آزمون دموکراسی
از حال و هوای جامعه پس از اعلام احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات چنین برمیآید که روزهای بغرنجی در پیش است. به هر حال به نظر میرسد طی روزهای آتی بحث مشارکت و عدممشارکت در این دوره جدیتر و جاریتر دنبال شود و خاصه آنان که در پی روزنه و کورسوی امیدی بودهاند و همچنان مسیر تغییر را طوری میبینند که لاجرم از صندوق رأی گذر خواهد داشت، به تکاپو خواهند افتاد که تا جایی که توان دارند، سایر افراد و خویشان و نزدیکان و رفیقان را مجاب کنند به حضور و مشارکت و از آن طرف هم خیل ناامیدان هم به فراخور دریافتی که از موازنه قوا در جامعه دارند و براساس تجربیات گذشته میکوشند سایرین را از مشارکت بازدارند.
من اینجا کاری به لزوم یا عدملزوم مشارکت ندارم و طبیعتاً در مقامی هم نیستم که بخواهم نسخه سیاسی بپیچم و به کسی راهکار نشان بدهم. اما نوعی دلهره از تکرار رفتارهایی که در سالیان پیش، در بزنگاههایی که انتخابات شوری برمیانگیخت و ذهن جامعه را بیشتر درگیر میکرد شاهدش بودهام، وامیدارم به یادآوری یک نکته. اینکه ما روشی را در کنشهای سیاسی خود درست بدانیم و به دیگران هم پیشنهاد بدهیم، منطقی و درست است. اما فکر میکنم نخستین گام ما در مسیر دموکراسی باید در بینش و منش خودمان باشد.
نمیشود با برخوردها و قضاوتهای دیکتاتورگونه و قهری، تمرین و ترویج دموکراسی کرد. پس برخورد خصمانه با کسی که روش ما را نمیپسندد و متهم کردنش به نادانی، کوتهفکری و خیانتکاری را باید کنار گذاشت. من فکر میکنم بخش زیادی از شکافهای درونی جامعه و همهگیر شدن ناهمدلیها و بیمیلی به مفاهمه و پشتیبانی آحاد جامعه از یکدیگر، ناشی از همین برخوردهای سلبی و قهری بوده است؛ برخوردهایی که گاه به خلق گزارههایی هولناک و غیرمنطقی و عجیب بدل میشد، مانند:«هر که در انتخابات شرکت نکند حق اعتراض ندارد»، «آنها که مشارکت کردند نان در خون مردم زدند».
آخر اینها چه احکام گروتسک و پرت و پلایی است؟ این ادبیات و این گفتمانها اصلاً نباید در میان افراد جامعهای که سالهاست رویای مردمسالاری واقعی را در سر میپرورانند وجود داشته باشد. این بازتولید همان ادبیاتی است که بسیاری از مسئولان طی این سالها به کار گرفتند و با چنین انگها و قضاوتهایی بخش وسیعی از مردم را از خود دلسرد ساخته و حتی از بطن و متن کنش سیاسی و اجتماعی طرد کردند. چنانکه حالا خود آن مسئولان ناچارند خفیفترین سطح حضور و مشارکت را حماسه بنامند.
مباحثه، مناظره، دعوت و ترغیب، جوهره هر کنش سیاسی است، اما هر کس به فراخور منافع فردی و صنفی و قومی و طبقاتی خود، با ادراکی که از افق سیاسی و اقتصادی جامعه دارد و اصلاً فراتر از تمام اینها براساس باورها و علایق مفهومساز زیست اجتماعیاش حق دارد شکل حضورش را در عرصه سیاست تعیین کند. پس چه اینوری و چه آنوری، چه راغب به مشارکت و چه گریزان از آن، تاختن و کوفتن طرف مقابل و به جهالت، خیانت و حماقت متهم کردنش، خطایی بزرگ است.
خاصه در مملکت ما که عرصه سیاست همواره آکنده بوده از رخدادهای غیرقابل پیشبینی؛ یعنی حتی اتخاذ روش و تصمیم درست هم گاه به حصول نتیجه مطلوب و پیشبینیشده منجر نمیشود. پس برای مخالف و موافق تضمینی وجود ندارد. روی سخنم بهطور ویژه با موافقان و امیدواران این دوره از انتخابات است. فارغ از هر غایتی که این مسیر داشته باشد، فردای رأیگیری و پسفردایی که شاید برخی از اهداف و مطالبات به جایی رسید، دوباره اسیر بازی خودی و غیرخودی نباید شد. جراحتهای ما شرحهوار است و پیوند و ترمیم نیاز دارد، نه مثلهشدن.
به هر حال آینده نشان خواهد داد که یکی از این دو طرف محقتر بودهاند، ولی این نه برای آنان امتیازی خواهد بود و نه برای گروه مقابل مایه سرشکستگی و راندهشدن. همه ما اجازه داریم اشتباه کنیم و لاجرم اشتباه هم میکنیم و لابد برای آن اشتباه دلایلی داریم. وقتی در مورد یک جامعه با تمام ناهمگونیهایش سخن میگوییم، حق انتخاب مسیر را باید برای تکتک افرادش محترم بدانیم، بدون بغض و خشم و خشونت.
بله، گاهی هم اشتباه و انفعال گروهی، منافع تمام جمع را زیر سوال میبرد، ولی ذات زیست انسان همین است. باید گلاویزشدنها، تکفیر و تحقیرها را در سطح عمومی جامعه به حداقل برسانیم و این آزمون مهم دموکراسی خواهد بود؛ آزمونی که از هر انتخابات، رأی و نتیجهای مهمتر است.