| کد مطلب: ۳۰۶۳۸

وفاق و تغییر در دانشگاه تهران / از بازگشت رسول جعفریان به کتابخانه مرکزی تا برکناری عبدالرضا سیف از ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی

همواره از پس انتخابات، تحولات در دولت و تعیین وزیر علوم جدید، نگاه بسیاری از دانشگاهیان به تغییر رؤسای دانشگاه‌ها معطوف می‌شود. این امر به‌خصوص به‌واسطه این به امری عادی بدل شده که استقلال نهاد دانشگاه از نهاد سیاست به انحای مختلف تضعیف شده است، بنابراین بسیاری از مواقع اهالی دانشگاه از مداخلات سیاسی در امور داخلی دانشگاه‌ها گلایه دارند.

وفاق و تغییر در دانشگاه تهران /  از بازگشت رسول جعفریان به کتابخانه مرکزی تا برکناری عبدالرضا سیف از ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی

همواره از پس انتخابات، تحولات در دولت و تعیین وزیر علوم جدید، نگاه بسیاری از دانشگاهیان به تغییر رؤسای دانشگاه‌ها معطوف می‌شود. این امر به‌خصوص به‌واسطه این به امری عادی بدل شده که استقلال نهاد دانشگاه از نهاد سیاست به انحای مختلف تضعیف شده است، بنابراین بسیاری از مواقع اهالی دانشگاه از مداخلات سیاسی در امور داخلی دانشگاه‌ها گلایه دارند.

گاه البته تغییر رؤسای دانشگاه‌ها به یکی از مطالبات اصلی جامعه دانشگاهی بدل می‌شود؛ چنانکه وقتی در دولت یازدهم، جعفر توفیقی سرپرست وزارت علوم در یک روز رؤسای دانشگاه‌های علامه طباطبایی و صنعتی اصفهان را تغییر داد، موجی از خوشحالی فضای این دانشگاه‌ها را فراگرفت.

حواشی همیشگی دانشگاه تهران

در این میان، تغییر رئیس دانشگاه تهران به‌عنوان دانشگاه مادر نیز همواره مورد توجه بوده و حتی برخی مواقع انتصاب برخی افراد به ریاست دانشکده‌ها نیز باعث ایجاد حواشی گسترده‌ای می‌شود. نمونه‌ای از این امر را می‌توان در انتصاب عباسعلی عمیدزنجانی در سال 1384 به‌عنوان اولین رئیس روحانی دانشگاه تهران دید؛ جایی که برخی در مدرک دکتری او تشکیک کردند.

بعدتر وقتی بحث اخراج حسین بشیریه و هادی سمتی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی مطرح شد، باز موجی از اعتراض‌ها به رئیس روحانی دانشگاه برخاست. منتقدان، عمیدزنجانی و سایر اصولگرایان را مصمم به «تصفیه اساتید دگراندیش» و «به‌راه انداختن انقلاب فرهنگی دوم» می‌دانستند. در این میان البته کسانی چون صادق زیباکلام معتقد بودند که بستن چنین چیزهایی به آن روند، اتهامی نارواست و اگر رسانه‌های اصلاح‌طلب در این زمینه هیاهو به‌راه نمی‌انداختند، مشکل تخلف «غیبت غیرمجاز» هر دو استاد با همراهی عمیدزنجانی قابل رفع و رجوع بود.

به هر روی چنین امری، نه اولین حاشیه دانشگاه تهران بود و نه آخرین آن. برای نمونه اخراج سیدجوادطباطبایی و جلیل روشندل در دهه 1370 همچنان در بسیاری از محافل علمی چونان فعلی خطا که دود آن به چشم نهاد علم در ایران رفت و دانشجویان را از اساتیدی مبرز محروم ساخت، مورد تقبیح قرار می‌گیرد.

مورد خاص محمد مقیمی 

در سال‌های اخیر نیز انتصاب سیدمحمد مقیمی، استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران به ریاست این دانشگاه در 30 شهریورماه 1400، از همان روز اول حاشیه‌ساز شد. نخست، برخی اعتبار علمی مقیمی را زیر سوال بردند. برای نمونه فیاض زاهد در یادداشتی این انتخاب را «نشانه بدی به جامعه علمی کشور» دانست. از نظر زاهد، برکناری مقامات علمی پس از تغییر دولت‌ها، «امر مرسوم اما غلطی» است که مدتی از رونق افتاده بود، اما به‌خصوص در دوره احمدی‌نژاد دوباره شدت گرفت و اینک بهتر است دولت رئیسی از آن اجتناب ورزد.

پیشنهاد زاهد این بود که در صورت اصرار بر این روند، اما از میان «چهره‌های علمی، برجسته، استاد تمام، با وجاهت و معتبر اصولگرا» برای این امر خطیر استفاده شود: «به اسامی رؤسای قبلی دانشگاه تهران در پیش از انقلاب و پس از آن نگاهی بیاندازید. چرا می‌خواهیم مفاهیم، کلمات و فضیلت‌ها را به سخره بگیریم. استادتمامی که فارغ‌التحصیل صنعتی شریف و توکوهوی ژاپن است، برکنار و به جایش فردی انتخاب می‌شود که حتی یک کار علمی معتبر در کارنامه‌اش نیست.

معلوم است که ایشان هم برای همکاری باید معاونان و رؤسای دانشکده‌هایی به‌مراتب نازل‌تر از نظر علمی برای دانشگاه تهران انتخاب کند. بحث من اصلاً از منظر انسانی نیست. شاید ایشان بهترین و باتقواترین و مقرب‌ترین باشد ـ هرچند تقوای واقعی باید سبب شود آدمی پستی را که برای آن مناسب نیست، اشغال نکند ـ اما لزوماً به‌معنای آن نیست که بتواند فرد مناسبی برای این سمت باشد.»

نقدهایی از جنس نقد زاهد البته بی‌پاسخ نماند و برای نمونه «انجمن علمی مدیریت دولتی» توجه مقیمی به مقوله «مدیریت بومی  و اسلامی» در  کارنامه اشخاصی چون سردار قاسم سلیمانی، سردار حاجی‌زاده و شهید چمران را امری موجه و مقبول دانست: «چطور غربی‌ها با عینک خود صلاحیت بررسی وجوه شخصیت شهید سلیمانی را دارند، ولی محققان بومی که می‌توانند روایت کامل‌تری از این شخصیت بین‌المللی داشته باشند، مجاز نیستند که به این عرصه ورود کنند و اگر یادداشت و مقاله‌ای در این زمینه بنگارند، افرادی غیرعلمی و فاقد تخصص به‌شمار می‌آیند.

فقط کمی بصیرت نیاز است که درک نمود نتیجه چنین تفکری، خودباختگی، بی هویتی و عقب‌ماندگی ذهنی خواهد بود.» با این همه نقدها به مقیمی فقط این نبود. بعدتر نحوه برخورد با دانشجویان در اعتراضات 1401، پذیرش دانشجویان حشدالشعبی در دانشگاه تهران و دادن مدرک دکتری به بشار اسد نیز مورد انتقاد قرار گرفت. اخراج و قطع همکاری با اساتید نیز در این میان بیش از همه مسئله‌ساز شد به‌خصوص وقتی رئیس دانشگاه تهران از وجود «مشکل اخلاقی» در پرونده برخی از اساتید اخراجی سخن به میان آورد.

مورد خاص عبدالرضا سیف

 در کنار همه این مسائل، از نظر منتقدان، آنچه زاهد درباره انتخاب روسای دانشکده‌ها پیش‌بینی می‌کرد، به‌ویژه در انتخاب ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی محقق شد زیرا انتصاب عبدالرضا سیف در همان سال به این منصب و عملکرد بعدی او نظیر عزل‌ونصب‌های شائبه‌دار، ابهام در برگزاری آزمون دکتری، انتخاب معاونان ناکارآمد، دخالت سلیقه‌ای در فعالیت گروه‌های آموزشی و ایجاد فضای رعب‌ و‌ وحشت و شکایت از دانشجویان به کمیته انضباطی باعث اعتراض‌های فراوانی شد.

نخست محمد دهقانی، استاد پیشین دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، از نقش سیف در اخراج خود پرده برداشت و بعد انتصابات سیف و مقیمی در موسسه دهخدا منجر به واکنش اساتیدی چون حسن انوری و قطع همکاری اکثر اعضای هیئت‌تألیف لغت‌نامه بزرگ فارسی با مؤسسه شد. درنهایت وقتی تعدادی از دانشجویان نامه‌ای را با عنوان «اعلام خطر نسبت به وضعیت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران» در اعتراض به عملکرد عبدالرضا سیف منتشر کردند، مشخص شد که وضع موجود چندان قابل دفاع نیست.

شاید به همین دلیل بود که روزنامه «فرهیختگان» ترجیح داد تیتر گزارش خود را چنین انتخاب کند: «رئیس دانشکده‌ای که صدای اعتراض همه را بلند کرد!» و حتی نمایندگان مجلس به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، درباره افول علمی موسسه دهخدا تذکر کتبی بدهند.

دانشگاه تهران در دولت وفاق

روند تغییر رؤسای دانشگاه‌ها در دولت جدید اما گویا متفاوت از آب درآمده است. حسین سیمایی‌صراف، وزیر فعلی علوم، شهریورماه 1403 درباره تغییر رئیس دانشگاه‌ها گفت: «عجله‌ای برای تغییر روسای دانشگاه‌ها نداریم و صرف اینکه یک رئیس دانشگاه در گذشته منصوب‌ شده است، دلیل کافی برای برکناری وی نیست.» از نظر وزیر علوم باتوجه به شعار وفاق ملی رئیس‌جمهور، یکی از معیارها برای تداوم همکاری با مدیران فعلی، «قدرت توافق‌سازی» و «سازگاری با تنوع سلایق و عقاید و تکثر روش‌ها در دانشگاه» است.

طبق این معیارها البته بسیاری حدس می‌زدند که احتمال تداوم ریاست مقیمی بر دانشگاه تهران، بسیار اندک است؛ گمانی که به وقوع پیوست و درنهایت سیدحسین حسینی، عضو هیئت‌علمی دانشکده دامپزشکی در 27 شهریورماه 1403 به‌عنوان سرپرست دانشگاه تهران منصوب شد. بعد از آن نوبت به تغییر عبدالرضا سیف رسید و بدین‌ترتیب جواد اصغری، دانشیار زبان و ادبیات عرب، به ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی منصوب شد.

اصغری متولد 1357 است، تمام مقاطع تحصیلی خود را در دانشگاه تهران گذرانده است و از سال 1398 تا 1401 معاونت آموزشی دانشکده ادبیات را برعهده داشته است. دو روز پیش نیز رسول جعفریان که پیش‌تر از آبان‌ماه 1396 تا آذرماه 1400 ریاست کتابخانه مرکزی و موزه دانشگاه تهران را برعهده داشت و به‌خصوص در زمینه نشر الکترونیکی کتاب و منابع، منشأ خدماتی ارزنده شده بود، بار دیگر به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برگشت تا امیدواری‌ها نسبت به بهبود شرایط دانشگاه تهران افزایش یابد.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت