زشتسازان شهر
حتماً شما هم حین پرسه در فضای مجازی به تصاویری از مجسمهها، سردیسها و المانهای تزئینی شهری برخوردهاید که گویا به نیت زیباسازی و احتمالاً به سفارش سازمان زیباسازی شهرها و مناطق مختلف تدارک دیده شدهاند، اما نهتنها زیبا نیستند، بلکه رسماً زشت، مضحک و گاه ترسناک هستند.
نمونه اخیرش مجسمه عجیب و غریب «پاندای کنگفوکار» که گویا در یک پارک بازی کودکان در شهر کرمانشاه قرار دارد و حقیقتاً افقهای زشتی، عدم تناسب و بیسلیقگی را جابهجا کرده است. کاربران فضای مجازی با یافتن نمونههای مشابه دیگر، چندی پیش به شوخی نوشته بودند: «ساخت مجسمه در کرمانشاه را متوقف کنید». اصلاً نیازی به فضای مجازی هم نیست.
هر شهروندی در شهر محل اقامتش گشتی بزند، بعید است که چشمش به یکی از این شاهکارهای بدشکل و بیمعنا نیفتد. در سفارش و نمایش چنین اشیای نازیبا و عاری از هنری، چندین نکته مهم نهفته است. پیش از هرچیز باید دید کدام مدیر و براساس کدام تجربه و ذوق زیباییشناسانه چنین اشیایی را سفارش میدهد و برایشان هزینه میکند. گیریم که ذوقش سلیم و دستش پاک و نیتش خیر هم باشد.
وقتی حاصل کار را میبیند که چنین کج و معوج و مهیب و مزخرف است، چگونه مانع نصب آن در انظار عمومی نمیشود؟ چرا دستور ترمیم و تصحیح آن را نمیدهد؟ آیا این کار اهمیت ندادن به منطق بنیادین زیباسازی شهر ـ یعنی آراستن و زیباترکردن فضاهای عمومی و ایجاد روحیه مثبت در شهروندان و جذب نگاه گردشگران ـ نیست؟
در گام بعدی باید دید آنکه هنرمند است یا خود را هنرمند میپندارد، چگونه انتخاب میشود و چرا اینقدر با معیارهای هنری و زیباییشناختی بیگانه است که حتی حداقلهایی چون شکیل و متناسب بودن را نیز بهکار نمیگیرد. اینجا هم البته گناه کارفرما بیشتر است که خواه بهخاطر کاستن هزینهها (حالا چه از نوع مفسدهخیزش، چه از نوع قناعتگرانهاش) و خواه در اثر بیمسئولیتی، نادانی و اهمیت ندادن به ماجرا کار را به چنین پیمانکاری میسپارد. خوش گفته است سعدی که: «بوریاباف اگرچه بافندهست / نبرندش به کارگاه حریر».
بخش هولناکتر ماجرا این است که همیشه پروژه مذکور یک شخصیت کارتونی و حجم تزئینی کنج پارکی متروک و خیابانی مهجور نیست. در سالیان اخیر بسیار دیدهایم که مسئولان حتی در مورد چهرههای مورد احترام جامعه (از شهدا و هنرمندان بگیر و بیا تا ورزشکاران و مشاهیر کهن)، در مهمترین و اصلیترین اماکن شهر نیز چندان وسواس، دقت و سلیقهای به خرج نمیدهند. بهندرت پیش آمده که جایی از تندیس و سردیسی با خصایص مذکور رونمایی شده باشد و آه از نهاد شهروندان و هنرمندان برنیامده باشد.
عدم شباهت، عدم ثبات مواد خام مورد استفاده، عدم تناسب در ابعاد و نازیبایی کلیت اثر معایبی از این دست، هربار حواشی بسیاری را رقم میزند. در هیچیک از این موارد هم نه از سوی مسئول مربوطه و نه از سوی هنرمند سازنده، هیچ پاسخ واضحی دریافت نمیکنیم و حتی نمیفهمیم وقتی آن مسئول با منتقدان همصدا میشود و میگوید اثر مورد بحث کیفیت لازم را ندارد، چرا اجازه داده است پروژه تا مرحلهی نصب، رونمایی و پردهبرداری پیش برود.
من واقعاً در پرسههای مجازی خودم جز کشورمان جای دیگری را سراغ ندارم که اجازهی نصب چنین آثار پرت و پلایی را در فضای شهر صادر کرده باشند و دستیدستی فضای شهری خود را زشت کنند. برعکس، بسیار دیدهام شهرهایی را در اکناف دنیا که از این عناصر و تزئینات شهری هویت بصری خاصی کسب کردهاند و تبدیلش ساختهاند به یکی از عوامل جذابیت توریستی. مسئله همان مسئله عدم تخصص و ردیف بودجه و رانت و رفع تکلیف است.
نه کارفرما دلش برای زیبایی شهر و چشمنواز بودن مناظر پیش روی مردم میتپد، نه اگر چنین نیاتی داشته باشد درک درستی از عناصر شهری و اهمیت و جایگاه آنان دارد، نه دلش میآید در این وانفسا بابت چهار تا شمایل و حجم درست و حسابی پول مقبولی هزینه کند و کار را به هنرمندان کاردان بسپارد، نه آن هنرمندی که کار را میگیرد توانایی ارائه چیزی بهتر از این را دارد.
این در حالی است که اتفاقاً هنرمندان عرصه حجم و مجسمه در ایران واقعاً همتراز بهترینهای جهان هستند و صدها دانشجوی مستعد و هنرمند آماتور نیز در فضای مجازی آثارشان را عرضه میکنند که حاصل کارشان یقیناً بهتر و چشمنوازتر خواهد بود. این بیگانگی با زیبایی و فرهنگ، آن هم در جایگاهی که باید برای زیباسازی و فرهنگسازی تصمیم گرفته شود، درد بزرگی است. دور و برتان را نگاه کنید و ببینید چه موج سترگی از بیسلیقگی تمام فضاهای عمومی را اشغال کرده است.