| کد مطلب: ۲۳۹۸۵

در این دلمردگی فرهنگی

علی مسعودی‌‏نیا، نویسنده

در این دلمردگی فرهنگی

روزگاری در دهه‌های 70 و80 و 90 بازار جلسات ادبی داغِ داغ بود و رونق عجیبی داشت. ذوق و شوقی بود و دل و دماغی و از این شب شعر به آن جلسه نقد کتاب و از آن محفل نقد و خطابه به این شب داستان‌خوانی. ترکیب حاضران هم شکل خوشایندی داشت؛ یعنی نسل‌های مختلف و نامجویان و نام‌آورانند و جماعت علاقه‌مند گرد هم جمع می‌شدند و به این ترتیب هم فال بود و هم تماشا و ساعات مفید، آموزنده و پرباری می‌گذشت.

روزگاری در دهه‌های ۷۰ و۸۰ و ۹۰ بازار جلسات ادبی داغِ داغ بود و رونق عجیبی داشت. ذوق و شوقی بود و دل و دماغی و از این شب شعر به آن جلسه نقد کتاب و از آن محفل نقد و خطابه به این شب داستان‌خوانی. ترکیب حاضران هم شکل خوشایندی داشت؛ یعنی نسل‌های مختلف و نامجویان و نام‌آورانند و جماعت علاقه‌مند گرد هم جمع می‌شدند و به این ترتیب هم فال بود و هم تماشا و ساعات مفید، آموزنده و پرباری می‌گذشت.

این اواخر که بعد از مدت‌ها دوری اجباری از محافلی از این دست، بختی داشتم که در چند محفل رونمایی و نقد و خطابه حاضر شوم، پی بردم که دیگر کمّی و کیفی شبیه گذشته‌ها نیستند. دو، سه باری که دیدم حتی اندک صندلی‌های موجود هم عمدتاً خالی مانده و حتی دوستان و یاران نزدیک صاحب جلسه هم رغبت نکرده‌اند در آن محفل حاضر شوند.

دیگر به‌ندرت ممکن است چهره‌ای صاحب‌نام و صاحب‌قلم را ببینی که از سر علاقه و خودجوش و بی‌دعوت به چنین محافلی بیاید. محفلی بود که به اعتراف برگزارکننده، به‌رغم تبلیغ در فضای حقیقی و مجازی و جذابیت موضوع، حتی یک نفر اضافه بر آن ۲۰-۱۰نفری که برایشان دعوتنامه ارسال شده بود، نیامد. یعنی تقریباً هیچ مخاطب پیش‌بینی‌ناشده‌ای در جلسه نبود.

یک‌سری هم که از سیستم مجلس ختم بهره می‌برند و اول یا آخر جلسه رخی نشان می‌دهند و رفع تکلیفی و فاتحه‌ای و بعد جیم می‌شوند. گذشته از این دیده‌ام بسیار که اکثر حضار عنایت چندانی ندارند به آن‌چه در بحث و گفت‌وگوهای پشت تریبون جریان دارد؛ توی گوشی‌شان چیزهای جالب‌تری هست و دیالوگ و معاشرت با رفیق کناردستی‌شان برایشان مطبوع‌تر است.

آخرش هم اگر فرصت پرسش و پاسخی برای حضار بگذارند، هنوز جمله‌ی میزبان مراسم تمام نشده، همه قیام و شال و کلاه کرده‌اند و مهیای رفتن هستند. انگار تا همان‌جای کار هم منت گذاشته‌‌اند که برنخاسته و محفل را ترک نگفته‌اند. حالا این‌جا هم من در مقام آسیب‌شناس نمی‌خواهم دلایل ریز و درشت این وضعیت را برشمارم. ولی به‌عنوان آدمی که کسب‌وکارش همیشه در همین حوالی ادبیات بوده و هنرجویان، مدرسان و دوستداران جدی ادبیات را می‌شناسد، می‌بینم که آن‌ها هم حتی رغبتی ندارند بیایند و باشند و پی بگیرند و حضورشان ارزش افزوده‌ کمیتی و کیفیتی برای جلسه داشته باشد.

من جدا از آن دلایل ریز و درشتی که موضوع بحثم نیست، این عدم رغبت را محصول نوعی ناامیدی و دلمردگی فرهنگی می‌دانم. یعنی که بله؛ سخت است آدم وقت بگذارد و بین این همه مشغله و گرفتاری و در ترافیک فرسایشی شهر بکوبد و بیاید برای فلان جلسه نقد یا رونمایی، اما مسئله این است که می‌دانیم اهالی ادبیات بیشتر اهل شورند و عشق. یعنی اگر آن شور و شوق وجود داشته باشد، تمامی این دشواری‌ها را به دست فراموشی می‌سپارند و هرطور شده خودشان را به آن جمع و جای دلخواه می‌رسانند.

زور آن شور و شوق دیگر به قدری نیست که مشغله‌ها و گرفت و گیرهای زندگی را برای چند ساعت ناچیز جلوه دهد. انگار در پس این مشقت نوعی بیهودگی و بی‌منفعتی را رصد می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که به زحمتش نمی‌ارزد. گفتم که نمی‌خواهم ادای آسیب‌شناسان را دربیاورم و بگویم دلیلش چنین است و چنان. همه می‌دانیم که احوال و اوضاع مملکت در این زمانه طوری نیست که شور و حالی برای آدم بماند و همه‌چیز آن‌قدر عجیب دارد پیش می‌آید و پیش می‌رود که شاید حال کارهای حیاتی‌تر و مهم‌تر زندگی را هم از آدم بگیرد.

بالعکس، می‌خواهم ادای احترام کنم به همان تک و توک آدمی که هنوز دل و حوصله دارند و خودشان را به این محافل می‌رسانند. همان اندک آدم‌هایی که نمی‌گذارند تمام صندلی‌ها خالی باشند و چون منی که پشت تریبون است حس کنم هنوز گوش شنوا و دل مشتاقی هست برای حرف‌هایم. هنوز هست دل‌هایی که در ظلمات این دلمردگی فرهنگی شمعی برافروزد و نوری بیفشاند.

این‌ها آدم‌های مهم و قابل ستایشی هستند. همین‌ها هستند که امید اهل فرهنگ و ادبیات را زنده نگه می‌دارند و به کارشان معنا می‌دهند. قطعاً این‌طوری هم نیست که بگوییم اقلیتی هستند که نفس‌شان از جای گرم درمی‌آید و به همین خاطر هنوز برای خودشان رسالت فرهنگی و روشنفکری قائل هستند. خیر. بسیاری‌شان آدم‌هایی هستند مثل من و شما که اگر از آسمان شمشیر هم ببارد، اولویت‌شان دانستن، نیرو بخشیدن و پویا نگه داشتن کنش‌های فرهنگی ا‌ست. دمشان گرم و سرشان خوش!

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی