک روز غم تمام ‌می‌شود، اما فکر نمی‌کنم اون روز امروز باشد. دیوید لینچ یک شخصیت منحصربه‌فرد و عجیب در سینمای آمریکاست؛ او که ابتدا علاقه‌مند جدی نقاشی بود، حرفه فیلمسازی را در دوران دانشجویی با ساخت فیلم‌های کوتاه تجربی آغاز کرد، اولین موفقیت حیرت‌انگیز این کارگردان با فیلم کم‌خرج اما پرفروش «کله پاک‌کن» آغاز شد؛ سوررئالِ غریبی که تیتراژش نشان از ظهور یک نابغه همه‌فن حریف در سینما ‌می‌داد؛ کارگردان، تهیه‌کننده، نویسنده، آهنگساز و تدوینگر «کله‌پاک‌کن» همگی یک نفر بودند؛ یک جوان 30 ساله فیلم‌اولی به‌نام دیوید لینچ.  

5 ماه پیش (اوایل آگوست)

در اوایل آگوست 2024، دیوید لینچ در پلتفرم X (توئیتر سابق) فاش کرد که به آمفیزم، یک بیماری مزمن ریوی که باعث تنگی نفس می‌شود، گرفتار شده است. او در بیانیه‌ای کوتاه نوشت: «از سیگار کشیدن بسیار لذت بردم... اما برای این لذت باید بهایی پرداخت و قیمت آن برای من آمفیزم است.»

مرد فیل‌نما

بعد از موفقیت «کله‌پاک‌کن» که با بودجه 100 هزار دلاری ساخته شد، به فروش 7/1 میلیون دلاری دست پیدا کرد و تا به‌امروز به‌عنوان یکی از پرسودترین فیلم‌های تاریخ سینما شناخته ‌می‌شود، راه دیوید لینچ به سینمای جریان اصلی هالیوود باز شد. لینچ دومین فیلم بلندش را با نام «مرد فیل‌نما» ساخت؛ اثری که در کنار «داستان استریت» جزو قابل فهم‌ترین و غیرپیچیده فیلم‌های این کارگردان به‌شمار ‌می‌آید. «مرد فیل‌نما» یک درام زندگینامه‌ای براساس زندگی پررنج جوزف مریک است که به‌عنوان تحسین‌شده‌ترین فیلم لینچ در رویداد اسکار نیز شناخته ‌می‌شود. این فیلم نامزد 8 جایزه اسکار ازجمله بهترین کارگردانی برای لینچ شد.

2 ماه پیش (اواسط نوامبر)

لینچ که از هشت سالگی سیگار کشیدن را آغاز کرده بود و به‌نوعی در تمام عمرش سیگار ‌می‌کشید، در نوامبر 2024 در ویدئویی از شرایط بحرانی‌اش پرده برداشت و گفت که در حال حاضر حتی برای راه رفتن در مسافت‌های کم هم نیاز به کپسول اکسیژن دارد. او به سیگاری‌ها توصیه کرد که سیگار را ترک کنند و گفت: «به‌سختی ‌می‌توانم در یک اتاق راه بروم. این اتفاق مثل این است که با یک کیسه پلاستیکی دور سرتان راه بروید.»

تجربه تلخ تلماسه

سومین تجربه فیلمسازی بلند لینچ، اقتباس از رمان حماسی، علمی و تخیلی فرانک هربرت؛ یعنی فیلم «تلماسه» بود. «تلماسه» در گیشه سال 1984، فاجعه آفرید. این فیلم که با بودجه 40 میلیون دلاری ساخته شده بود درنهایت به فروشی حدود 31 میلیون دلار دست پیدا کرد، در همان سال به سبک فیلم «روزی روزگاری در آمریکا» اثر سرجیو لئونه، چندین نسخه از فیلم به نمایش درآمد که لینچ نسخه نهایی را قبول نداشت. در هر صورت این فیلم یک تجربه ناامید‌کننده برای خالق «کله‌پاک‌کن» بود. این فیلم البته بعدها تبدیل به اثری کالت شد و طرفداران خاص خود را پیدا کرد. 

مخمل آبی

برند مخصوص فیلمسازی لینچ اما بعد از «تلماسه» شکل گرفت با ساخت فیلم «مخمل آبی»؛ یک اثر معمایی نئونوآر که مولفه‌های فیلم‌های نوآر را با آثار وحشت روانشناختی ترکیب ‌می‌کند. «مخمل آبی»، داستان یک دانشجوی جوان است که برای ملاقات با پدر بیمارش به خانه باز ‌می‌گردد، او در این بین گوش بریده‌شده انسانی را در مزرعه‌ای کشف ‌می‌کند. سپس این گوش، این دانشجو را به کشف یک توطئه مخوف هدایت ‌می‌کند.

«مخمل آبی» در نمایش‌های خصوصی اولیه، مورد حمایت قرار گرفت، اما پیش‌نمایش فیلم برای مخاطبان جریان اصلی سینما با استقبال منفی گسترده‌ای مواجه شد و بیشتر تماشاگران از فیلم بیزار بودند. دیوید لینچ که با فیلم «مرد فیل‌نما» طعم موفقیت را چشیده بود، با جنجال و هیاهوی «مخمل آبی» به تماشاگران و منتقدان جریان اصلی سینما معرفی شد. این فیلم، دومین نامزدی اسکار بهترین کارگردانی را برای لینچ به ارمغان آورد و تحسین کارگردانی مانند وودی آلن را در آن سال برانگیخت.

دنیای تلویزیون

نام دیوید لینچ در دهه 90 با سریال مشهور «توئین پیکس»، محصول ای‌بی‌سی (ABC) گره خورده است. مجموعه تریلر روانشناسانه، ترسناک، رازآلود و سوررئالی که داستان ورود کارآگاهی به شهری خیالی به‌نام توئین پیکس را برای بررسی قتل دختری به‌نام لورا پالمر روایت ‌می‌کند. این مجموعه در دهه 90، در دو فصل ساخته شد اما بعدها در دهه 2010، فصل سومی به آن افزوده شد.

در اوایل دهه دو هزار، لینچ تصمیم گرفت دوباره برای شبکه ای‌بی‌سی (ABC) یک درام تلویزیونی بسازد. این شبکه نیز به لینچ مجوز فیلمبرداری دوساعته برای ساخت پیلوت سریال «جاده مالهالند» را داد، اما اختلافات بر سر محتوا و زمان تولید این کار باعث شد که پروژه برای مدت نامعلومی متوقف شود. لینچ اما تصمیم گرفت با گرفتن 7 میلیون دلار از شرکت تولید فیلم فرانسوی استودیو کانال، ساخت پیلوت سریال «جاده مالهالند» را تبدیل به یک فیلم سینمایی کند و نتیجه شد فیلم مهم «جاده مالهالند»؛ اثری که حتی تحسین مخالف جدی لینچ، یعنی راجر ایبرت ـ را برانگیخت و باعث شد منتقد شیکاگو، سان تایمز، بنویسد: «لینچ را برای ساخت فیلم‌های «از ته دل وحشی» و «شاهراه گمشده» بخشیدم.» فیلم معمایی نوآر و پیچیده «جاده مالهالند» که در تپه‌های هالیوود ‌می‌گذرد، داستان یک هنرپیشه مشتاق اهل انتاریو است که به لس‌آنجلس ‌می‌آید و با زنی که به فراموشی دچار شده، آشنا ‌می‌شود. رابطه این بازیگر جوان و آن زن که در دوران نقاهت خود پس از یک تصادف به‌سر ‌می‌برد، در طول داستان بیشتر و بیشتر ‌می‌شود تاجایی که ابعاد این داستان غیرخطی، پیچیده‌تر و مبهم‌تر ‌می‌شود. لینچ برای این فیلم، جایزه بهترین کارگردانی جشنواره کن را دریافت کرد.

یک هفته پیش (اوایل ژانویه)

سابرینا ساترلند، تهیه‌کننده آثار لینچ اعلام کرد: «باتوجه به آتش‌سوزی در لس‌آنجلس و دستور تخلیه خانه به کارگردان «جاده مالهالند» در بلوار هالیوود، آقای فیلمساز که با مشکل تنفسی دست به گریبان است، حالش خوب و در امان است.»  دیوید لینچ در سال 2006، کتاب کوتاهی به‌نام «صید ماهی بزرگ: مراقبه، هشیاری و خلاقیت» (مترجم علی‌‌ظفر قهرمانی‌نژاد) نوشت که در آن فرآیندهای خلاقانه، داستان‌هایی از حرفه‌اش و مزایایی را که از تمرین مراقبه متعالی دریافت کرده است، شرح می‌دهد.

او استعاره عنوان کتابش را در مقدمه چنین شرح ‌می‌دهد: «ایده‌ها مانند ماهی هستند. اگر ‌می‌خواهید ماهی کوچک بگیرید، ‌می‌توانید در آب کم‌عمق بمانید. اما اگر ‌می‌خواهید ماهی بزرگ را صید کنید، باید عمیق‌تر بروید. در اعماق، ماهی‌ها قوی‌تر و خالص‌تر هستند. آنها بزرگ و انتزاعی هستند و بسیار زیبا هستند.» دیوید لینچ در بسیاری از ویدئوهای خود مخصوصاً در دوران کرونا نیز مراقبه تعالی‌بخش را به تماشاگران توصیه ‌می‌کرد.

لینچ بنیادی را نیز به‌نام خود از سال ۲۰۰۵ تاسیس کرد که با هدف صلح جهانی و آموزش مراقبه تعالی‌بخش به افراد آسیب‌دیده، بازماندگان جنگ، دانش‌آموزان مدارس و... فعالیت ‌می‌کند. لینچ درباره نخستین برخوردش با کلمه مراقبه نیز چنین ‌می‌گوید: «اولین‌بار که چیزهایی در مورد مراقبه شنیدم، هیچ علاقه‌ای به آن پیدا نکردم. حتی کنجکاو هم نشدم. تا اینکه این عبارت توجه مرا جلب کرد: «شادی حقیقی در درون نهفته است.»

پریروز (اواسط ژانویه)

پنج‌شنبه‌شب 16 ژانویه، فرزندان دیوید لینچ، کارگردان مستقل آمریکایی اعلام کردند فیلمساز بزرگ سینما که برای ساخت آثاری تجربی، رادیکال، پیچیده، روانشناسانه و رازآلود شناخته ‌می‌شد، در سن 78 سالگی از دنیا رفته است. در بیانیه خانواده لینچ آمده است: «حالا که او دیگر بین ما نیست، حفره بزرگی در دنیا به‌وجود آمده است، اما همانطور که او می‌گفت، چشم‌تان به دونات باشد، نه به حفره درون آن.»

در رثای لینچ

چهره‌های مهم سینما در رثای خالق «جاده مالهالند»، مطالبی نوشتند از هارمونی کورین که لینچ را هم‌سطح کوه راشمور خواند تا کوپولا، اسپیلبرگ، ران هاوارد و نیکلاس کیج که او را با صفاتی چون «رویاپردازی یگانه»، «هنرمندی نترس» و... ستایش کردند. اما یکی از جملات کوتاه زیبا در سوگ لینچ را استیون سودربرگ نوشت: «لینچ یکی از آن فیلمسازانی است که تاثیرگذار بود، اما تقلیدپذیری از او غیرممکن.»

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار